۳۰ آبان ۱۳۸۷

حسین درخشان، ما و دفاع از حقوق دگراندیشان!

من از چند روز پیش که دیدم آقای حسین درخشان دیگر مطلبی نمی نویسد، نگران حال او شدم.
اما از آنجا که خودش قبلاً اعلام کرده بود که دوست ندارد غیر از رسانه های رسمی جمهوری اسلامی ایران کسی این خبر را منتشر کند، تصمیم گرفتم چیزی در وبلاگم ننویسم و در عوض در سایت "سردبیر: خودم" یک کامنت گذاشتم و یک e-mail هم به آدرس این سایت فرستادم (آدرس دیگری از درخشان نداشتم) و سعی کردم از طریق خود او موضوع را پیگیری کنم.
اما دیروز باخبر شدم که ظاهراً وی را بازداشت کرده اند (در روزنامه اعتماد خواندم و همچنین در اینترنت در سایت های کیهان، ایرنا، تابناک و بالاترین). از آنجا که خبر بازداشت وی طبق خواسته خودش توسط رسانه های رسمی جمهوری اسلامی ایران اعلام شده است، حال دیگر دلیلی نمی بینم که مطلبی در این خصوص ننویسم، بخصوص که این بازداشت موضوعی شخصی نیست و تمام ایرانیان را (اگر نگوئیم تمام انسان ها) شامل می شود.
البته خبرها بسیار با هم تفاوت دارد و از دستگیری وی در فرودگاه و در حال ورود (که نمی تواند صحیح باشد، زیرا وی از داخل ایران نیز مطلب نوشته بود) تا اعتراف وی به جاسوسی برای اسرائیل و ... را شامل می شود.
جاسوسی وی برای اسرائیل بقدری غیر منطقی است که فکر کنم مخالفان سرسخت وی (چه داخل نظام و چه از مخالفان نظام) هم نمی توانند این امر را باور کنند. البته هیچ چیز غیرممکن نیست، اما تا سند و مدرکی در این باره منتشر نشود، حداقل من یکی حتی یک درصد هم این حرف را باور نمی کنم.
البته آدم خیلی باید احمق باشد که چنین کسی را بازداشت کند، چون هودر داشت بهترین تبلیغ را برای نظام جمهوری اسلامی ایران می کرد و من داشتم یواش یواش به این نتیجه می رسیدم که نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران دارد آهسته اما پیوسته به بلوغ فکری و عملی می رسد که ظاهراً افرادی داخل نظام وجود دارند که سعی می کنند با تمام قدرت مانع این امر شوند.
من همیشه از خواندن مطالب درخشان حرس می خوردم، با این وجود همیشه هرچند وقت یکبار سری به سایتش می زدم تا هم با دیدگاه های افرادی شبیه حسین درخشان آشنا شوم و هم اینکه در لابلای نوشته های وی معمولاً اطلاعات جالبی وجود دارد که معمولاً دارای لینک به منابع مختلفی نیز هستند. البته باید یاد بگیری که به فحاشی ها و گفته های بی ربط وی توجهی نکنی و سعی کنی تنها اطلاعات واقعی آن را استخراج کنی (که معمولاً ما ایرانی ها این کار را بلد نیستیم و بیشتر به حاشیه ها توجه می کنیم).
به هرحال الآن فرصت خوبی است تا طرفداران واقعی دموکراسی و افرادی که ادعای دفاع از حقوق دگراندیشان می کنند را شناسایی کنیم.
دگراندیش تنها به کسی گفته نمی شود که مخالف اندیشه نظام یا دولتی باشد، بلکه از دید هر شخص، دگراندیش کسی است که اندیشه دیگری نسبت به خود ما دارد. وقتی من که قدرتی ندارم که نگران از دست دادن آن باشم و مسئولیت اداره کردن زندگی کسی را ندارم (یا حداکثر مسئولیت یک یا چند خانواده را بر عهده دارم) از حقوق مخالفان خودم دفاع نمی کنم، چطور می توانم توقع داشته باشم یک دولت یا نظام سیاسی که به هرحال قدرت زیادی در اختیار دارد و مسئولیت چندین میلیون انسان را برعهده دارد (کاری ندارم کدام نظام یا دولت و اینکه آیا این مسئولیت را از نظر ما پذیرفته و در راستای آن حرکت می کند یا نه!) از حقوق دگراندیشان دفاع کند؟

به هرحال امیدوارم حسین درخشان به زودی از بازداشت رهایی یابد و شاید در روش خود (و نه حتماً دیدگاه خود) تجدید نظر کند. من خیلی دوست دارم مطالبی منتقی در دفاع از نظام و دولت فعلی (حتی اگر با آن مخالفم) بخوانم، اما چه کنم که چنین مطالبی یا اصلاً وجود ندارند و یا بسیار کمیاب هستند. منظورم دفاع منتقی است و نه دفاع احساسی، که از این نوع دفاع به اندازه کافی وجود دارد. دفاع احساسی در بهترین حالت به درد فارسی زبان ها می خورد، اما وقتی یک دفاع احساسی و پر از فحش و ناسزا به دگراندیشان را به زبان دیگری ترجمه کنی، هیچ فایده ای به عنوان دفاع از جمهوری اسلامی ایران که ندارد هیچ، تأییدی بر حرف های مخالفان نظام نیز خواهد بود.
به هرحال مهمتر از هرچیزی، آزادی هرچه سریعتر حسین درخشان و تمام دگراندیشانی است که به جرم دگراندیشی سیاسی، عقیدتی، اجتماعی و ... در زندان بسر می برند.

۱۵ آبان ۱۳۸۷

یک پیشگویی!!!

الآن ساعت 3:45 دقیقست و خوابم نمی بره. دارم با خودم نوشخواب می کنم. الآن در آمریکا هم انتخابات است و دلم برای فضای انتخاباتی ایران تنگ شده.
راستی شاید خیلی ها معنی نوشخواب رو ندونن. فکر کنم کشف خودمه این کلمه و شاید هم مختص به خودم. وقتی خیلی خسته هستم یا خوابم میاد یا خیلی دیروقت میشه، من شروع می کنم به نوشخواب کردن. یعنی هرچی میاد تو ذهنم رو می گم (اگر با کسی باشم، یا می نویسم، مثل الآن). خوب تو این شرایط هم اکثر چیزهایی که میاد تو ذهنم چرت و پرته و ....
مثل همین پیشگویی که می خوام الآن بنویسم و اون هم اینه که برای اولین بار در تاریخ جهان یک سیاه پوست رئیس جمهور آمریکا خواهد شد و برای اولین بار در تاریخ جهان، رئیس جمهور ایران به پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تبریک خواهد گفت.
حالا اینکه کدوم بخش این مطلب به نظر شما جالب تر یا مسخره تره، توضیح نوشخواب یا پیشگویی بعدش، رو نمی دونم، ولی شاید چند ساعت یا چند روز دیگه نظرتون عوض شه...
راستی من دلیل شکست اصلاح طلب ها و یاران 2 خردادی خاتمی رو هم کشف کردم. قبل از انتخابات 2 خرداد اکثر اطرافیانم می گفتند که ناطق نوری رئیس جمهور خواهد شد، حتی آنهایی که می خواستند به خاتمی رأی بدهند. من هم با یک حسام نامی سر یک پیتزا شرط بستم که خاتمی رئیس جمهور خواهد شد. دلیل شکست اصلاحات هم این بود که این آقا حسام اون پیتزا رو که باخته بود به من نداد (اگرچه پیتزاهای دیگه ای به من داد، ولی نه اون پیتزایی که سر این شرط باخته بود).
پیشنهاد می کنم اصلاح طلبان اگر قصد پیروزی در انتخابات آتی رو دارند، تمام تلاش خودشون رو متمرکز کنند که آقا حسام رو مجاب کنند اون پیتزا رو برای من بخره. بعدش اگر خواستند ائتلاف کنند، شب انتخابات بخوابند، تو فیلم دست بدند و بعد بگن مونتاژه یا هر کاری خواستند بکنند، بکنند.

۱۵ مهر ۱۳۸۷

وزارت امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر از اصول دین و اصول دموکراسی است.
امر به معروف یعنی دعوت به انسانیت، راه راست، رعایت حقوق دیگران و ... و نهی از منکر یعنی نهی از دروغ، ظلم، تقلب و ....
به نوشته روزنامه ايران "لايحه امر به معروف و نهي از منکر با سه محور نظارت مردم بر مردم، نظارت مردم بر دولت و نظارت دولت بر مردم به امضاي رييس جمهوري رسيد و در يک ماه آينده براي تصويب نهايي به مجلس ارسال مي شود."
به نظر من وزارت امر به معروف و نهی از منکر مزایای زیادی دارد:
1- امکان نظارت بر وزارت امر به معروف بسیار بیشتر از نظارت بر ستاد امر به معروف خواهد بود و درنتیجه امکان تخلف در آن بسیار کمتر خواهد بود.
2- وزیر امر به معروف مستقیماً از سوی رئیس جمهور منتخب مردم انتخاب خواهد شد و امکان تغییر وی را نیز دارد.
3- نمایندگان منتخب مردم امکان استیضاح وزیر امر به معروف را دارند.
به این ترتیب می توانم خودم را از طرفداران این طرح احمدی نژاد بدانم، البته اگر یک اشکال کوچک وجود نداشت:
من اعتقاد دارم که هر جامعه ای نیازمند "امر به معروف و نهی از منکر" است. "امر به معروف و نهی از منکر" یعنی اصلاحات. اصلاح جامعه، دولت و نظام و به نظر من نظارت مردم بر مردم و مردم بر دولت (2 محور از لایحه مربوطه) مهمتر از نظارت دولت بر مردم (1 محور از این لایحه) است. بخصوص که دولت برای نظارت بر مردم ابزارهای دیگری هم دارد (نیروی انتظامی، قوه قضائیه، سپاه، بسیج و ...).
اما آیا وزارتخانه ای که بودجه آن توسط دولت و نظام تعیین می شود و رئیس آن از سوی رئیس جمهور (رئیس دولت) انتخاب می شود می تواند به عنوان نماینده مردم بر دولت نظارت کند و دولت را امر به معروف و نهی از منکر کند؟
اما نکته مهمتر بحث نظام است. در جمهوری اسلامی ایران، نظام بسیار وسیع تر از دولت است (زیرا شامل رهبریت و مؤسسات وابسته نیز می شود). اما در این لایحه تنها 3 محور با 2 عضو (مردم و دولت) آمده است و هیچ نظارتی بر نظام را پیش بینی نکرده است. آیا اگر بخشی از نظام که خارج از دولت است، تخلفی صورت دهد، این وزارتخانه نمی تواند نظارتی داشته باشد و عکس العملی نشان دهد؟
در ضمن محدوده فعالیت این وزارتخانه مشخص نیست و اگر فرضاً جوانی تخلف بسیار بسیار بزرگی انجام داد و عاشق دختری شد و با هم رفتند سینما، وظیفه این وزارتخانه چه خواهد بود؟ یا اگر بازپرس یکی از زندان ها اشتباه بسیار کوچکی کرد و زندانیان و مجرمان را کمی شکنجه کرد، عکس العمل این وزارتخانه چه خواهد بود؟
بنابراین به دلایل ذیل چنین وزارتخانه ای نمی تواند این سه هدف (محور) را برآورده کند:
1- وابستگی مالی به دولت (یکی از بخش هایی که باید بر آن نظارت کند).
2- انتخاب رئیس آن از سوی دولت (یکی از بخش هایی که باید بر آن نظارت کند).
3- عدم درنظر گرفتن بخش های خارج از دولت نظام (نظارت کامل نیست).
4- مشخص نبودن اختیارات این وزارتخانه.

۰۵ مهر ۱۳۸۷

آقای درخشان، تولد وبلاگت مبارک،

می دانم که اگر هم کسی خود را مدیون تو می دانست، تو هیچ وقت کسی را مدیون خودت نمی دانستی.
می دانم اگر نان و نمک جایی یا کسی را خوردی و از کسی یا جایی دستمزدی برای زحمات خود می گرفتی، آنها را فراموش نکردی و طوری نمی نویسی که انگار چنین افرادی وجود نداشته اند.
می دانم که از کسی بخاطر اختلاف عقیده سیاسی و حزبی بدت نمی آید و به او فحش نمی دهی.
می دانم که خود را برتر و باهوش تر از بقیه ایرانیان نمی دانی و به عقیده دیگران احترام می گذاری و تنها راه حق را راه خود نمی دانی و توقع نداری همه پس از چند سال تازه به نتایج و موقعیت و جهان بینی تو برسند.
با مظلومیت و آهسته در وبلاگ پربیننده خود گفتی که 4 مهر (25 سپتامبر)، تولد هشت سالگی وبلاگت است و من با تمام توان و بلند فریاد می زنم تولدت مبارک.
فکر می کنم تنها راه پیشرفت کشور، اتحاد تمام ایرانیان، چه در قدرت و چه خارج قدرت، خواهد بود. نیازی به دوستی افراد مذهبی تندرو و ذوب در ولایت با مخالفان ولایت مطلقه فقیه نیست، اما این افراد می توانند برای ایرانی بهتر باهم همکاری کنند. البته هردوطرف باید بتوانند طرف مقابل را بخاطر اشتباهات گذشته ببخشند و دیوار بی اعتمادی را بردارند. بهتر است از فحش هایی که به هم می دهیم شروع کنیم. اگر نظام به مردم خودش اعتماد نداشته باشد، چطور ممکن است مردم به این نظام اعتماد داشته باشند؟ اگر چه این نظام باید قاعدتاً از دل این مردم بیرون آمده باشد و نباید هیچ بی اعتمادی وجود داشته باشد. اما آیا واقعاً اینگونه است؟ و شما آقای درخشان، به عنوان پدر وبلاگ فارسی که علاقه خاصی به انتشار مطالب جنجالی داری، وظیفه مهمی در این راستا خواهی داشت. مگر اینکه من در مورد 4 جمله اول این مطلب اشتباه کرده باشم.

تولدت مبارک

هشت سال نوشتن (حسین درخشان): http://i.hoder.com/archives/2008/09/080925_017792.shtml

۰۵ تیر ۱۳۸۷

یاس (خواننده رپ فارسی) در همایش ملی آسیب شناسی ایران (در دانشگاه سراسری شیراز)

۰۴ تیر ۱۳۸۷

افشاگری در خصوص تیم ملی فوتبال ایتالیا!

