۰۵ مهر ۱۳۸۲

ضد حال
يك خبر خوندم خيلي ضد حال خوردم.
بالاخره يك كنسرت راك ايراني برگذار شد (كه البته نشنيدم و نميدونم موسيقيش هم باحال بوده يا نه) كه ريختن و همه رو گرفتن.
خودتون مطلب رو بخونين.
عجب مملكت گهي داريم، هر چي آدم سعي ميكنه خوشبين باشه يك سري ان ضد حال مي زنن. آخه به تو چه مردم چي ميخوان گوش كنن، چي مي خوان بپوشن، اگر دلشون مي خواد مختلط باشن و برقصند و مزاحم كسي نباشن به تو چه ربطي داره؟؟؟
ااااااااااااااااااااااااااااااااه!!!!!!!!!!!!
آخر شبي حالمون رو گرفت. باي...

۳۰ شهریور ۱۳۸۲

خوبا کيان؟ بدا کيان؟ بالاخره رأي ميدين يا نه؟!؟!
برخي از دوستان استدلال مي کنن که نظام جمهوري اسلامي ايران بده، در نتيجه اصلاح طلبان هم که در حقيقت توجيه کننده اين نظام هستند و وجهه بين المللي آن را بالا برده و حداقل ظاهري نيمه دموکرات به آن مي دهند، بد هستند. به همين دليل بايد با عدم شرکت در انتخابات وجهه بين المللي جمهوري اسلامي ايران را خراب کرد تا بر اثر افزايش فشار بين المللي و فشار داخلي اين رژيم سقوط کند.
استدلال درستي است اما …

اينکه بگوييم تمام اصلاح طلبان از طرفداران رژيم هستند و براي بقاي آن تئوري اصلاحات را راه انداختند و مردم هم همه خر شدند و به آنها رأي دادند کمي بي انصافي است. مطمئناً در بين همين اصلاح طلبان حکومتي هستند کساني که اصلاً به ولايت مطلقه فقيه و نظام جمهوري اسلامي ايران اعتقاد ندارند، همچنين هستند کساني که به ولايت مطلقه اعتقاد ندارند اما خواهان حفظ نظام جمهوري اسلامي ايران هستند ولي ايرادات جدي به آن دارند. البته مطمئناً هم هستند کساني که طرفدار ولايت مطلقه و جمهوري اسلامي ايران هستند و تنها براي کسب مقام و منفعت و يا به دلايل باندي (حذبي) به صف اصلاح طلبان پيوسته اند.
اين ايراد به کساني که مي گويند "خاتمي هم مثل بقيه است چون آخونده" وارده، ممکنه خاتمي هم مثل بقيه (طرفداران نظام ج ا ايران) باشد، اما دليل آن روحاني بودن وي نيست…
در بين اصلاح طلبان هستند کساني که شايد از گذشته آنها خوشمان نيايد (شايد مثل گنجي و عبدي و ...) اما تفکر و اعمال امروز آنها را نمي توانيم انکار کنيم. کدام يک از ما (خودم و امثال خودم) به اندازه اينها فعاليت کرديم و هزينه پرداخت کرده ايم؟ البته هستند کساني که بيش از اينها فعاليت سياسي کرده اند و و فعاليتشان واقعاً براي رسيدن به دموکراسي و آزادي بوده، اما چون از افراد داخل نظام و مطرح نبوده اند و عضو حذب و دسته اي نبوده اند کسي آنها را نمي شناسد و وقتي هم به زندان مي افتند و تحت انواع شکنجه ها قرار مي گيرند کسي چيزي نمي فهمد و اعتراضي هم صورت نمي گيرد (اشکال روزنامه ها، سايت هاي اينترنتي و وبلاگ هاي شخصي). اما من اين اصلاح طلبان در بند را با خودم و امثال خودم مقايسه مي کنم.

حال برگرديم به بحث انتخابات:

اگر مردم در انتخابات شرکت کنند اصلاح طلبان رأي آورده و احتمالاً ايران دوباره از فشار خارجي خارج خواهد شد. بعد ممکن است سر مخالفين اصلاحات به سنگ بخورد و با اصلاح طلبان کنار بيايند و … که چون گذشته نشان داده اين امر هيچگاه رخ نخواهد داد از آن مي گذريم. پس بعد از شرکت مردم در انتخابات و خارج شدن ايران از فشار بين المللي، دوباره مخالفين اصلاحات شروع به مخالفت کرده و اتفاقات 7 سال گذشته تکرار خواهد شد.