دلایل برد ایتالیا در نیمه نهایی جام جهانی 2006 در برابر آلمان و شکست آنها در نیمه نهایی جام اروپا 2008 در برابر اسپانیا مشخص شد.

عامل برد تیم ایتالیا در نیمه نهایی جام جهانی 2006 تمرینات ویژه این تیم بودند که از 2 سال قبل شروع شده بود:


عامل باخت تیم ایتالیا در نیمه نهایی جام Euro 2008 نیز طرفداران ویژه این تیم بودند:

مشاور انتخاباتی احمدی نژاد مشخص شد!

این ویدئو مربوط به برنامه "ساعت خوش" می باشد که 15 سال پیش از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده بود.
شباهت لحن گفتار، حرکات دست، برخی اصطلاحات، پوشیدن کاپشن بجای کت و نوع وعده ها خیلی جالب هستند.
تنها تفاوت اینه که مهران مدیری بعد از دادن این وعده ها، به تیمارستان برده شد...

آیا خطر دستگیری رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و مسئولین برنامه چراغ خاموش جدی است؟!

به دنبال افشای رسوایی اخلاقی معاونت دانشجویی دانشگاه زنجان توسط دانشجویان این دانشگاه و انتشار فیلمی از این معاون دانشگاه که قصد تعرض به دختر دانشجویی را داشت، وزیر علوم ایران می گوید: «افشای این کار درست نبوده و افشای گناه از خود گناه مهم تر است.»
به گفته دادستان زنجان، دختر دانشجویی که معاون دانشجویی دانشگاه زنجان قصد تعرض به او را داشته بازداشت شده است. این در حالی است که مسوولین دانشگاه و استان زنجان پیشتر به دانشجویان این دانشگاه قول داده بودند که برای این دختر دانشجو مشکلی پیش نمی آید.
امروز در یوتیوب ویدئویی دیدم که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ضبط شده بود و برنامه دوربین مخفی بود در خصوص افرادی که آگهی استخدام منشی منتشر کرده اند و قصد سوء استفاده جنسی از این افراد را دارند.
یعنی همان اتهامی که دانشجویان دانشگاه زنجان به معاونت دانشجویی این دانشگاه می زنند.
در هر دو مورد اتفاق مشابهی افتاده است. دختری با شخص متهم قرار ملاقات گذاشته و نقش بازی کرده است و از این مورد فیلم برداری شده است. از ظاهراً افشای گناه از خود گناه مهم تر است و در مورد دانشجویان، این امر به دستگیری این دختر انجامیده است، من نگران بازیگران و مسئولان صدا و سیما هستم که آنها هم به جرم افشای گناه زندانی شوند.
آیا کسی از رئیس صدا و سیما و مسئولان برنامه چراغ خاموش و بازیگران مؤنث این برنامه اطلاعی دارد؟

فیلم منتشر شده دانشجویان دانشگاه زنجان:

فیلم منتشر شده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران:

متن کامل بسته پیشنهادی E3+3 به ایران در خصوص برنامه هسته ای (که در اصل حاوی امتیاز واقعی نیست)

در این بسته پیشنهادی، سعی شده در برابر دادن امتیازاتی به ایران، ایران برنامه غنی سازی اورانیوم خود را به حالت تعلیق درآورد.
امتیازات پیشنهاد شده هم همگی از اهمیت بالایی برخوردار هستند و دقیقاً چیزهایی هستند که ایران برای پیشرفت نیاز دارد.
اما نکته اینجاست که این امتیازات، در اصل، امتیاز نیستند و حق طبیعی ایران هستند.
این امتیازات که در بخش های مختلفی ارائه شده اند عبارتند از:
انرژی هسته ای
- تاکيد دوباره بر حق ايران نسبت به انرژی هسته ای برای مقاصد صرفا" صلح آميز مطابق با تعهدات اين
کشور در چارچوب پيمان منع گسترش سلاح های هسته ای. (این به اصطلاح امتیاز، حق قانونی ایران بر اساس پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای است)
- تامين کمک های مالی و تکنولوژيک لازم جهت استفاده صلح آميز ايران از انرژی هسته ای و حمايت نسبت
به از سرگيری پروژه های همکاری فنی درايران توسط آژانس بين المللی انرژی اتمی. (این به اصطلاح امتیاز، حق قانونی ایران بر اساس پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای است)
- حمايت از ساخت نيروگاه های آب سبک منطبق با آخرين فن آوری روز. (منظور چه نوع حمایتی است؟ آیا این نیروگاه به صورت رایگان برای ایران ساخته خواهد شد؟ در غیر این صورت این به اصطلاح امتیاز هم حق طبیعی ایران است که ساخت نیروگاه آب سبک را به مناقصه بین المللی بگذارد. اگر کشورهایی از همکاری شرکت های خود با ایران جلوگیری می کنند، این امری دیگر است و از نظر حقوقی، غیر قانونی- طبق پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای)
- حمايت از تحقيق و توسعه در انرژی هسته ای به موازات بازيابی تدريجی اعتماد بين المللی. (این به اصطلاح امتیاز، حق قانونی ایران بر اساس پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای است)
- تامين تضمين های الزام آور حقوقی عرضه سوخت هسته ای. (شرایط این تضمین چیست؟ چون حتماً شرایطی وجود دارد. به عنوان مثال اگر یکی از کشورهای دوست آمریکا به ایران حمله کند و جنگی دیگر درگیرد – مانند حمله عراق به ایران – باز هم این تأمین سوخت هسته ای ادامه خواهد داشت؟ مگر عدم فروش قطعات یدکی هواپیماهای مسافری که در حال حاضر صورت می گیرد و یکی از دلایل سقوط های اخیر و جان دادن ایرانیان بسیاری می باشد، چه دلیلی دارد و از کجا معلوم همین بلا بر سر سوخت هسته ای نیاید؟ ایران هم دلایل بسیاری برای عدم اعتماد به اروپا و آمریکا دارد)
- همکاری در جهت مديريت سوخت مصرف شده و پسماند راديواکتيو. (این به اصطلاح امتیاز، حق طبیعی ایران است و می تواند با هر کشور و شرکتی که بخواهد چنین همکاری داشته باشد، مگر این که منظور انجام رایگان این کار باشد که بعید به نظر می رسد)
سياسی
- بهبود روابط شش کشور و اتحاديه ي اروپا با ايران و ايجاد اعتماد متقابل. (مگر این شش کشور و اتحادیه اروپا چه کاری برای جلب اعتماد ایران انجام داده اند که ایران بخواهد به آنها اعتماد کند؟ شاید منظور تحریم بانک ملی ایران است که چند روز بعد از ارائه این بسته صورت گرفت!)
- تشويق تماس و گفتگوی مستقيم با ايران. (چه کسی تشویق به تماس و گفتگوی مستقیم با ایران می شود؟ در حال حاضر تمام کشورها، بجز آمریکا و اسرائیل، تماس و گفتگوی مستقیم با ایران دارند. جریان اسرائیل متفاوت است و خود ایران علاقه ای برای این ارتباط ندارد. در مورد آمریکا هم که رئیس جمهور احتمالی آینده آمریکا اعلام کرده است که پس از انتخاب، مستقیماً با ایران به گفتگو خواهد نشست)
- پشتيبانی از ايران در جهت ايفای نقشی مهم و سازنده در امور بين الملل. (یعنی اعتراف به این موضوع که تاکنون از ایفای نقش مهم و سازنده ایران در امور بین الملل جلوگیری می شده است. این حق طبیعی هر کشور است که در صورت داشتن توان ایفای نقشی مهم در امور بین الملل، این نقش را بازی کند)
- ارتقائ سطح گفتگو و همکاری در حوزه های منع گسترش سلاح های هسته ای و موضوعات مربوط به
امنيت و ثبات منطقه ای. (این می تواند یک پیشنهاد به ایران باشد، نه یک امتیاز)
- کار با ايران و ديگر کشورهای منطقه در جهت ارتقائ ترتيبات اعتماد سازی و امنيت منطقه ای. (این یک امر منطقه ای است که کشورهای منطقه باید درباره آن تصمیم بگیرند، مگر اینکه کشورهای پیشنهاد کننده تاکنون از این امر جلوگیری کرده باشند که در این صورت باید دلایل خود را ارائه دهند که به چه دلیل تاکنون تلاش داشته اند در منطقه کاری برای اعتمادسازی و امنیت صورت نگیرد)
- ايجاد مکانيزم های مناسب مشاوره و همکاری. (هر کشوری مشاوران و همکاران خود را خودش از میان معتمدانش انتخاب می کند)
- حمايت از برگزاری يک کنفرانس در باره مسائل امنيت منطقه ای. (مسئله ای منطقه ای است و ایران و دیگر کشورهای منطقه باید خود بتوانند در این خصوص تصمیم بگیرند. مگر اینکه کشورهای پیشنهاد کننده تاکنون از این امر جلوگیری کرده باشند که در این صورت باید دلایل خود را ارائه دهند که به چه دلیل از برگزاری کنفرانسی در خصوص امنیت منطقه جلوگیری کرده اند)
- تاکيد دوباره بر اينکه حل مسئله هسته ای ايران به تلاش های منع گسترش سلاح های هسته ای و تحقق هدف
خاورميانه عاری از سلاح های کشتار جمعی شامل سامانه های آنها کمک خواهد کرد. (مگر در حال حاضر کدام کشورهای خاور میانه دارای سلاح های کشتار جمعی هستند؟)
- تاکيد دوباره بر تعهد در چارچوب منشور سازمان ملل که در روابط بين المللی خود از تهديد يا استفاده از
زور نسبت به تماميت ارضی يا استقلال سياسی هر کشور يا هر رفتار ديگری که مطابق با منشور سازمان
ملل نباشد اجتناب ورزند. (همانطور که در این به اصطلاح امتیاز هم آمده است، این کشورها همگی در منشور سازمان ملل این تعهد را داده اند. اگر این تعهد کارساز است که نیاز به تأکید دوباره ندارد و اگر این تعهد بی ارزش است، تأکید بر آن هم فایده ای ندارد. آمریکا هم این تعهد را داده است اما حتی برای سرنگونی نظام سیاسی ایران بودجه رسمی نیز تصویب کرده است)
- همکاری در مورد افغانستان شامل همکاری جدی تر در مبارزه با قاچاق مواد مخدر، حمايت از برنامه های
بازگشت آواره های افغان به افغانستان، همکاری در بازسازی افغانستان و همکاری در تامين امنيت مرزهای
ايران و افغانستان. (ایران بیشترین ضرر مادی و انسانی را در مبارزه با قاچاق مواد مخدر از افغانستان به اروپا می بیند و این همکاری یک توقع عادی ایران از اروپا است و نمی تواند امتیاز محسوب شود)
هواپيمايی غير نظامی
- همکاری در هواپيمايی غير نظامی شامل امکان لغو محدوديت های صادراتی سازندگان هواپيما به ايران (تحریم ایران در خصوص قطعات یدکی هواپیماهای غیرنظامی تنها از سوی آمریکا صورت می گیرد که تاکنون جان انسان های بسیاری را نیز در ایران گرفته است و مطمئناً باعث افزایش اعتماد مردم ایران به آمریکا نخواهد شد. این به اصطلاح امتیاز حق طبیعی ایران است که بتواند هواپیماهای مسافربری مطمئن داشته باشد)

با این وجود من فکر می کنم ایران باید با دیگر کشورها به توافق برسد. مشکل اصلی در اینجاست که ایران خواهان گفتگو بدون پیش شرط است و طرف مقابل خواهان گفتگو به شرط تعلیق غنی سازی اورانیوم.
به نظر من ایران می تواند مطرح کند که برای مدت محدودی حاضر به تعلیق غنی سازی جهت آغاز گفتگوها می باشد، با این پیش شرط که مدت تعلیق مشخص گردد. در این صورت و در صورتی که این مدت بیش از حد زیاد نباید، می توان آن را پذیرفت.

متن کامل این بسته پیشنهادی و نامه همراه آن در اینجا موجود است (متن اصلی انگلیسی به همراه ترجمه فارسی):
پيشنهاد به ايران از سوی چين، فرانسه، آلمان، فدراسيون روسيه، بريتانيا، ايالات متحده ی آمريکا و اتحاديِه ی اروپا ارايه شده به مقامات ايرانی در تاريخ 14 ژوئن 2008 ( 25 خرداد 1387 ) در تهران


نامه همراه به آقاي منوچهر متكي، وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران

۳۰ خرداد ۱۳۸۷

قیمت بنزین، فقرای اروپا و ثروتمندان خاور میانه

قیمت جهانی بنزین همچنان در حال بالا رفتن است. اکثر مردم در کشورهای واردکننده نفت و بنزین فکر می کنند این پول ها همگی به جیب شیخ های نفتی (اصطلاحی که بخصوص در کشورهای غربی رایج است) می رود. بعد تصویر تروریست های عربی که در تلویزیون و سینما دیده را کنار آن می گذارد و احتمالاً کلی بد و بیراه به این شیخ های نفتی (که البته کشور ایران هم از دید آنها جزو همین گروه است) می دهد. البته تعدادی هم هستند که به اصطلاح روشنفکرترند و اعتقاد دارند که این پول ها به جیب شرکت ها و کنسرسیوم های نفتی می رود و کمتر به ما فحش می دهند. دمشان گرم!!!
من چون در حال حاضر در آلمان زندگی می کنم، دو کشور ایران (صادرکننده نفت) و آلمان (واردکننده نفت و بنزین) را به عنوان نمونه انتخاب کردم.
ایران یکی از صادرکنندگان نفت خام می باشد و از نظر ذخایر نفتی در رتبه سوم جهان و از نظر ذخایر گازی در رتبه دوم قرار دارد.
نکته جالب اینجاست که درآمد سالانه ایران از صادرات نفت ، گاز و فرآورده های نفتی تقریباً برابر است با درآمد دولت آلمان از مالیات دریافت شده از سوخت فروخته شده در آلمان.
البته قیمت بنزین در آلمان بسیار بالاتر از قیمت بنزین در ایران است و حتی با قیمت بنزین آزاد در ایران هم قابل مقایسه نیست. در حال حاضر قیمت یک لیتر بنزین در آلمان حدود 1.50 یورو (حدود 2000 تومان) می باشد که 0.6545 یورو از آن مربوط به مالیات انرژی می باشد. البته 19% مالیات بر ارزش افزوده را نیز باید به این قیمت (نه تنها قیمت خالص بنزین، بلکه مجموع قیمت خالص و مالیات انرژی) افزود.
به این ترتیب می توان به سادگی محاسبه کرد که قیمت فروش خالص بنزین حدود 0.60 یورو می باشد که هزینه و سود پمپ بنزین ها، شرکت های نفتی و کشورهای استخراج کننده نفت در آن لحاظ شده است. 0.90 یورو باقی مانده هم نسیب دولت (در مثال ما دولت آلمان) می شود.
البته من مخالف این مالیات ها نیستم، اگرچه به نظر من بیش از حد بالا هستند. قیمت بالای بنزین باعث استفاده کمتر و هدفمندتر مردم از خودرو شخصی می شود. صنایع خودروسازی نیز توجیح اقتصادی برای نوآوری در زمینه خودروهای محیط زیستی و با آلودگی کمتر پیدا می کنند و دولت نیز می تواند از این درآمد برای رفاه بیشتر مردم (از جمله وسایل نقلیه عمومی) هزینه کند.
مشکل من فقط با کسانی است که وقتی قیمت جدید بنزین را می بینند، فکر می کنند که آنها روز به روز بدبخت تر و مردم خاورمیانه روز به روز خوشبخت تر و پولدارتر می شوند.

۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷

احمدی نژاد رئیس جمهور خوبی است!

من ایران را خیلی دوست دارم. دوست دارم کشورم از نظر علمی، فرهنگی، اقتصادی، ورزشی و ... جزو بهترین های دنیا باشد و مردمش در رفاه، آسایش، امنیت و آزادی زندگی کنند.
به همین دلیل دوست دارم دولت ایران( یعنی جمهوری اسلامی ایران) هر چه سریعتر مسیر را برای پیشرفت ملت ایران هموار کند.
به همین دلیل هم فکر می کنم روش اداره کشور (چه قبل و چه پس از انقلاب) مناسب نبوده است و نظام نیازمند اصلاحات است.
و باز به این دلیل 2 دوره به خاتمی رأی دادم که نماد اصلاحات در ایران بود.
من در انتخابات پیشین ریاست جمهوری به معین، رقیب احمدی نژاد، رأی دادم. چون با افکار و عقاید آقای احمدی نژاد موافق نبودم. الآن هم پس از تقریباً 3 سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، فکر می کنم روش ایشان در اداره کشور مناسب نیست و حتی زیانبار است.
به این ترتیب آقای احمدی نژاد از نظر شخصی من رئیس جمهور خوبی برای ایران نیست. اما از دید کلی تر و اگر نظر شخصی من در نظر گرفته نشود، فکر می کنم آقای احمدی نژاد رئیس جمهور خوبی باشد. چرا؟!
آقای احمدی نژاد برای رسیدن به هدفش تمام تلاشش را می کند و چیزی برایش مهم نیست؛ حتی اگر کار نشدنی به نظر برسد، تلاشش را می کند. حتی به نظر می رسد کارهایی می کند که زیاد در مورد آنها فکر نشده است، اما تلاشش را می کند و با گفته های این و آن ناامید نمی شود و دست از تلاش بر نمی دارد.
اصلاح طلبان در زمانی که دولت را در دست داشتند، بسیاری از کارهایی را که می خواستند انجام دهند، به دلیل ترس از مقاومت اصول گرایان، انجام ندادند (روشون نمی شد انجام بدن). البته بسیاری از کارهایی هم که انجام دادند، به دلیل مقاومت رهبری، شورای نگهبان و ... به نتیجه نرسیدند. اما حداقل مردم از این تلاش و کار مطلع می شدند و اهداف اصلاح طلبان را به صورت عملی می دیدند. به عنوان مثال هیچ کس در کل دولت خاتمی جرئت انجام کاری جهت اجازه یافتن خانم ها برای ورود به استادیوم فوتبال را نداشتند. اگر هم تلاشی صورت گرفت، به نتیجه نرسید. رئیس جمهور احمدی نژاد اما این کار را کرد، اگرچه او هم (تا این لحظه) به نتیجه نرسیده است، اما حداقل مردم با طرز فکر او آشنا شدند و تلاش وی را دیدند.
یا جریان بنزین *. به اعتقاد من، یکی از مسائلی اقتصادی که حتماً باید کاری برای آن کرد، بحث سوبسید است، بخصوص سوبسید بنزین. به این منظور باید سوبسید آن به مرور برداشته شود. کاری که آقای خاتمی تلاش کرد انجام دهد، البته بسیار آرام، به طوری که سال ها زمان نیاز بود. البته تا زمانی که مجلس هفتم جلوی این فعالیت ایشان را گرفت و تثبیت قیمت ها را تصویب کرد. یعنی این تلاش خاتمی هم که نتایج بسیار کم رنگی داشت، در نهایت متوقف شد و اصلاح طلبان هم تلاش بیشتری در این راستا نکردند. آقای احمدی نژاد هدف مشابهی داشت، اما روشی کاملاً متفاوت. با این وجود کاری که آقای احمدی نژاد در خصوص بنزین انجام داد (اگرچه با روش سهمیه بندی کردن بنزین و عدم فروش بنزین آزاد کاملاً مخالف بودم و هستم) شجاعت بسیار زیادی می خواست که آقای احمدی نژاد داشت و اصلاح طلبان هرگز نداشتند (احتمالاً از ترس محکوم شدن توسط رهبری، شورای نگهبان، قوه قضائیه، صدا و سیما و ... و ایجاد شلوغی و درگیری های خیابانی و ...).
البته آقای احمدی نژاد هم همان محدودیت های آقای خاتمی را دارد، با این تفاوت که عقاید مشتریک وی با دیگر مراکز قدرت نظام (رهبری، شورای نگهبان، قوه قضائیه و مجلس) بیش از اشتراکات اصلاح طلبان با این ارگان ها می باشد. مقاومت در برابر برخی اقدامات احمدی نژاد از سوی مجلس، قوه قضائیه، شورای نگهبان، روحانیون، رهبری و ... کاملاً مشخص است و نمونه آن همین بحث ورود بانوان به استادیوم های فوتبال است.
به این دلیل فکر می کنم احمدی نژاد برای کسانی که به او رأی دادند، که تعدادشان هم کم نیست (اگر آراء وی را به کل جمعیت ایران تعمیم دهیم می شود حدود 36% جمعیت کشور یعنی تقریباً 25 میلیون نفر، که البته بچه 2-3 ساله هم بینشون هست) رئیس جمهور خوبی است. حال باید دید آیا افرادی که به وی رأی دادند، آیا بازهم به وی رأی خواهند داد؟ من فکر نمی کنم!



*)
دولت ایران بنزین را سوبسید می کند. یعنی به دلیل مصرف بیش از حد بالای بنزین در کشور، پالایشگاه های ایران توان تولید بنزین مورد نیاز کشور را ندارند و توسعه پالایشگاه ها نیز به موقع انجام نشده است. بنابراین دولت مجبور به فروش نفت خام و خرید بنزین (با ارزش افزوده به دلیل پالایش) می باشد. بعد این بنزین ها را بین پمپ بنزین ها پخش می کند و به قیمتی پائین تر از قیمت خرید می فروشد. مردم هم به دلیل قیمت بسیار پائین بنزین**، بیش از حد مصرف می کنند. یعنی توجه کافی به مثلاً تنظیم بودن موتور نمی کنند. خودروسازان نیز نیازی برای هزینه کرردن جهت تجهیز خودروها به موتورهای مدرن و کم مصرف نمی بینند، زیرا مردم توجیح اقتصادی برای پرداخت هزینه بیشتر برای خودرویی که تنها مزیتش مصرف کم تر است نمی بینند. صاحبان پمپ بنزین ها هم توجیح اقتصادی برای تعمیر سریع تجهیزات پمپ بنزین نمی بینند. همه جای این جریان ضرر است. برای دولت، برای مردم، برای محیط زیست و ....
حال این سوبسید که برای مردم کم درآمد در نظر گرفته شده است، به جیب چه کسانی می رود؟
خانواده نیازمند این سوبسید یا خودرو ندارد، یا یک خودرو دارد. اما خانواده های که نیازی به این سوبسید ندارند، به تعداد افراد خانواده یا بیشتر، خودرو دارند. یعنی این سوبسید غیر عادلانه تقسیم می شود و کسانی که نیازی به آن ندارند، بیشتر از نیازمندان از آن استفاده می کنند.
**) ممکن است کسی بگوید که قیمت بنزین در ایران پائین نیست و به عنوان دلیل عنوان کند که ایران منبع نفت و در نتیجه بنزین است و باید بنزین را ارزان تر عرضه کند، قیمت بنزین باید در مقایسه با درآمد مردم سنجیده شود و ....
برای اینکه خودتان قضاوت کنید، می توانید قیمت بنزین در کشورهای مختلف را در اینجا ملاحظه نمائید.
به عنوان مثال قیمت بنزین در کشورهای عربستان سعودی، امارات، کویت و روسیه، که مانند ایران دارای ذخایر نفتی هستند، به ترتیب عبارت است از 130 تومان، 320 تومان، 200 تومان، 850 تومان.
قیمت بنزین در کشورهای افغانستان، اتیوپی، موزامبیک و سودان که همگی بر خلاف ایران جزو کشورهای جهان چهارم محسوب می شوند، به ترتیب عبارت است از 600 تومان، 910 تومان،1400 تومان و 1500 تومان.
و در پایان، قیمت بنزین در ترکیه، آلمان، آمریکا و چین به ترتیب عبارت است از 2240 تومان، 2100 تومان، 1250 تومان و 588 تومان.
البته لازم به یادآوری است که در اکثر این کشورها، قیمت بنزین مانند ایران ثابت نمی باشد و در بازار آزاد تعیین می شود و به همین دلیل ممکن است به صورت روزانه تغییر کند.

۰۸ اردیبهشت ۱۳۸۷

اگر در مورد مسلمانی خود شک دارید، از حسین درخشان بپرسید!؟

من شخصاً از نوشته های آقای حسین درخشان خوشم نمی آید. چون خیلی بی معرفت هستند (نوشته های ایشان، خودشان را نمی دانم؟!). اما باید اعتراف کنم که گاهی اوقات حاوی اطلاعات جالبی می باشند.
ایشان از یک طرف دکتر سروش، اکبر گنجی، محسن سازگارا، علی افشاری، آرش نراقی و فاطمه حقیقت‌جو را به دلیل مسلمان بودن و نماز خواندن و روزه گرفتن و روسری سرکردن در ناف آمریکا، مسلمان آمریکایی می نامد و ادامه می دهد که "بعید می‌دانم جرات داشته باشند که یک روز به صراحت بگویند مسلمان نیستند و خدا را هم قبول ندارند. " (در این مطلب).
جالب اینجاست که در مطلب دیگری آورده است "پس چرا نشود عاشق خمینی و مدافع جمهوری اسلامی ایران بود و دلبسته و حامی احمدی‌نژاد و خالد مشعل و حسن نصرالله و هوگو چاوز و فیدل کاسترو ، ولی خود را زیر آفتاب داغ تابستان از شراب سفید خنک و ترکیب بهشتی طالبی و ژامبون محروم نکرد. چرا نمی‌شود به بهشت و جهنم بی‌اعتقاد بود، ولی از جان و مال خود برای دفاع از ستم‌دیدگان و مستمندان غزه و کاراکاس و دمشق و بیروت و هاوانا و تهران گذشت." و عکسی از خود با تی شرت „I Love Gaza“ و یک لیوان جین تونیک منتشر کرده است (در این مطلب).
البته باید اعتراف کنم که با نظر دوم ایشان موافقم اما با روش ایشان 100% مخالف. ایشان سروش، گنجی، حقیقت جو و ... را نامسلمانانی می داند که جرعت اعتراف به مسلمان نبودن را ندارند. حال آیا ایشان با علاقه خاص به جین تونیک، شراب سفید و ترکیب بهشتی ژامبون و طالبی و بی اعتقادی به بهشت و جهنم، خود را مسلمان می داند، یا فقط جرعت اعتراف به مسلمان نبودن را ندارد؟
به نظر من در مورد اعتقادات دیگران نمی توان نظر داد. اگر آقای درخشان می گوید که مسلمان است قبول می کنم. حتی اگر رفتار ایشان از نظر من هیچ شباهتی به مسلمانان نداشته باشد (بخصوص تهمت هایی که به دیگران می زند).
فکر می کنم آقای درخشان از اون آدم هایی است که چون جنجال را دوست دارد، همیشه طرف ضعیف تر را می گیرد. تا وقتی در ایران بود، متمایل به اصلاح طلبان بود، به دلیل اینکه ضعیف تر بودند. وقتی از ایران خارج شد و قدرت را در سطح بین المللی در نظر گرفت، طرفدار جمهوری اسلامی ایران شد، چون در سطح بین المللی، ضعیف تر از مجموع کشورهایی است که با آنها مشکل دارد. من خودم هم چنین شخصیتی دارم، اما سعی می کنم حق و حقیقت رو هم در نظر بگیرم. اگر در درگیری ایران و آمریکا، حق را به ایران و در نتیجه رئیس جمهور آن می دهیم، دلیلی ندارد در درگیری دولت ایران با بخشی از مردم، بازهم طرف رئیس جمهور را بگیریم.

۰۶ اردیبهشت ۱۳۸۷

گزارش VOA از کنسرت عرفان، خشایار و افرا در Washington DC


۳۱ فروردین ۱۳۸۷

بیوگرافی آرش در سایت وارنر موزیک آلمان

بیوگرافی آرش در سایت وارنر موزیک آلمان (Warner Music Germany):
http://www.warnermusic.de/arash/bio/

آرش با آهنگ "برو برو" به عنوان خواننده تراز اول سوئدی با شعله های شرقی مطرح شد. این آهنگ پس از قرار گرفتن در رتبه اول رده بندی تک آهنگ های سوئد در 2 سال پیش، در رده بندی رادیو، کلاب و زنگ موبایل آلمان نیز زلزله ای به راه انداخت و این رویای موسیقی هزار و یک شب در رده بندی فروش بمستقیماً به رتبه 11 پرتاب شد. آهنگ فوق العاده بعدی (Temptation) نیز کمتر موفقیت آمیز نبود و موفق شد وارد تمام فهرست های رده بندی کشورهای اروپای شرقی شود. حال تنها ستاره پاپ سوئد، که موفق به برقراری رابطه بین موسیقی غرب و شرق شده است، مجموعه فوق العاده جدید خود را بیرون داده است: آلبوم دوم آرش با نام "دنیا".

... اولین تک آهنگ آلبوم با نام "دنیا" با همکاری فوق العاده شگی (Shaggy) بسیار جالب توجه است....