اگر مردم در انتخابات شرکت نکنند، مخالفين اصلاحات با 10% آراي واجدين شرايط رأي دادن 90% مجلس را در اختيار خواهند گرفت. بعد دو حالت پيش خواهد آمد:

1- مخالفين اصلاحات امور را در دست گرفته و براي بهبود وجهه داخلي و خارجي خود مجبور به تغيير روش و ديدگاه هاي خود شده و دست به اصلاحات سطحي و احتمالاً کمي تا حدودي عمقي خواهند زد (باور کنيد اين احتمال بسيار هست، اين کار را تا بحال چنيدن بار انجام داده اند). از طرفي به دليل اينکه قدرت پنهان و آشکار نظام در دستشان است مشکلي در اجراي اصلاحات نخواهند داشت و از طرف ديگر براي کاهش فشار داخلي و خارجي بر نظام (که حال بطور کامل در اختيار خودشان است) مجبور به انجام اصلاحاتي هستند.

2- مخالفين اصلاحات امور را در دست گرفته و به حماقت هاي خود ادامه داده و ايران وجهه بين المللي خود را به طور کامل از دست داده و از نظر بين المللي در بن بست کامل قرار خواهد گرفت. از نظر داخلي نيز فشار مردم روز به روز افزايش يافته و باعث سقوط نظام (با خونريزي و يا بدون خونريزي) خواهد شد.

با توجه به اين موارد من شخصاً رأي نخواهم داد (فعلاً، مگر اينگه اتفاق غير قابل پيش بيني رخ دهد).
فقط اميدوارم اگر قرار شد نظام عوض شود، شاهد حداقل هرج و مرج و خون و خونريزي باشيم…

gooya.com is BLOCKED
ديشب که اصلاً نمي تونستم برم تو گويا.
امروز مي تونم اما اکثر مطالبش قفل شده.
از طريق Anonymizer رفتم (تو yahoo يا موتور جستجوي ديگري بگرديد حتماً چندتا ÷يدا مي کنيد).
مظالب بهنود و باقي جالب بودن، مي خواستم لينکشو بزارم اما گمشون کردم (کامپيوترم يکهو قاط زد) بعدش هم حسش نبود دوباره برم دنبالش، خودتون پيدا کنيد ديگه ;-)

۲۷ شهریور ۱۳۸۲

تحريم انتخابات مجلس؟؟؟
نيروهاي اپوزيسيون خارج از کشور يکي يکي اعلاميه هايي در حمايت از تحريم انتخابات مجلس صادر مي کنند.
ايرانيان داخل کشور هم هنوز بين رأي دادن و ندادن سردرگم هستند، البته زياد هم موضوع برايشان مهم نيست و سر اين موضوع چک و چونه نمي زنند.
شخص در رأي دادن و ندادن خود آزاد است و براي رأي ندادن دليلي نمي خواهد. اما نيروهاي سياسي بخصوص براي دعوت مردم به شرکت يا عدم شرکت در انتخابات بايد دليل بياورند. اگر مردم در انتخابات شرکت نکنند چه چيزي بدست خواهند آورد؟ جناح راست ايران (مخالفين اصلاح يا تغيير وضع موجود) با مثلاً 10% آراء واجدين شرايط مجلس را بطور کامل در اختيار خواهند گرفت. اما بعد چه؟ چه چيزي نسيب مردم خواهد شد؟ نيروهاي اپوزيسيون موظفند دلايل خود براي عدم شرکت مردم در انتخابات را به مردم اعلام کنند، نه اينکه بدون برنامه و تنها به دليل مخالفت با جمهوري اسلامي بگويند "شرکت نکنيد و تحريم کنيد".
من شخصاً هنوز تصميم قطعي نگرفتم، اما احتمالاً در انتخابات پيش رو شرکت نخواهم کرد. دليل من هم اين است که در بهترين شرايط و اگر نمايندگان فعلي مجلس را رد صلاحيت نکنند (همين نمايندگاني که نامه به رهبري را نوشتند و سعي در تغيير قانون مطبوعات و تصويب قانون منع شکنجه و ... را داشتند و موفق نشدند) همين نمايندگان که بهترين نيروهاي اصلاح طبان داخل نظام هستند مجدداً به نمايندگي انتخاب خواهند شد. اين آقايان در 4 سال گذشته چه کاري توانستند بکنند که در دوره دوم مي خواهند بکنند؟ آيا پس از 7 سال حمايت از برنامه اصلاح طلبان که موفقيت آميز نبود (در بخش عمل و نه تئوري و فرهنگي) نبايد راه ديگري را آزمود؟ اگر اصلاح طلبان فکر مي کنند روش آنها موفقيت آميز بوده است بايد نتايج اجراي برنامه هاي اصلاحي خود طي اين 7 سال را به اطلاع مردم برسانند. اگر هم با مردم هم عقيده هستند که برنامه اصلاحي قبلي آنها نتيجه عملي در بر نداشته و يا ناکافي بوده، برنامه ديگري که قصد دارند در دوره بعد اجرا کنند را به مردم اطلاع دهند تا مردم در صورت قبول آن، در انتخابات شرکت کرده و به اصلاح طلبان رأي دهند. در غير اينصورت حتي تأييد صلاحيت اصلاح طلبان خارج نظام (داخل کشور) مانند نهضت آزادي و ملي-مذهبي ها هم مردم را به پاي صندوق رأي نخواهد کشاند (همان اتفاق که در انتخابات شوراها هم رخ داد).
اين طور که پيداست نه اپوزيسيون خارج از کشور، نه اپوزيسيون داخل کشور، نه اصلاح طلبان و نه مخالفين اصلاحات، هيچ کدام برنامه مشخصي براي آينده ندارند (مشکل اصلي ما ايرانيان) و همه منتظرند ببينند در روز انتخابات مردم چه تصميمي مي گيرند. به هر حال وضعيت موجود نمي تواند براي مدت طولاني ادامه يابد.
در صورت عدم شرکت مردم در انتخابات (در حد انتخابات شوراها و يا کمتر) فشار داخلي و خارجي بر نظام افزايش خواهد يافت. فشاري که شايد نظام از تحمل آن بر نيايد. اين فشار مطمئناً مانند نسيمي که از کنار قله دماوند عبور مي کند (اشاره آقاي رفسنجاني به ناآرامي هاي مردمي خرداد ماه سال جاري) نخواهد بود.
سقوط نظام و يا عقب نشيني ناگهاني آن از مواضع خود باعث هرج و مرج و عقب افتادن مجدد کشور از حرکت رو به جلوي جهاني خواهد بود. مردم هزينه بالايي خواهند پرداخت و .... بهترين راه براي فرار از اين سناريو قبول اصلاحات عمقي و قدم به قدم از سوي سران نظام (شخص رهبر) خواهد بود تا مردم قدم به قدم از فشار شديد داخلي بر نظام بکاهند و با گذشت زمان با نظام آشتي کنند که اين امر باعث کاهش فشار خارجي نيز خواهد شد. اين اصلاحات عمقي و قدم به قدم مي تواند به ترتيب عبارت باشد از تصويب لوايح دوگانه (آزادي انتخابات و افزايش قدرت رئيس جمهور منتخب مردم)، اجراي قانون اساسي (حذف نهادها و دادگاه هاي غير قانوني که در قانون اساسي نيامده اند، قبول رهبري در چارچوب قانون و نه مطلقه و فراقانوني بودن وي، اصل برائت و ...)، عدم دخالت در زندگي خصوصي مردم، آزادي زندانيان سياسي و اعلام عفو عمومي و آشتي ملي (کساني که حقي از آنان ضايع شده نيز احتمالاً براي منافع ملي از حقوق خود چشم پوشي کرده و با نظام آشتي خواهند کرد)، آزادي مطبوعات، انديشه و .... البته آقاي رفسنجاني در جايي در پاسخ به شخصي که گفته بود اشتباه شاه را تکرار نکنيد (فضاي بسته زمان شاه) پاسخ داده بود که ما اشتباه شاه را تکرار نخواهيم کرد و فضاي سياسي، فرهنگي را باز نخواهيم کرد. ظاهراً آقاي رفسنجاني و دوستان وي اعتقاد دارند که شاه به دليل باز کردن نسبي فضاي سياسي-فرهنگي سقوط کرد که البته تا حدودي درست است و باز کردن فضاي سياسي-فرهنگي پس از يک دوره فشار شديد و فضاي کاملاً بسته مي تواند نظام را از درون متلاشي کند. اما آيا شاه خود خواست اين فضاي باز را ايجاد کند و يا مجبور شد؟ مطمئناً فضاي سياسي-فرهنگي بسته – بخصوص در دنياي امروز – نمي تواند ادامه يابد و حاکمان کشور دير يا زود تحت فشار داخلي و خارجي يا مجبور به واگذاري قدرت خواهند شد و يا مجبور به باز کردن فضاي سياسي-فرهنگي خواهند شد که باز هم باعث سقوط آنها خواهد شد. تنها راه براي جلوگيري از اين اتفاق (که هر دو با خونريزي و هزينه بسيار زياد براي مردم همراه خواهد بود) و ممکن است جواب دهد، همين اصلاحات عمقي-قدم به قدم و باز کردن تدريجي فضاي سياسي-فرهنگي از بالا خواهد بود.