"دنیا" با 14 تراک، دنباله رو آلبوم اول می باشد که آرش را در بسیاری از کشورهای اروپایی مطرح نمود. این مرد فعال خود را وارد فهرست رده بندی کشورهای سوئد، اتریش، آلمان، لهستان، صربستان، مجارستان، روسیه، گرجستان، تاجیکستان، اسرائیل، یونان و بلغارستان و نیز اوکراین، ترکیه و همچنین جمهوری چک نمود، در اکثر این کشورها حتی به رتبه اول نیز رسید. وی در پنج کشور موفق به دریافت صفحه طلایی گردید و در بیش از 35 کشور در جایگاه بسیار مناسبی در فهرست آهنگ های پخش شده از رادیو قرار گرفت. وی در سال 2005 در کن به عنوان موفق ترین چهره جدید (Newcomer) سوئد در بازار بین المللی موسیقی معرفی شد و آهنگ "برو برو" باعث تکمیل هرچه بیشتر فیلم موفق بالیوودی (هندی) استاد بلوف (Bluffmaster) گردید که آرش نیز اولین نقش سینمایی خود را در آن ایفا کرد. سپس مجله ورزشی „Sport Illustrated“ آهنگ جام جهانی 2006 آرش (ایران ایران) که برای تیم ملی کشورش خوانده بود را به عنوان یکی از 3 موسیقی برتر جام جهانی انتخاب کرد. در همین سال، آرش 2 جایزه Grammy در روسیه دریافت نمود و به عنوان موفق ترین هنرمند خارجی در کل روسیه مطرح گردید.

خورشید آرش بسیار روشن می تابد و "دنیا"، شمع موفقیت وی را به مشعلی نورانی تبدیل خواهد کرد!

۲۹ فروردین ۱۳۸۷

Arash feat. Lumidee & EVE

آهنگ جدید آرش با همراهی Lumidee و EVE بنام "حال می کنم" و نام انگلیسی I like it.

تعریف سیاوش قمیشی از "هیچکس"، خواننده رپ فارسی در ایران

...
سیاوش قمیشی: نمی دونم چرا این سؤال رو که از من کردید، من رو یاد یک رپر انداختید که تو ایرانه احیاناً به اسم "هیچکس". من کاراشو خیلی دوست دارم. خیلی گوش میدم. درست رپ میکنه واقعاً. ...

Maz Jobrani

Maz Jobrani (مازیار جبرانی) کمدین ایرانی-آمریکایی و عضو گروه کمدی Axis of Evil (محور شرارت):


ایران کجاست؟ (از دید ایرانیان مقیم آمریکا)

۲۳ فروردین ۱۳۸۷

حسین درخشان و عشق NED


بازهم حسین درخشان، بازهم مطلب جدید، بازهم جنجال و بازهم NED. نمی دونم کدوم موضوع جنجالی تره، حسین درخشان یا NED.
به هرحال ظاهراً حسین درخشان بدجوری با NED حال می کنه!
اینقدر که حتی روش های NED را برای ایران و احمدی نژاد هم پیشنهاد می کنه! (در این مقاله)
فکر می کنم بزرگترین آرزوی حسین درخشان این باشه که یک NED ایرانی-اسلامی تشکیل بشه (با همان روش های NED آمریکایی) و ریاست اون رو هم بدن به هودر (رئیس: خودم).
ظاهراً در این حالت، هدف وسیله را توجیه می کند.

از یک کار این آقای درخشان خیلی بدم می آید. یعنی من رو یاد اون آنتن های مدرسه می اندازد که عشق خودشیرینی برای معلم و ناظم (قدرت) را داشتند و بچه ها را لو می دادند (که مثلاً نوار موسیقی تو کیفشون دارن یا ...). چه دلیلی دارد نام افرادی که شاید نمی خواهند مطرح شوند (و به احتمال زیاد به همین دلیل نام خود را در وبلاگشان نگذاشتند) را برای عموم منتشر کنیم؟ بگذریم!!!

آقای درخشان در مطلب جدیدش نوشته که خورشید خانم "با سکوتش درباره‌ی حمایت آشکار سیاسی و معنوی NED حرف‌های من را تایید کرد". حالا مطلب خورشید خانم را بخوانید و به من هم بگوئید آیا شما هم برداشت آقای درخشان را از این مطلب می کنید؟!

خورشیدخانم در این مطلب شدیداً اینکه NED پشت کمپین یک میلیون امضاء هست را تکذیب کرده و اعلام کرده که این کمپین قبول نکرده از NED جایزه بگیرد و نوشته که خودش هم با NED مشکل دارد. جالب است که برداشت آقای درخشان از این نوشته، تنها تکذیب حمایت مالی NED از این کمپین می باشد.
در ضمن، خورشید خانم گزارش مالی کمپین (هزینه-درآمد شش ماه اخیر) رو هم چاپ کرده.

جالب ترین بخش مطلب حسین درخشان جایی است که علی رغم نوشته خورشید خانم که کمپین از پذیرفتن جایزه NED خودداری کرده است، نوشته که فریبا داوودی مهاجر، مهناز افخمی، مهرانگیز کار و علی افشاری توسط NED دعوت شدند و شرکت هم کرده اند و از دید خودش اسنادی هم ارائه داده است.

خوب، اولاً می بینیم که جرم کمپین از دید حسین آقا از بازیچه بودن در دست آمریکا، به شرکت در کنفرانس NED کاهش یافته است.
دوماً من نمی دانم آیا این افرادی که نام آنها آمده است، آیا همگی جزو این کمپین هستند یا نه! چون در همان به اصطلاح مدرک آقای درخشان، نام سازمان این افراد هم درج شده، ولی من اسم کمپین یک میلیون امضاء را هیچ جا ندیدم.
سوماً آقای درخشان در تحقیقات اینترنتی اش، از روش های آقای شریعتمداری و کیهان تهران استفاده می کند. یعنی اسناد را آنطور می بیند که به درد اثبات خواسته هایش بخورند. مثلاً اگر قرار است کنفرانسی از 6 لغایت 9 آوریل 2008 برگذار گردد، لیست دعوت شدگان (در تاریخ 28 مارس، یعنی بیش از یک هفته قبل از شروع کنفرانس) را به عنوان لیست شرکت کنندگان معرفی می کند. البته علاقه آقای درخشان به روش های آقای شریعتمداری جدید نیست و حتی زمانی که "هنوز" با عقاید وی مخالف بود نیز این امر را اعلام می کرد (مثلاً در این مطلب).
البته شانس آوردیم که آقای درخشان یک کم ناسیونالیست است و از فعالیت های NED در آلمان، هلند، اسپانیا و انگلیس و ... (حتماً با هدف براندازی دولت ها و نظام های این کشورها) مطلبی ننوشته است.

در پایان هم آقای درخشان نوشته: "از قول من به خانم داوودی مهاجر بگویید که این دم خروس NED دیگر بدجوری از زیر آن مانتو و روسری قلابی‌اش بیرون آمده و مخفی کردنش دیگر برای مردم مارگزیده‌ی ایران ممکن نیست".
من هم امیدوارم که یک روزی در ایران کسی مجبور به پوشیدن مانتو و روسری قلابی نباشد. هر کس اعتقاد داشت بپوشد و هرکس نداشت نپوشد، حالا چه برای پوشاندن دم خروس و چه برای پوشاندن مو و اندام. شاید بتوانیم با همکاری حسین درخشان یک سازمان غیردولتی در ایران تشکیل بدهیم (ترجیحاً با حمایت مالی و معنوی جمهوری اسلامی ایران و آقای احمدی نژاد) که هم به مردم بدبخت آمریکا و انگلیس کمک کند و هم مشکل پوشیدن اجباری مانتو و روسری قلابی توسط زنان ایرانی را برطرف کند.

۲۱ فروردین ۱۳۸۷

The best street soccer freestyler in Youtube

۱۵ فروردین ۱۳۸۷

خاتمی، احمدی نژاد و مسئله اعدام و همجنس گرایان

شاید یکی از ناخوشایندترین سؤالاتی که می توانید از رئیس جمهور ایران بپرسید، مسئله همجنس بازی در ایران باشد.
حمایت وی از مجرم دانستن هم جنس گرایان و اعدام آنها، وجهه بین المللی وی و کشورش را خراب خواهد کرد و ایران و رئیس جمهور آن را خشونت طلب نشان خواهد داد.
در داخل نیز مخالفت وی با جرم دانستن هم جنس بازی نیز خودکشی (نه تنها سیاسی) برای وی خواهد بود.
البته نیازی به گفتن نیست که حتی در غرب هم هستند کسانی که هم جنس گرایان را به عنوان مجرم نگاه می کنند و اختلاف نظر در این امر بسیار زیاد است. همین امر در مورد حکم اعدام نیز وجود دارد.
پس بهترین راه برای فرار از موقعیت ناخوشایند مواجهه با این سؤال برای رئیس جمهور ایران، حذف صورت مسئله، عدم پاسخ به سؤال و یا پاسخ دیپلماتیک (طوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب) می باشد.
در اینجا می توانید فیلم خاتمی، رئیس جمهور پیشین، و احمدی نژاد، رئیس جمهور فعلی ایران در برخورد با این پرسش را ملاحظه نمائید.
آقای احمدی نژاد روش حذف صورت مسئله را انتخاب کرد و خاتمی پاسخ دیپلماتیک را.

فیلم 1 (خاتمی):


شما (خاتمی) خشونت را محکوم می کنید، چطور در ایران و تحت نام اسلام، بر هم جنس گرایان خشونت اعمال می شود و به اعدام محکوم می شوند.
...اینجا دانشگاه است، محل علم است، یک کمی علمی صحبت کنیم. در همه ادیان، در همه سیستم ها و در همه نظام ها، مجازات وجود دارد. مجازات به خودی خود خشونت نیست. مجازات در واقع خودش درمان یک نوع خشونت و انحراف در جامعه است که اگر هم نباشد اصلاً جامعه نمی تواند استقرار پیدا کند. اینکه آیا کجازات اعدام مجازات منصفانه ای هست یا نیست، امروز در دنیا مورد بحث است. شما می دانید در بسیاری از ایالات آمریکا، مجازات اعدام به رسمیت شناخته شده، در بعضی کشورهای اروپایی هست، بعضی ها هم آن را قبول ندارند. پس بنابراین از نظر حقوقی هم در این که آیا اعدام به عنوان مجازات بکار برود اختلاف نظر وجود دارد. به عنوان یک متخصص علوم اسلامی خدمت شما عرض می کنم. درست است، در اسلام اعدام هست، ولی اگر درست و روشنبینانه بنگریم، شرایطی که برای اعدام گذاشته، تقریباً اعدامی صورت نمی گیرد، حالا اگر در کشورهای اسلامی گاهی خیلی گشاد دستانه اعدام می کنند، آن را باید در اشکال اجرایی کار دانست. بنده معتقدم که اینقدر شرایط اعدام در اسلام دشوار هست، که به سادگی حکم اعدام صادر نمی شود یا نباید بشود. از جمله در مورد همین موردی که شما گفتید یا موردی که مثلاً در مورد زنا گفته می شود، شرایطی که گذاشته است، تقریباً غیرممکن است ثابت شدن این قضیه و صدور حکم اعدام در مورد آن.
البته این نظر منه و خیلی ها نظر من را قبول ندارند و روش های دیگری را به کار می برند.
در اسلام و بسیاری از نظام های حقوقی حتی غیر دینی، لواط و تماس غیر توافقی میان زن و مرد که اسمش زنا گذاشته می شه، این را جرم دانستند. خیلی های دیگر هم هستند در دنیا، از جمله بخش های مهمی از مسیحیت که با آن مسئله مخالفند و آن را جرم می دانند.
درسته، در اسلام لواط جرمه! جرم هم مجازات داره! این که اعدام مجازات یک جرمی می تواند باشد یا نه اختلاف نظر وجود دارد. و اینکه میان مجازات و خشونت که محکوم است باید تفاوت قائل شد.

فیلم 2 (احمدی نژاد):


(متأسفانه به دلیل ترجمه همزمان به انگلیسی، صحبت های فارسی آقای احمدی نژاد به طور کامل قابل شنیدن نیست. دوبله انگلیسی صحبت ها در فیلم قابل مشاهده است. خلاصه گفته های وی (از متن فارسی) در اینجا آمده است.)
سؤال در مورد حقوق زنان و محکومیت و اعدام برای ایرانیان و ازجمله هم جنس گرایان در ایران.
آزادي در ايران آزادي حقيقي است، واقعاً مردم ايران آزاد هستند و زنان در ايران بالاترين سطح آزادي را دارند، ما دو معاون رييس جمهور زن داريم. در سطوح بالاي تخصصي در مجلس و دولت و در دانشگاه‌ها زنان حضور دارند. در زمينه بيوتكنولوژي و ساير زمينه‌هاي فن‌آوري، صدها زن دانشمند فعالانه كار مي‌كنند. اين بده كه يك دولت با دولت ديگر مخالف باشد يك سري دروغ را منتشر كند تا واقعيت را طور ديگري نشان دهد. ملت ما آزاد است، بالاترين سطح شركت‌كننده را در انتخابات دارند؛ 80 تا 90 درصد در انتخابات شركت مي‌كنند كه نيمي از آنان زن هستند، چگونه شما مي‌گوييد كه زنان ما آزاد نيستند، آيا اين تمامي واقعيت است؟"
اما در مورد اين اعدام‌ها، دو سوال مطرح است. اگر كسي مواد مخدر وارد كشور كند و جوانان ايران، تركيه، اروپا و آمريكا را از بين ببرد آيا به آنان جايزه مي‌دهيد؟ كساني كه جان صدها ميليون جوان را در جهان شامل ايران از بين مي‌برند نبايد همدردي با آنها داشت. شما در آمريكا مجازات مرگ نداريد؟ داريد.
در ايران هم مجازات مرگ براي كساني كه مواد مخدر قاچاق مي‌كنند و به حقوق مردم تجاوز مي‌كنند وجود دارد. اگر كسي با اسلحه به خانه‌اي برود و عده‌اي را بكشد و بعد گروگانگيري براي پول كند، چگونه در آمريكا با آنان رفتار مي‌كنيد؟ آيا به‌آنان جايزه مي‌دهيد، آيا يك پزشك مي‌تواند به ميكروب‌ها اجازه دهد تمامي كشور را بگيرد؟
ما قانون داريم. كساني كه حقوق مردم را با اسلحه زير پا بگذارند و آدم‌كشي كنند، ناامني ايجاد كنند، مواد مخدر بفروشند يا در سطح بالا توزيع كنند به مرگ محكوم مي‌شوند. بعضی از این مجازات ها، البته بسیار معدود، در ملاء عام انجام می شود. این یک قانون است که بر اساس اصول دموکراتیک تصویب شده است. شما از تزریق برای اعدام استفاده می کنید و در جای دیگر حلق آویز می کنند. ولی هر دو کشتن است.
مجری: سؤال در مورد قاچاقچیان مواد مخدر نبود، بلکه در خصوص اعدام زنان و هم جنس گرایان بود!
مطلقا! ما در ایران اولاً هم جنس باز مثل کشور شما نداریم! در کشور ما چنین چیزی وجود ندارد. (خنده و هو کردن حضار)
در ایران اصلاً چنین چیزی وجود خارجی ندارد. من نمی دونم چه کسی به شما این حرف را زده. (خنده حضار)
اما در مورد زنان، شايد فكر مي‌كنيد كه زن بودن يك جرم است. زن بودن يك جرم نيست، زنان بهترين مخلوقات خداوند هستند، آنان مظهر مهرباني و زيبايي هستند كه خداوند به آنان داده، آنان در ايران مورد احترام هستند. در ايران هر خانواده ايراني كه صاحب دختر مي‌شود، 10 برابر خوشحالتر از اين مي‌شود كه صاحب پسر شود.
زنان درايران بيش از مردان مورد احترام هستند، گفت: آنان از بسياري از مسووليت‌هاي قانوني كه به دوش مردان است معاف هستند. آنان مادران آينده هستند، در فرهنگ ايراني مردان، پسران و دختران هميشه بر دست مادرانشان بوسه مي‌زنند كه نشان از احترام آنان براي زنان است و ما به اين فرهنگ افتخار مي‌كنيم.