روزه سياسي (اعتراضي)
بالاخره جبهه مشارکت يک قدم (اگرچه مورچه اي) برداشت و حداقل در اعتراض به زندانيان سياسي (اگرچه بيشتر زندانيان خودشان) دست به روزه سياسي-اعتراضي دست جمعي به همراه سخنراني زد. بعضي از سخنراني ها جالب (حتي کمي تا حدودي خطرناک) هستند. براي خواندن سخنراني ها اينجا را کليک کنيد.
آقاي خاتمي (دبيرکل جبه مشارکت) جون هرکي دوست داري يک تجمع مردمي در اعتراض به دخالت در امور خصوصي مردم هم برگذار کنيد. بيائيد از اين چيزاي کوچيک شروع کنيد، بعداً اگر تونستيد برين سراغ مبارزه با رانت و آزادي سياسي و آزادي عقيده و بيان و مطبوعات و .... بخدا همين آزادي شاد بودن و عدم دخالت در زندگي خصوصي مهمترين چيز، بخصوص براي جوانان است. اگر در اين را موفق شديد يا حتي تمام تلاش خود را بکنيد، مردم و باز هم بخصوص جوانان اميدوار شده و شايد حتي دوباره به شما کمي تا حدودي اعتماد کنند و بازهم شايدتر دوباره به شما و دوستانتان رأي بدهند.
البته اين مطالب رو نوشتم چون مطمئنم قادر به انجام آن نيستيد و احتمالاً از کنترل خارج شدن اين تجمع و عواقب آن براي خودتان (و شايد مردم) مي ترسيد (اگر از طرفداران دخالت در زندگي خصوصي مردم و مخالفبن شادي نيستيد). اما بالاخره بايد کاري کرد، ادامه وضعيت فعلي براي مدت طولاني غير ممکن است...

۱۷ شهریور ۱۳۸۲

قتل يك مشت مهدورالدم، مجازات هاي اسلامي و مبارزه مدني...

حكم دستگيرشدگان در ارتباط با قتل هاي زنجيره اي وحشيانه كرمان نقض شد. اين دستگيرشدگان كه ظاهراً از پرسنل سپاه، بسيج و نيروي انتظامي هستند ادعا كرده اند كه مقتولين مهدورالدم بوده اند و به اين دليل قتل آنها نبايد مورد پيگرد قرار گيرد؟!؟!
سوال اين است كه چه كسي تشخيص مي دهد اين اشخاص مهدورالدم بوده اند يا نه؟ آيا اگر من تشخيص بدهم آقاي خامنه اي مهدورالدم هستند و ايشان را به قتل برسانم هم از تعقيب قضايي در امان خواهم بود؟ چرا پرسنل وزارت اطلاعات كه قتل هاي زنجيره اي تهران را انجام دادند مجازات شدند؟ آنها هم تعدادي مهدورالدم را تازه با دستور مافوق كشته بودند (به ادعاي خودشان)؟!؟!
آيا اگر هركسي به حكم خود و يا حتي به حكم مرجع تقليد خود و يا رهبر مذهبي خود كسي را مهدورادم بداند و او را بكشد، مي توان كشوري را اداره كرد؟