۰۷ فروردین ۱۳۸۷

تصاویر پورنو در یکی از خیابان های کرج

ظاهراً کامپیوتری که به این نمایشگر تبلیغاتی متصل بوده حاوی تصاویر پورنو بوده و وقتی Screen Saver کامپیوتر فعال می شود، این تصاویر هم نمایش داده می شوند. اینکه برای مسئولین این نمایشگر تبلیغاتی چه اتفاقی افتاده است را متأسفانه خبر ندارم.



http://www.youtube.com/watch?v=eSdXAdOqVDM

۲۶ اسفند ۱۳۸۶

از آقاپسر به هودر: من سالمم!

دیشب یک لینک به سایت خودم دیدم کف کردم.
یک سری به سایت http://www.i.hoder.com/ بزنید و در لینکدونی، لینک وبلاگ آقاپسر را ببینید.
در این مورد چند تا توضیح باید بدم:

1) دو روز پیش مطلبی خوندم از آقای حسین درخشان در خصوص NED و کمپین یک میلیون امضاء. روز انتخابات بود و منم تو جو انتخابات، برای همین یکدفعه جوگیر شدم و احساسات ضدآمریکائیم گل کرد و در این خصوص مطلبی نوشتم با عنوان "اصلاح طلبان، سازمان های غیر دولتی و کمک های مالی".
فردای همون روز پیش خودم گفتم چقدر عجله کردم. ای کاش با خود مسئولین کمپین هم صحبت می کردم تا با دیدگاه اونها هم آشنا بشم. برای همین مطلب رو از روی وبلاگ برداشتم (فکر می کنم حدود 12 ساعت بعد، البته یادم نیست). بعدش هم یک e-mail زدم به سایت یک میلیون امضاء که البته هنوز جوابی نگرفتم.

2) هودرخان عنوان لینک به وبلاگ من رو گذاشته "احتمالا سران کمپین یک میلیون امضا هم از آمریکا تامین مالی می‌شوند". در حالی که من در مطلب خودم نوشته بودم "... هم از سوی این سازمان تأمین مالی می شوند". در ضمن در اول پاراگرافی که این جمله در آن آمده نوشته بودم "طبق این خبر، کمپین ایرانی یک میلیون امضاء که از حقوق زنان دفاع میکنه ..." و داشتم خبر آقای هودر رو توضیح می دادم.

3) آقای هودر در توضیح لینک و در زیر آن نوشته است "مجبور شدم به کش گوگل لینک بدم، چون انگار در اثر تهدیدهای چماقگیرهای کمپین مطلبش رو طرف پاک کرده". می خواستم برای هودر e-mail بزنم و بگم که از طرف چماقگیرها تهدید نشدم، بعد دیدم شاید خوشش نمیاد، چون اگر دوست داشت می تونست به من e-mail بزنه و بپرسه چرا مطلب رو حذف کردم.

در پایان اگر بخوام به زبان هودری صحبت کنم باید بگم:
اگر شکی داشتم که حسین درخشان توهمات و اطلاعات خود را هم زده و در سایت قرار می دهد (یک چیزی شبیه مطالب حسین شریعتمداری کیهان تهران یا علیرضا نوری زاده کیهان لندن)، با دیدن لینکی که به Cache بلاگ من داده و توضیحی که زیر اون نوشته، مطمئن شدم.

۲۴ اسفند ۱۳۸۶

انتخابات مجلس هشتم آغاز شد

خوب، من که ایران نیستم و نمی تونم رأی بدم، ببینیم نتیجه چی میشه!
در انتخابات قبلی بیشتر تو صحب ها با دوستان و اطرافیان سعی می کردم تصمیم خودم رو ترویج کنم، این دفعه فقط از طریق این وبلاگ.

آخرین تلاش: می توانیم از تشکیل اکثریت در مجلس جلوگیری کنیم

ما می توانیم با رأی دادن به اصلاح طلبان، از تشکیل اکثریت در مجلس جلوگیری کنیم.
اگر مشارکت مردم به اندازه کافی باشد و اصلاح طلبان بتوانند یک سوم مجلس را بدست آورند، یک سوم بقیه بین اصولگرایان تندرو و اصولگرایان میانه رو و نمایندگان مستقل تقسیم خواهد شد. در این صورت هیچ جبهه ای اکثریت مطلق نخواهد داشت و با توجه به اینکه اختلافات دو جبهه اصلی اصولگرایان جدی می باشد، شاید حتی بتوان در برخی امور با بخش های میانه روی آنها ائتلاف کرد (مثلاً برای تصویب و یا رد قوانین و یا لوایح).

اصلاح طلبان، سازمان های غیر دولتی و کمک های مالی

موقتاً برداشته شد...

دوستانی که از سایت "سردبیر:خودم" تشریف آورده اند لطفاً از این طرف ...

ایران در دستان قدرتمند شورای نگهبان


...
دو سال و نیم پس از برعهده گرفتن ریاست جمهوری توسط محمود احمدی نژاد، حدود 43 میلیون ایرانی روز جمعه مجلس جدیدی را انتخاب خواهند کرد. گرچه این انتخابات برای اصولگرایان حکم آزمایش رئیس جمهوری را دارد که محبوبیت وی طی ما های اخیر شدیداً کاهش یافته است. اما اصلاح طلبان نمی توانند حداکثر استفاده را از نارضایتی مردم ببرند.
...
خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران اقدام شورای نگهبان در ردصلاحیت نامزدهای انتخابات را محکوم کرد: "مردم آزادی می خواهند". این یعنی آنها باید "در صورت عدم توجه حکومت به خواسته هایشان، بتوانند نظام حاکم را زیر سؤال برده و آن را بدون خشونت تغییر دهند"

گرچه احزاب اصلاح طلب بر اثر اقدام سختگیرانه شورای نگهبان تضعیف شده اند، از تحریم انتخابات صرف نظر کردند. این امر در گذشته بیشتر به ضررشان تمام شده بود. خاتمی به رأی دهندگان می گوید "در صورتی که رأی و نظر خود را تنها نزد خود نگاه دارید، هیچگاه چیزی تغییر نخواهد کرد".
...
متن کامل به زبان آلمانی: http://www.netzeitung.de/politik/ausland/933419.html

۲۳ اسفند ۱۳۸۶

نیزه های غیر هم اندازه در جنگ انتخاباتی


...
با این وجود این دو طیف سیاسی، که در انتخابات در برابر هم قرار گرفته اند، مبارزه سرسختانه ای با هم می کنند. در یک سو اصلاح طلبان قرار دارند. اگرچه اصلاح طلبان طی هشت سال ریاست جمهوری خاتمی موفق شدند زنجیرهای ایدئولوژیک و مذهبی را که انقلاب اسلامی به جامعه بسته بود، کمی بازتر کنند. اما در تلاش برای دموکراتیزاسیون ساختار قدرت شکست خوردند. بسیاری از رأی دهندگان به اصلاح طلبان که ناامید شده بودند، از پشتیبانی آنان دست کشیدند و علاقه خود به سیاست را از دست دادند.

این امر باعث شد روحانیون اصولگرا مجدداً نهادهای دموکراتیک نظام، مجلس و دولت، را تحت کنترل خود درآورند. به این منظور نیروهای خود در بسیج، سپاه و ادارات را بسیج کردند تا مردم را با شعارهای ملی و مذهبی همراه خود کنند...
...
متن کامل به زبان آلمانی: http://www.nzz.ch/nachrichten/zuerich/ungleich_lange_spiesse_im_iranischen_wahlkampf__1.688553.html

آیا ایران دموکراتیک است؟


آیا باید انتخابات مجلس که 14 مارس در ایران برگذار می گردند را جدی گرفت؟ یا این انتخابات تنها یک رأی گیری ظاهری برای افرادی تعیین شده می باشد؟ جالب توجه است که انتخابات ایران، چه در مقایسه با استانداردهای دموکراتیک و چه استانداردهای استبدادی، منحصر بفرد است. اگرچه این انتخابات نه آزاد هستند و نه عادلانه، با این وجود اختلافات واقعی بین نامزدها وجود دارد و نتایج آنها نیز معمولاً قابل پیش بینی نیستند.

برخلاف انتخابات تقلبی که برنده آنها از قبل مشخص است، نظام ایران اجازه برگذاری انتخابات رقابتی بین نامزدهای تأیید شده را می دهد. کمتر کسی پیروزی خیره کننده محمد خاتمی اصلاح طلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1997 را پیش بینی می کرد و باز کمتر کسی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2005، پیروزی محمود احمدی نژاد تندرو را حدس می زد.

صدها نفر از نامزدان اصلاح طلب رد صلاحیت شدند

برای کسانی که لیوان دموکراسی ایران را نیمه پر می بینند، انتخابات مجلس، این فرهنگ سیاسی منحصر بفرد در خاور میانه را بیش از پیش تثبیت می کند. اما دلایل خوبی برای نیمه خالی دیدن لیوان دموکراسی ایران وجود دارد. نامزدانی که به اندازی کافی مذهبی نیستند و یا التزام کافی به قانون اساسی اسلامی ندارند، حذف صلاحیت می شوند.

اگرچه زود است گفته شود با شکست طرفداران احمدی نژاد باید وی را برای آینده فراموش کرد، اما پیروزی این نیروها در انتخابات پیش رو، احتمال انتخاب مجدد وی در ژوئن 2009 را افزایش می دهد. تنها به همین یک دلیل نیز باید انتخابات را جدی گرفت.

متن کامل به زبان آلمانی: http://debatte.welt.de/kommentare/64003/ist+der+iran+demokratisch?req=RSS#comment

این انتخابات مسیر آینده ایران را مشخص خواهد کرد

ایرانیان به طور متوسط سالی یک بار در انتخابات مختلف شرکت می کنند. در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان اسلام، می توان از وجود یک فرهنگ انتخابات در ایران یاد کرد، اگرچه ایرادات اساسی به آن وارد است. انتخابات مجلس هشتم از بسیاری جهات مهمترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی ایران می باشد. نتایج این انتخابات می تواند حکم دادن در خصوص این جمهوری مبتلا به بیماری مضمن را تسهیل نماید که آیا واقعاً امکان اصلاح از درون توسط نیروهای عملگرای اصلاح طلب و با حمایت جامعه اصلاح طلب وجود دارد یا خیر.
...
ایرانیان در سال 1997 یک رئیس جمهور اصلاح طلب (محمد خاتمی) انتخاب کردند. نتیجه انتخابات برخلاف تمام انتخابات پیشین از قبل قابل تعیین نبود. بهزاد نبوی، یکی از سران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، چندی پیش از برخی اقدامات تکان دهنده مذهبیان تندرو پس از پیروزی خاتمی در 23 می 1997 پرده برداشت.
وقتی پیروزی خاتمی مشخص شد، برخی افراد پیش نهاد کردند که در همان شب و پیش از اعلام رسمی نتایج، دو-سه هزار اصلاح طلب پیشرو را دستگیر کنند و در صبح فردا، رقیب خاتمی (آیت الله علی ناطق نوری از جبهه اصولگرایان که حمایت آیت الله خامنه ای، رهبر ایران را دارا بود) را به عنوان پیروز انتخابات اعلام نمایند.
نبوی، که 10 سال به عنوان وزیر با 3 دولت همکاری داشته و معاون رئیس مجلس ششم با اکثریت اصلاح طلبان نیز بوده است ادامه می دهد: افرادی در میدان ولیعصر جمع شده بودند و منتظر دستور بودند تا اقداماتی (بر علیه نتایج انتخابات) انجام دهند.
...
این رقابت از نوع اسلامی-جمهوری خواهی بین اصلاح طلبان و اصولگرایان به همراه ارگان های حامی می باشد که البته این حامیان از نظر قدرت سیاسی و مالی قابل مقایسه نیستند.
اصلاح طلبان امیدوارند این اختلاف را با نارضایتی مردم از اصولگرایان و بخصوص احمدی نژاد جبران کنند. از جمله عدم پایبندی به شعارهایی که احمدی نژاد پیش از انتخابات داد، تورم شدید و بیکاری با وجود قیمت بسیار بالای نفت. نارضایتی جوانان و بخصوص دختران از حضور و فشار نیروی انتظامی نیز روز به روز بیشتر می شود.

با وجود تمام تردیدها، به نظر می آید این تفکر تقویت شده است که تحریم انتخابات فایده ای ندارد. در انتخابات شورای شهر در سال 2003 در سراسر کشور کمتر از 25% واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. به این ترتیب احمدی نژاد شهردار تهران شد.
در انتخابات مجلس در سال 2004 نیز نزدیک به 50% واجدین شرایط سر صندوق های رأی حاضر نشدند. این امر باعث تشکیل مجلسی با اکثریت اصولگرا شد که کار دولت خاتمی را مشکل کرد. دلیل حضور کم تعداد در این انتخابات، ناامیدی و سرخوردگی رأی دهندگان به خاتمی بود که به خواسته های خود نرسیده بودند. در مرحله دوم انتخابات ریاست جموری سال 2005، حدود 42% واجدین شرایط در انتخابات شرکت نکردند.