معاون قضايي رئيس كل دادگستري استان خراسان :موادي از كنوانسيون منع شكنجه با مجازات هاي اسلامي در تضاد است.
خوب بله، درسته. مجازات هايي مثل سنگ سار و قطع دست و ... امروزه قابل اجرا نيست و وحشيانه به نظر مي رسد. شايد هزار سال پيش شرايط فرق داشته و قابل اجرا بوده و به دلايل شرايط اجتماعي، فرهنگي و ... لازم هم بوده، اما هر بچه اي مي داند كه شرايط اجتماعي، فرهنگي، سياسي و ... با گذشت زمان تغيير مي كنند.
اين تضاد به معني عدم پذيرش كنوانسيون منع شكنجه نيست بلكه دليلي است بر لزوم كنار گذاشتن اين مجازات ها.
در ضمن مگر خود آقايان مخالف اين كنوانسيون و طرفدارات ظاهري مجازات هاي اسلامي اين مجازات ها را اجرا مي كنند؟ دست كدام دزد را تا بحال قطع كرده اند؟ فكر مي كنم اگر واقعاً بخواهيم دست هر دزد را قطع كنيم نيمي از جمعيت ايران بايستي حداقل يك دست نداشته باشند (خودم كه در دوران مدرسه چند بار شكلات يا آب نبات از بقالي سر مدرسه كش رفتم، البته گير نيفتادم ;-) ). مثلاً آقاي رفيق دوست آيا دستشان قابل بريدن هست؟ آقاي لاريجاني صدا و سيما چطور؟

بعد از اينكه نيروي انتظامي سعي در متوقف كردن يك جوان موتورسوار در يزد را داشت، اين جوان از روي موتور افتاد كه باعث مرگ وي شد. بعد هم مردم در اعتراض به اين واقعه در خيابان تجمع كردند كه ظاهراً حدود 500 نفر بوده اند و درگيري هايي هم با نيروي انتظامي رخ داده است.
در تهران هم كه به جرم مانتو سفيد، روسري رنگي، عينك شب، آرايش، گوش دادن به موسيقي، گرفتن ميهماني و ... (كلاً هر نوع شاد بودن) جوانان را مي گيرند و اگر شانس بيارن بعد از چند روز الافي ارشاد مي كنند و اگر شانس نيارن به بازداشتگاه، زندان ، شلاق، جريمه، خواباندن ماشين و ... محكوم ميشن. اين هم از نيروي انتظامي و سردار قاليباف كه اينهمه بعضيها بهش اميدوار بودن.
در شرايط فعلي كه جوانان حوصله مسائل سياسي رو ندارند اين گيرهاي بيخودي مي تونه باعث ورود جوانان به فاض مبارزه مدني بشه.
يعي جوانان دست به مبارزه مدني در اعتراض به اين گيرها و دخالت در مسائل خصوصي بزنند و خواهان آزادي اجتماعي بيشتر و حق شاد بودن بشن.
تنها راه براي كاهش هزينه اين گونه مبارزات و شايد آشتي مجدد جوانان با روشن فكران و اصلاح طلبان حكومتي، حمايت اين افراد از اين مبارزه است.
آيا مثلاً حذب مشاركت جرأت برگذاري يك تجمع مردمي در مخالفت به گيرهاي اخير و دخالت نيروي انتظامي در امور شخصي مردم را دارد؟ البته من شخصاً اصلاً خوش بين نيستم. البته دليل احذاب اصلاح طلب هم قابل فهم مي باشد زيرا مي ترسند اين تجمعات از كنترل خارج شود و شعارهاي سياسي و ضد نظام و رهبري سر داده شود كه قطعاً هم اين اتفاق خواهد افتاد. ولي با اين وجود تنها راه كه باعث بازگشت اعتماد نسبي جوانان به اين افراد خواهد شد همين امر مي باشد. از طرفي به اين ترتيب هزينه اين اعتراضات كه دير يا زود قطعاً رخ خواهند داد براي جوانان كاهش خواهد يافت.