شهردار پیشین، احمدی نژاد، به ریاست جمهوری رسید. پیدا کردن دلیلی جهت تحریم انتخابات برای واجدین شرایط رأی دادن در ایران بسیار سخت خواهد بود. نیروها، سیاستمداران و شخصیت هایی که خواستار تحریم بودند، پس از رئیس جمهور شدن احمدی نژاد، هر روز از فاجعه بودن سیاست های داخلی و خارجی ایران می نوشتند.
اگرچه شورای نگهبان همچنان می تواند مانند زمان مجلس ششم، جلوی اصلاحات را بگیرد، اصلاح طلبان قصد دارند قوای قانونگذاری را بدست آورند و امیدوارند بتوانند از تجربیات متعددی که در مجلس ششم کسب کردند، استفاده کنند.

مجلس ششم تالار بحث موافق و مخالف بود. علی اکبر موسوی خوئینی، دبیر کل سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوارتحکیم وحدت)، در سال 2003 و به عنوان نماینده مجلس ششم گفته بود: "مشکل اصلی کشور ما این است که سازمان ها و نهادهایی وجود دارند که خارج از نظارت دولت هستند. اینها تحت حفاظت و کنترل یک نفر می باشند که اجازه هیچگونه تغییر و اصلاحی را نمی دهد و فرای قانون قرار دارد."

بسیاری از اصلاح طلبان در صورت گشایش بیشتر شرایط داخلی حتی اصل ولایت فقیه را زیر سؤال خواهند برد. در حقیقت بسیاری از آنها در حال حاضر نیز اعتقادی به آن ندارند و مشکل اصلی کشور را همین اصل می دانند. بسیاری از اصلاح طلبان حتی خواهان تغییر قانون اساسی ایران هستند که اجازه اصلاحات اساسی را نمی دهد، زیرا طبق قانون، ولایت فقیه فرای قانون است.

14 مارس می تواند سنجشی باشد برای فرهنگ انتخاباتی ایران. تاکنون حضور کم تعداد در انتخابات همواره به ضرر کشور بوده است. سیاست گاهی اوقات شبیه بازی فوتبال است. باید تا پایان بازی، بازی کرد، در غیر این صورت خواهید باخت. ایرانیان خاتمی و یک مجلس اصلاح طلب انتخاب کردند. وقتی خواسته های آنان به طور کامل برآورده نشد، زمین بازی را پیش از پایان بازی ترک کردند و زمین را به احمدی نژاد و مجلس اصولگرا واگذار کردند. 14 مارس برای انتخابات آتی ریاست جمهوری نیز تعیین کننده خواهد بود. آینده ایران به این دو انتخابات بستگی دارد.
لینک متن کامل به زبان آلمانی: http://www.heise.de/tp/r4/artikel/27/27045/1.html

من و تو برای بعد ازتحریم یا شرکت در انتخابات چه برنامه ای داریم!


خوب، تبلیغات تمام شد و کار من و تو برای قبل از انتخابات هم تقریباً تمام شد. تو سعی کردی من و همفکرانم را قانع کنی که برای بهبود شرایط موجود باید انتخابات را تحریم کرد و من هم سعی کردم تو و همفکرانت را قانع کنم که برای رسیدن به این هدف، باید رأی داد.
من 4 سال پیش مثل تو انتخابات را تحریم کردم و از تصمیم خودم هم راضی، انشاءالله فرداها نیز از شرکتم در انتخابات مجلس هشتم راضی خواهم بود.

در طول این چند سال که از تشکیل جمهوری اسلامی ایران گذشته است، افرادی همواره انتخابات را تحریم کردند، افرادی همواره رأی دادند و افرادی هم با توجه به شرایط، هر دو گزینه را آزموده اند.

مشخص است که تنها رأی دادن یا ندادن، باعث تحولی نخواهد شد. باید برای بعد از انتخابا ت هم برنامه داشت. من و تو هم باید برای بعد از انتخابات برنامه داشته باشیم و این تنها وظیفه احزاب و گروه ها نیست. دلیلی ندارد این برنامه بین تمام تحریم کنندگان و شرکت کنندگان یکی باشد. شاید حتی منی که به خانم/آقای x رأی می دهم، بسیاری از برنامه های وی را قبول نداشته باشم، اما برای پیشبرد برنامه خودم، بهترین گزینه برای رسیدن به هدفم، رأی به x است.

همانطور که در مطالب قبلی هم گفتم، فکر می کنم برای اینکه امکان اصلاح از درون وجود داشته باشد، باید اعتماد نیروهای قدرتمند داخلی را بدست آورد. باید قدم های اولیه را کوچکتر برداشت و به مرور قدم ها را بزرگتر کرد. باید ابتدا قوانینی را تصویب نمود و اصلاح نمود که زیاد جنجالی نیستند و بعد رفت سراغ موضوعات جنجالی مثل قوانین مربوط به انتخابات، مطبوعات، آزادی های فردی و اجتماعی و .... اصلاح طلبان نیز مثل من و تو هستند. شاید اهداف نسبتاً مشابهی داشته باشند، ولی در روش های رسیدن به اهداف با هم اختلافاتی دارند. در بین همین نامزدهای اصلاح طلب هم بودند افرادی که خواهان تحریم انتخابات بودند، اما به تصمیم اکثریت در حزبشان احترام گذاشتند و در انتخابات شرکت کردند. در بین این افراد هستند کسانی که در مورد ولایت مطلقه، نحوه انتخابات، شورای نگهبان، صدا و سیما، آزادی های فردی و اجتماعی و ... مثل من و تو فکر می کنند. البته این افراد چون مسئولیت رسمی دارند، نمی توانند مثل من و تو با این موضوعات برخورد کنند و باید روش های دیپلماتیک تری انتخاب کنند.
فکر می کنم یکی از اشتباهات مخالفان اصلاحات، حمایت علنی رهبر از دولت فعلی و مخالفت با اصلاح طلبان بود. شاید برخی اعتقاد داشته باشند که این حیله آنهاست برای افزایش تعداد شرکت کنندگان و دادن رأی به اصلاح طلبان، ولی من اصلاً چنین اعتقادی ندارم. همین افراد در انتخابات ریاست جمهوری نهم، قبل از انتخابات می گفتند این رفتن رفسنجانی و احمدی نژاد حیله نظام است برای اینکه رفسنجانی انتخاب شود. همین افراد پس از اعلام نتایج می گفتند "این حیله نظام بود برای انتخاب شدن احمدی نژاد"!!!

من و همفکرانم هم باید همواره با فشار بر نمایندگان منتخب خود، وظایف آنها را یادآوری کنیم و آنها را مجبور به عکس العمل نمائیم. اگر فرضاً بازهم دانشجویی دستگیر شد یا روزنامه ای بسته شد و نمایندگان اصلاح طلب عکس العملی نشان ندادند، باید از طریق وب سایت هایمان، نامه هایمان، شرکت در تحصن ها و تظاهرات و ... به نمایندگان اصلاح طلب فشار بیاوریم و نه فرضاً به رهبر، قوه قضائیه، شورای نگهبان، صدا و سیما، نیروی انتظامی و .... چون این ارگان ها انتخابی نیستند و اعتراضات مردم شاید اصلاً اهمیتی برایشان نداشته باشد. اما نمایندگان مجلس و بخصوص اصلاح طلبان، به آراء ما نیاز دارند. البته منظور من این نیست که به ارگان های انتصابی اعتراضی نشود، چون مشکل اصلی همین ارگان ها هستند. اما فکر می کنم برای مردم عادی، استراتژی فشار از پائین و چانه زنی از بالا در برابر اصلاح طلبان بهتر پاسخ دهد. از طرف دیگر اصلاح طلبان داخل قدرت باید خود استراتژی فشار و چانه زنی را در برابر مخالفین اصلاحات در داخل نظام به کار ببرند. البته مطمئناً احزاب اصلاح طلب از این نوع پیاده سازی استراتژی فشار و چانه زنی زیاد خشنود نخواهند بود، زیرا اگر مردم فشار خود را بر این گروه ها وارد کنند، آنها برای راضی نگاه داشتن نسبی مردم و برای از دست ندادن موقعیت خود که وابسته به آراء مردم است، مجبور به وارد آوردن فشار به نیروهای مخالف قدرتمندتر از خودشان هستند و مشخص است که این احزاب اصلاح طلب، ترجیح می دهند مردم فقط به مخالفان اصلاحات فشار وارد کنند و نه به خودشان.

فکر می کنم تو هم حتماً برنامه ای برای بعد از انتخابات داری. تمام طرفداران تحریم باید برنامه خود برای بعد از انتخابات را منتشر کنند و برای پیاده سازی آن تلاش کنند. فکر می کنم شرایطی که تو می خواهی به آن برسی با شرایط مورد نظر من زیاد تفاوتی نداشته باشد. می توانیم برای رسیدن به حداقل خواسته های مشترکمان با هم همکاری کنیم.
اختلاف من و تو فقط برای چند روز قبل از انتخابات است و از فردا مجدداً به طور مشترک برای رسیدن به خواسته هایمان تلاش خواهیم کرد. از فردا مجدداً به طور مشترک از استقلال ایران دفاع خواهیم کرد. از زندانیان عقیدتی-سیاسی دفاع خواهیم کرد و در برابر زورگویی های نظام ایستادگی خواهیم کرد. مبارزه مدنی را ادامه خواهیم داد، به صفوف تظارهات خواهیم پیوست تا حقوقمان را بگیریم و ...

آیا اصلاح طلبان امکان پیش برد اصلاحات را دارند - تفاوت های مجالس ششم، هفتم و هشتم


اصلاح طلبان پیشرو در انتخابات مجلس هفتم انتخابات را به نشانه اعتراض تحریم کردند اما در انتخابات مجلس هشتم شرکت مشروط دارند و تنها در مناطقی که نماینده دارند شرکت می کنند.

پس از انتخابات مجلس هفتم، کیهان، صدا و سیما و ... از حضور پرشور مردم تشکر کردند و آن را نشانه پشتیبانی مردم از نظام دانستند و انتخاب شدن نمایندگان اصولگرا را نشانه این نامیدند که مردم به خاطر اینکه اصلاح طلبان مخالف نظام بودند، اصولگرایان را انتخاب کردند. فکر نمی کنم در این که این تحلیل ها چقدر صحت دارند نیازی به بحث باشد.
در انتخابات مجلس هشتم، گروه هایی که تحریم را انتخاب کرده اند کمتر هستند و در نتیجه به احتمال بسیار زیاد، تعداد رأی داده شده از 4 سال پیش بیشتر خواهد بود (افزایش جمعیت ایران را هم باید در نظر گرفت، که نظام در اعلام نتایج، اشاره ای به آن نخواهد کرد و تنها آمارها را مقایسه خواهد کرد).
در ضمن مردم می توانند با تحریم انتخابات در شهرهایی که نماینده اصلاح طلب واقعی ندارند، اعتراض خود را بسیار واضح تر نمایش دهند. اگر شاهد تفاوت شدید مشارکت مردم در شهرهای مختلف (مثلاً 30% و 70%) باشیم، این نشانه ای غیر قابل کتمان برای حمایت مردم از اصلاحات خواهد بود که اگر اصلاح طلبان از 10 سال گذشته درس گرفته باشند، می توانند از آن استفاده کنند. مردم شهرهایی که نامزد اصلاح طلب ندارند، می توانند حتی در شهرهای دیگر به نامزدین اصلاح طلب رأی بدهند تا این اختلاف مشارکت بیشتر گردد.

من فکر می کنم اصلاح طلبان اگر هم در انتخابات موفق شدند، در ابتدا نباید دست به کارهای بزرگ و قهرمانانه بزنند. باید ابتدا اعتماد آفرینی کنند و بعد با قدم های کوچک شروع و بعد اصلاحات را وسعت بخشند. برعکس کاری که در مجلس ششم کردند و با قدم های بزرگ شروع کردند و به مرور زمان هی قدم ها کوچکتر شد تا به ایست رسید.

اصلاح طلبان در مجلس ششم دارای اکثریت بودند. در انتخابات مجلس هشتم حتی در صورت انتخاب شدن 100% نامزدین اصلاح طلب، بازهم به احتمال زیاد اکثریت نخواهند شد.
تنها نکته مثبت مجلس هشتم نسبت به مجلس ششم در این خصوص این است که اصولگرایان نمی توانند تمام مشکلات کشور را گردن اصلاح طلبان بیندازند و بگویند تقصیر اینهاست و اینها بی عرضه هستند، اگر ما سرکار بودیم فلان می کردیم و بهمان می کردیم. این هم فرصت خوبی است برای اصلاح طلبان که با آسودگی بیشتری به برنامه ای که انشاءالله دارند برسند.

شب امتحانی، شب انتخاباتی

این شب انتخاباتی بالاترین شده مثل شب امتحان خونه بچه ها!
اون موقع می زدیم تو سر و کله خودمون که درس بخونیم (چون در طول سال نخونده بودیم) و الآن هم همه تو بالاترین می زنند تو سر و کله خودشون که طرف مقابل رو مجاب کنند که بالاخره باید داد یا نه! منظورم رأیه دیگه (چون تا قبل از این خودشون هم نمی دونستن بالاخره میخوان رأی بدن یا نه).
این هم بخشی از نظرهای موضوعات داغ روز:

یکی از دلالیم این است که یک نماینده مجلس حکومت اسلامی حتی حق مصاحبه خارجی ندارد! پس چطور میتواند مدافع حقوق مردمی باشد که به او رای میدهند؟

پس فقط لازم است نمایندگای را انتخاب کنی که خواهان تغییر این قانون می باشند. این می شود اولین قدم.

موجو جان! مشکل اینجاست که هنوز رای دهندگان هم نگفتند اگر رای بدهند چه خواهد شد!

من می گم اگر به تعداد کافی رأی بدهیم و یک اقلیت قوی در مجلس داشته باشیم. این اقلیت می تواند:
1) برخی اخبار پشت پرده را در نطق های قبل از دستور اعلام نماید، همان کاری که در مجلس ششم هم تا حدودی می شد.
2) نمایندگان اکثریت نمی توانند هر لایحه ارسالی از دولت یا قانونی دلشان خواست تصویب کنند (باید توجه کرد که در بین خودشان هم همیشه اختلاف بوده، مثل مجلس هفتم) و نمایندگان اصلاح طلب می توانند حتی آراء دیگر نمایندگان مخالف را نیز جذب کنند.
3) می توانند بلندگویی برای مظلومین باشند، از طریق دیدارهای مردمی و بخصوص کمیسیون اصل نود (مانند مجلس ششم)
4) ...

اصلاحات جهت رسیدن به آزادی بیشتر باید قدم به قدم باشد. باید تا حدودی اعتماد مخالفان را هم جذب کرد تا با تمام قوا جلوی اصلاحات را نگیرند. برای اینکه اصلاح طلبان موفق باشند، فکر می کنم باید قدم های اولیه را کوچکتر بردارند و یواش یواش سرعت را زیاد کنند. برعکس مجلس ششم که قدمهای اول را بزرگ برداشت و بعد یواش یواش مجبور شد قدم ها را کوچک و کوچکتر کند.

این انتظار را از مجلس نداریم، حق مردم را بتواند بگیرد، عوض کردن حکومت پیشکش. ولی این مجلس عرضه ی چنین چیزی ندارد.

اگر مجلس عرضه و توان گرفتن حق مردم را داشت که اینجا بهشت می شد. فکر می کنم این اون ایده الیه که همه می خواهیم بهش برسیم. من با دادن رأی و شاید تو با ندادن رأی.

دوست عزیز، شما فراموش کردید که اولاً همان مجلس بارها و بارها این مردم را نامحرم حساب کرد. یادم هست که بهزاد نبوی نایب رئیس مجلس ششم، پس از اینکه نمایندگان آنموقع برای دوره ی بعد به صورت فله ای رد صلاحیت شدند، بارها و بارها به شورای نگهبان اخطار داد که اگر در رد صلاحیت ها تجدید نظر نکنید، ما اصلاح طلبان ناگفته های زیادی را برای مردم ایران افشا می کنیم. !! ( باج خواهی) - اگر ناگفته هایی وجود دارند که مردم ایران باید از آن مطلع شوند، چرا آقایان میخواستند با باج خواهی و گرفتن امتیاز از جلادان شورای نگهیان، این اسرار و ناگفته ها را معامله کنند؟ و همچنین همگان به خاطر داند حکم حکومتی آقای خامنه ای را که جلوی اصلاح قانون مطبوعات را در مجلس گرفت و صدای احدی نیز درنیامد و مجلس ُ پیگیر ِ مطالبات و حقوق مردم! به آسانی سر بر مُهر نامه ی رهبر نهادد و "چشم" گفت. عزیز جان، طفره نروید. نمیتوان منکر شد که در نظام ولایت فقیه امکان پیشبرد هیچ چیز وجود ندارد.

اولاً باید قبول کرد که مسئولیت رسمی مانند نمایندگی مجلس محدودیت هایی دارد و در عین حال اسراری وجود دارند که شاید تا مدتی اعلام نشوند. در تمام کشورهای دنیا این امر صدق می کند.
اگر آقای بهزاد نبوی چنین چیزی گفته اند، یک اشتباه سیاسی مرتکب شده اند که به ضرر خودشان و حزبشان است. دلیلی ندارد اگر از یک نفر خوشتان نیاید، از حزب وی نیز رویگردان شوید. البته من شخصاً به آقای بهزاد نبوی رأی دادم و هنوز هم خوشحال هستم از این رأی خودم.
اصلاح قانون مطبوعات قدم بزرگی بود که باید دیرتر برداشته می شد (شاید اواخر مجلس ششم). فکر می کنم اصلاح طلبان کمی جوگیر شده بودند و حریف را دست کم گرفته بودند (البته من اون موقع خیلی از این حرکتشان خوشم آمد و بیشتر ناراحت بودم چرا پافشاری بیشتری نکردند). در ضمن برخی مواقع هم باید برای جلوگیری از شر بزرگتر (مثلاً جنگ داخلی یا ...) شر کوچکتر را پذیرفت. بخصوص اگر مقام مهمی داشته بشید.

امیوارم رویاهای شما به واقعیت بپیوندد ولی یادت نره دوست عزیز، بچه ای که میخواد را رفتن یادبگیره، 4 بار میخوره زمین دفعه ی پنجم راه رفتنو یاد می گیره. ما مردم ایران 29 ساله داره میخوریم زمین، هوز نتونستیم به قول شما راه رفتنو یاد بگیریم. 29 ساله داره سرمون کلاه میره، هنوز کلاه رو نمی بینیم.

برای رسیدن به دموکراسی ایده آل خیلی بیشتر وقت لازم هست. کشورهای غربی که مدت ها پیش از ما تمرین دموکراسی را آغاز کرده اند، هنوز هم به دموکراسی ایده آل نرسیدند.

۲۲ اسفند ۱۳۸۶

امروز مشخص شد: فکر می کنم باید رأی داد

این چند روزه هرچندوقت یکبار به این موضوع فکر می کردم که باید رأی داد یا نه!
همین 5 دقیقه پیش به نتیجه ای خلاف تصمیم 4 سال قبلم رسیدم! بعله! این دفعه باید شرکت کرد!
اگر از من بپرسید که چرا ایندفعه برخلاف 4 سال قبل تصمیم به تحریم نگرفتی، خواهم گفت: "نمی دانم :-)" .
ولی فکر می کنم به این ربط داره که آدم وقتی سنش میره بالاتر به این نتیجه میرسه که بعضی وقت ها بجز گوش دادن به حرف دل، باید حرف عقل رو هم گوش داد.
اگر هدف ما پیشرفت ایران باشد، یعنی پیشرفت کشوری که در آن زندگی می کنیم. یعنی بهبود شرایط زندگی خودمان، از نظر امنیت، آزادی، رفاه و .... یعنی زندگی کردن آنطور که دوست داریم.
ببخشید، زدم تو خاکی... از اول:
اگر هدف ما پیشرفت ایران از هر نظر باشد و نه کم نیاوردن و یا کم کردن روی حریف و انتقام بخاطر ظلم هایی که به شخص خودمان شده است، می توانیم بررسی کنیم که کدام برای رسیدن به هدف ما بهتر است: رأی دادن یا ندادن!

در همان ابتدا به یک مشکل می رسیم!!!

سؤال 1) اگر از کسی که می خواهد رأی بدهد بپرسید چرا می خواهی رأی بدهی، ممکن است جواب های مختلفی بدهد که معمولاً یکی یا چندتا از پاسخ های زیر خواهد بود:

1-1- برای اینکه نمایندگانی را به مجلس بفرستم که با من هم عقیده هستند و اهداف مشترکی داریم (شاید الآن باید گفت "عقاید و اهداف مشترک بیشتری"، زیرا در این صورت اگر این نمایندگان برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنند و انشاءالله به آنها برسند، من هم به اهدافم خواهم رسید.
2-1- برای اینکه حداقلی از نمایندگان دگراندیش در مجلس وجود داشته باشند تا اخبار بیشتری از امور پشت پرده به بیرون درز کند.
3-1- برای اینکه اپوزیسیون، هرچند بخش تحمل شده آن، در زمانی که امکان داشتن روزنامه، سایت فیلتر نشده و شبکه رادیویی یا تلویزیونی را ندارد، حداقل یک بلندگو داشته باشد که بتواند از طریق سخنرانی های جلسات مجلس، حداقل خواسته های اپوزیسیون را مطرح کند. (لازم به توضیح نیست که حداقل خواسته های اپوزیسیون تحمل شده، حداقل خواسته های کل اپوزیسیون نیز می باشد، اما عکس مسئله صادق نمی باشد).
4-1- مقایسه دوران مجلس ششم با مجلس هفتم (یا مقایسه دوران خاتمی با احمدی نژاد) نشان می دهد که کدام راه بهتر است.
5-1- من هنوز نتوانسته ام تصمیم بگیرم، فکر می کنم در نهایت همان کاری را بکنم که حزبی که بیشتر از بقیه به آن اعتماد دارم تصمیم گرفته است.
...
یعنی همه در راستای رسیدن یا نزدیک تر شدن یا حداقل دورتر نشدن از هدف است.

سؤال 2) اگر از کسی که می خواهد انتخابات را تحریم کند بپرسید که چرا می خواهی انتخابات را تحریم کنی؟ معمولاً یک یا چند مورد از پاسخ های زیر را خواهید شنید:

1-2-شرکت کردن در انتخابات فرمایشی دلیلی ندارد!
2-2- چرا هیزم انتخاباتی بشم که هیچ نفعی برای من نداره و به آن اعتبار هم ببخشم؟!
3-2- مگر اصلاح طلب ها وقتی در مجلس بودند چکار کردند؟
4-2- فکر نمی کنم اصلاح طلب ها بخواهند کار خاصی بکنند، اگر هم بخواهند کاری بکنند، نمی گذارند!
5-2- اصلاح طلب ها هم از خودشان هستند! این دعواها الکی است!
6-2- اصلاً برایم مهم نیست! ارزش بحث کردن هم ندارد!
7-2- با شرکت نکردن در انتخابات اعتراض خود را به نظام نشان می دهیم.
8-2- با شرکت نکردن در انتخابات اعتبار بین المللی جمهوری اسلامی ایران را از بین می بریم.
9-2- از میان نمایندگان، کسی را که همفکر من باشد پیدا نکردم. حتی یک نفر!
...
جالب اینجاست که این پاسخ ها در راستای رسیدن به هدف ذکر شده نیستند. برخی نیز ممکن است اهداف مختلفی را دنبال کنند.
در اینجا برای اینکه هدف هر پاسخ را دریابیم، سعی می کنم گزینه ها را تک به تک تحلیل کنم:

گزینه 1-2: هدف خاصی که بتواند هدف گوینده را نشان دهد وجود ندارد. دلایل شرکت در انتخابات می تواند هریک از پاسخ های سؤال 1 باشد.

گزینه 2-2: هدف اعتبار نبخشیدن به انتخابات است که هدف نهایی آن مشخص نیست. مگر وقتی در انتخابات 4 سال پیش تنها حدود 50% واجدین شرایط شرکت کردند و انتخابات بی اعتبار شد، چه اتفاق خاصی افتاد. آیا شرایط زندگی ما (مجموعه شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی، اعتبار بین المللی و ...) نسبت به قبل بهتر شد؟

گزینه 3-2: هدف خاصی ندارد. انصافاً در زمان مجلس ششم قوانین خوبی تصویب شد، اگرچه تعداد آنها بسیار کم بود و خواسته های اصلی رأی دهندگان نیز برآورده نشدند. دلیل هم مقام رهبری و شورای نگهبان بودند که هنوز هم وجود دارند. باید به این نکته نیز توجه کرد که تا زمانی که شخص نماینده مجلس است، محدودیت هایی دارد. اگر به این محدودیت ها دقت نشود، مجلسی خواهیم داشت تشکیل شده از 290 احمدی نژاد. فکر کن!!!
فکر می کنم در بخش قانونگذاری می توان به مجلس نمره 8 داد.
در بخش نظارت من به مجلس ششم نمره 10 می دهم. چون نظارت های خوبی انجام شد و اکثر گزارش ها نیز به اطلاع عموم رسید. تعداد نظارت ها کم بود. شاید خیلی جاها اصلاً تلاش نشد و خیلی جاها هم با کوچکترین مقاومت، بی خیالی طی شد! اما بسیاری مشکلاتی که بر سر نظارت وجود داشت به صورت علنی اعلام می شد که خیلی خوب بود.
در بخش نطق های پیش از د ستور و مصاحبه های نمایندگان و دفاع از مظلومین، نمره مجلس ششم از نظر من 12 است. نطق ها و مصاحبه ها برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی بسیار مفید بودند. به این ترتیب معدل نمره مجلس ششم 10 خواهد بود و نمره قانونگذاری رو هم میشه با تک ماده بی خیال شد. پس مجلس ششم حداقل قبول شد. در عین حال اگر بخواهیم نمرات مجلس ششم را روی نمودار ببریم (در مقایسه با دیگر مجالس اخیر جمهوری اسلامی ایران) نمره مجلس خیلی بیشتر خواهد بود. این دفعه بهتون حال میدم و نمره بالاتری بهتون میدم ;o)

گزینه 4-2: هدف مشخص نیست. خوب سعی کن نمایندگانی رو پیدا کنی که به عقاید تو نزدیک تر هستند یا کمتر دورند ;-) در این صورت اگر این نمایندگان حتی فقط به فکر خودشان باشند و به اهداف خود برسند، تو هم به اهداف خود میرسی. در ضمن در اینجا "فکر می کنم یا شاید یا ..." دلیل نمی شود. اگر در برابر کار غیر ممکنی قرار بگیریم، اگر اصلاً تلاش نکنیم، چون غیرممکن است، خوب به نتیجه نمی رسیم، چون مانع غیر قابل عبوری جلوی ما بود. اما اگر تلاش کنیم، شاید، با احتمالی هرچند اندک، بتوانیم از عهده این کار بربیاییم و بعداً گفته شود "فلانی یک کار غیر ممکن را ممکن کرد". اگر هم موفق نشدیم، خوب می رسیم به همانجایی که اگر تلاش نمی کردیم می رسیدیم. پس تلاش کردن گزینه معقول تر می باشد. فقط می ماند بحث هزینه! اگر هزینه تلاش کردن برای انجام کار غیرممکن بالا باشد، ارزش ریسک کردن ندارد. فکر نمی کنم رأی دادن هزینه بالایی باشد.
وقتی هزینه پائین است، پس می توان ریسک کرد. شاید ایندفعه اشتباهاً افرادی وارد مجلس شدند که می خواهند کاری کنند، یا برخی نمایندگان با فشار من و تو، به مرور نظرشان عوض شد و خواستند کاری بکنند یا شاید اصلاً معجزه ای شد و مخالفت و مقاومتی در برابر خواسته های اصلاح طلبان صورت نگرفت :-p

گزینه 5-2: هدف مشخص نیست. خداوکیلی فکر کنم اگر این جمله رو به مثلاً اکبر گنجی بگی کلی قاط بزنه. اولاً اصلاح طلب ها هیچ وقت ادعا نکردند که مخالف نظام هستند که بخواهیم توقع زیادی داشته باشیم و اگر توقعات ما را برآورده نکردند بگوئیم اینها هم مثل همونها هستند. خاتمی و احمدی نژاد فرقی نداشتند. فقط یکیشون خشگل تر بود. پس حداقل یک دلیل برای رأی دادن پیدا شد ;-)
بسیاری از افرادی که زمانی جزو اصلاح طلبان بودند، به دلایل مختلف به خارج از کشور نقل مکان کردند. یکی از دلایل اکثر این افراد، نداشتن امکان فعالیت و آزادی های فردی و اجتماعی بود. افرادی که کیهان، یکی از مشکلات اصلی اصلاح طلبان، آنها را خائن، فاسد، جاسوس و ... می نامد. اما فکر نمی کنم شما از کسی از این افراد شنیده باشید که بگوید این دعواها ساختگی و برای مثلاً گرم کردن تنور انتخابات و سرکار گذاشتن مردم بود. اگرچه این افراد در عقاید و اهداف خود تجدید نظر کرده اند و شاید الآن انتخابات را حتی تحریم کنند، اما همواره به مبارزه اصلاح طلبان با قدرت طلبان اعتقاد داشته اند و آن را بازی نمی دانستند.

گزینه 6-2: هدف مشخص نیست. اگر اینقدر بی ارزش است، بخاطر همان یک میلیونیومی که امکان دارد شرایط بهتر شود و یا حداقل بدتر نشود، رأی بده!

گزینه 7-2: هدف مشخص نیست. با نشان دادن اعتراض به نظام چه چیزی تغییر می کند؟ دفعه قبل که انتخابات حتی از سوی اصلاح طلبان داخل قدرت (مجلس و دولت) نیز تحریم شد، چه چیزی تغییر کرد؟ به هرحال ایندفعه مطمئناً تعداد شرکت کننده ها بیش از دفعه قبل خواهد بود. به 2 دلیل مشخص: جمعیت ایران زیاد شده است و همچنین برخی گروه هایی که اتفاقاً وزن اجتماعی کمی هم ندارند، در انتخابات قبل تحریم را انتخاب کرده بودند، اما ایندفعه قصد شرکت مشروط دارند. پس در پایان به هرحال نظام افزایش رأی دهندگان را تأییدی برای خود اعلام خواهد کرد. پس بهتر است حداقل رأی خود را بدهیم تا یک سنگی انداخته باشیم...

گزینه 8-2: از بین بردن اعتبار بین المللی ایران چه فایده ای دارد؟ با این کار اعتبار خودمان را از بین می بریم. فکر می کنید الآن ایران در جهان خیلی با اعتبار است؟ مردم و مسئولین کشورهای دیگر نمی دانند شرایط زندگی مردم ایران چگونه است و انتخابات به چه صورتی برگذار می شود؟ با بی اعتبار شدن بیشتر چه چیزی بدست خواهیم آورد؟

گزینه 9-2: خوب یک سؤال. آدم می تونه بره یک شهر دیگه اونجا رأی بده؟ اگر میشه خوب آدم نماینده های شهرهای دیگر رو هم نگاه میکنه. نماینده مجلس که فقط مسئول امور شهری یا استانی نیست. در ضمن نیازی نیست کاندیدایی پیدا بشه که 100% با ما هم عقیده باشه و اهداف مشترک داشته باشیم. کاندیدایی که ما رو به هدف نزدیکتر کنه هم کافیه. بعضی ها شاید حتی حاضر باشند به کسانی رأی بدهند که بتوانند سرعت دور شدن از هدف را فقط کاهش دهند.

البته در مورد برخی گزینه هایی که گفته شد هدف مشخص نیست، چند هدف ممکن است مورد نظر بوده باشد:

1- بزرگتر شدن فاصله دولت و مردم و افزایش فشار بر مردمی به حدی که از حد ظرفیت بیشتر باشد و مردم به خیابان بریزند و انقلابی دیگر رخ دهد. فکر می کنید چند درصد مردم حاضرند چنین هزینه ای را بپردازند. وقتی به کوی دانشگاه حمله شد، چند درصد مردم تهران به دفاع از دانشجویان آمدند؟
وقتی کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، جوانان و ... به شرایط موجود اعتراض می کردند، چند درصد مردم در این اعتراض همصدا شدند؟
وقتی نمایندگان مجلس تحصن کردند و استعفا دادند، مردم چه حرکتی کردند؟
این اتفاق در حالتی می افتد که شرایط خیلی بدتر از حال بشود. من نمی خواهم تحت چنین شرایطی زندگی کنم و دوست ندارم بچه هایم در شرایطی بدتر از حالا زندگی کنند. به هرحال نظام درآمد نفت را دارد و مانند کشورهای اروپایی به دلیل مالیات به مردمش وابسته نیست. می تواند با خشونت هرچه تمامتر از قدرت خودش دفاع کند.

2- بی اعتبار کردن بیش از پیش ایران از نظر بین المللی به طوری که حمله یک کشور بیگانه به ایران توجیه پذیر باشد. اولاً بی اعتبار شدن بیشتر ایران باعث فشار بیش از پیش به ایرانیان مقیم خارج خواهد شد. البته بجز کسانی که همین الآن ایرانی بودن خودشون رو به دلیل بی اعتباری بین المللی، حتی الامکان پنهان می کنند. دوماً به هیچ عنوان نمی خواهم پای کشور بیگانه ای از طریق جنگ در کشورم باز شود و بیشتر از آن نگران کشته شدن دوستان و اقوام و ویرانی کشورم هستم. حمله به ایران مطمئناً به سادگی حمله به افغانستان یا عراق نخواهد بود. ایران هم جمعیت بیشتری دارد، هم وسعت بیشتری و هم انسجام و قدرت نظامی بسیار بیشتری دارد و متحدان بسیار زیادی نیز در سراسر دنیا دارد (حالا اینکه متحدان از نظر من خوب هستند یا بد رو کاری نداریم). مطمئناً حمله به ایران آغاز جنگ خونینی خواهد بود که محدود به ایران هم نخواهد شد و گسترش خواهد یافت. حتی اگر جمهوری اسلامی در نهایت شکست بخورد و سقوط کند (که به هیچ عنوان قطعی نیست) شرایطی خواهیم داشت شبیه افغانستان و عراق امروز. به طوری که حتی خیلی از مخالفان صدام در عراق، اعتراف می کنند که شرایط زندگی در زمان صدام بهتر از حال حاضر بود. یادم هست زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرد (با متحدان) خیلی ها می گفتند تا 2 سال دیگر افغانستان بقدری پیشرفت خواهد کرد (به کمک آمریکا و متحدانش) که نه تنها افغانیان ساکن در ایران به افغانستان باز خواهند گشت، بلکه ایرانیان نیز جهت اقامت در افغانستان صف خواهند کشید. تا به امروز 8 سال از حمله به افغانستان گذشته است و هنوز هم برخی از برادران افغان جهت کار و زندگی به ایران مهاجرت می کنند.

3- نظام به دلیل نداشتن اعتبار بین المللی و پایگاهی میان مردم مجبور به عقب نشینی می شود و به خواسته های مردم تن خواهد داد و یا حتی قدرت را واگذار خواهد کرد. اولاً فکر می کنم این اتفاق هرگز نخواهد افتاد، اما اگر هم فرضاً کوچکترین احتمالی برای این حالت وجود داشته باشد، شرایط باید خیلی بد باشد. یعنی دقیقاً همان چیزی که نمی خواهیم. بی اعتباری بین المللی کشور و بدترین شرایط داخلی از نظر سیاست، اقتصاد، جامعه، آزادی و .... که به همان دلایل ذکر شده در بالا (مورد 1 و 2) به هیچ عنوان پسندیده نیست.

البته ممکن است کسی بگوید هدف او ترکیبی از موارد بالا است که بازهم به همان دلایل بالا فکر می کنم یا هدف اشتباه است و یا راه رسیدن به هدف درست انتخاب نشده است.
من و تو چه در انتخابات شرکت کنیم و چه نکنیم، نظام برای تأییدیه خود موردی پیدا خواهد کرد. در ضمن طرفداران نظام و شرایط موجود را نباید دست کم گرفت. فقط اطراف خود را نبینیم.

فکر می کنم از نظر منطقی باید رأی داد. حال اگر احساس شما برای رأی ندادن بقدری قوی است که حکم عقل را وتو می کند، امری دیگر است.
به عقیده من دلیلی ندارد رأی ما به شخص یا حذبی خاص به معنی هم عقیده بودن با آن باشد یا تأییدی باشد بر محبوبیت شخص یا سلامت انتخابات. من رأی می دهم جهت رسیدن به هدف خود.

۲۰ اسفند ۱۳۸۶

من قسمتی از نقشه ی شوم استبداد نیستم، چه رأی بدهم و چه ندهم!

می خواستم در یک بحث در بالاترین شرکت کنم، اما چون انرژی روزانه من تمام شده بود (نمی دونم چرا به 1055- امتیاز رسیده؟؟؟ اون هم در مدت یک روز / فکر کنم به دلیل عدم رعایت قوانین سایت از سوی من بوده / بعد از اینکه انرژیم تموم شد قوانین رو خوندم که البته یکم دیر بود، امیدوارم مسئله زودتر حل بشه) و دلم نیومد بی خیال متن بشم، تصمیم گرفتم تو بلاگم منتشرش کنم:

شاید رأی ما چیزی را بهتر نکند، اما شاید سرعت بدشدن شرایط را کم کند (در بدترین حالت).
رأی ندادن چه چیزی را تغییر خواهد داد؟ آیا با رأی ندادن شرایط بهتر خواهد شد؟ آیا از بدتر شدن شرایط جلوگیری خواهد کرد؟
اگر برنامه ما فقط رأی ندادن باشد، مطمئناً نه تنها نفعی برای ما ندارد، بلکه پیروزی کامل قدرت طلبان را تسهیل می کند.
اگر برنامه دیگری بجز رأی ندادن برای پیشرفت ایران و رسیدن به آزادی دارید، لطفاً منتشر نمائید تا من و دوستانم هم به شما بپیوندیم!
باید اعتراف کنم هنوز خودم هم در مورد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات تصمیم قطعی نگرفتم، تحت این شرایط رأی دادن واقعاً زور داره!
اما فکر میکنم بهترین حالت این باشد که اصلاح طلبان در شهرهایی که کاندیدا دارند رأی کامل بیاورند و در دیگر شهرها که اصلاح طلبان کاندیدا ندارند، مردم انتخابات را تحریم کنند و یا در شهرهای دیگر به اصلاح طلبان رأی دهند.
در این صورت اصلاح طلبان با پشتوانه این انتخابات وارد مجلس خواهند شد و حداقل جلوی برخی کارهای پشت پرده گرفته خواهد شد و اخبار بیشتری به بیرون درز خواهد کرد. در عین حال جلوی برخی تصمیمات منفی مجلس گرفته خواهد شد.
اگر مشارکت تنها در شهرهایی بالا باشد که اصلاح طلبان حضور دارند و اصلاح طلبان نیز در این شهرها پیروز مطلق باشند، پشتوانه بسیار بهتری است از حضور پرتعداد مردم در تمام شهرها و یا حتی حضور کم تعداد مردم بر اثر تحریم و تشکیل یک مجلس یک دست ضد اصلاحات. در صورت تحریم کلی انتخابات، دلیل تحریم قابل اثبات نیست، اما اگر تحریم تنها در شهرهایی باشد که حداقل رقابت با دولت فعلی نیز امکان پذیر نیست، تحریم کاملاً هدفمند و دلیل آن قابل اثبات خواهد بود.
البته شرکت در انتخابات به تنهایی نیز کافی نخواهد بود. نمایندگان باید برای اجرای برنامه های خویش تلاش کنند، اما مهمتر از تلاش آنها، تلاش ما و مردمی است که به آنها رأی دادیم و یا انتخابات را تحریم کردیم. باید پیگیر خواسته های خود باشیم و نه تنها به مخالفان اصلاحات، بلکه به خود اصلاح طلبان و نمایندگان منتخب خود نیز فشار بیاوریم تا به حداقل خواسته های مشترک خود برسیم.

بالاترین، لابی های قدرتمند و دیکتاتوری اکثریت!!!

با سلام!
من دیروز در بالاترین (http://www.balatarin.com/) عضو شدم. بالاترین سایت بسیار جالبی است و به همه کاربران اینترنت پیشنهاد می کنم سری به آن بزنند.
در سایت بالاترین شما می توانید لینک مطالب جالبی که در اینترنت خوانده اید، دیده اید یا شنیده اید را همراه با توضیح منتشر نمائید. حال دیگر کاربران بالاترین می توانند به این لینک امتیاز مثبت و یا منفی بدهند.
اگر امتیازات یک لینک به حد نصاب برسد، لینک مورد نظر از بخش "لینک های تازه" به بخش "لینک های داغ" منتقل خواهد شد و مطمئناً بازدیدکنندگان زیادی خواهد داشت.
در توضیحات سایت بالاترین آمده است که هر کاربر تنها می تواند یک رأی (مثبت یا منفی) به هر لینک بدهد.
در این توضیح آمده است که امتیاز منفی تنها برای لینک هایی در نظر گرفته شده است که بر خلاف قوانین بالاترین منتشر شده انند (لینک تبلیغاتی و یا چرت و پرت و ...) و بهتر است به مطالبی که با آن مخالف هستیم، اصلاً رأی داده نشود.
من وقتی عضو شدم، مانند همیشه، قوانین سایت را مطالعه نکردم، که کار اشتباهی بود. به همین دلیل چند لینک به صفحات مختلف یک سایت منتشر کردم.
اما نکته جالب اینکه تنها 3 لینک از لینک های من امتیاز منفی گرفتند (4 امتیاز منفی که باعث حذف مطلب می گردد) و لینک های دیگر من که آنها هم به همان سایت مربوط می شدند، امتیاز مثبت هم گرفتند.
موضوع جالب شده بود. وقتی موضوع لینک های دارای امتیاز منفی را مشاهده کردم، جریان مشخص شد. هر سه لینک حذف شده مربوط به مصاحبه ای با آقای حسین درخشان بودند که در 3 بخش منتشر شده بود. به شخصیت آقای درخشان کاری ندارم، چون ایشان را از نزدیک نمی شناسم و از سایت ایشان هم به ندرت بازدید می کنم. اما به هر حال ایشان شخصیت شناخته شده ای است و مصاحبه نیز به نظر من بسیار جالب بود. به همین دلیل مصاحبه را ترجمه و منتشر نمودم.

این نشان می دهد که در سیستم رأی گیری بالاترین هم مثل تمام سیستم های رأی گیری دیگر، لابی های قدرت وجود دارند. این قدرت یا از تعداد زیاد ناشی می شود و یا از فعالیت زیاد این افراد.
حال فرض کنیم یک لابی قدرتمند در بالاترین تشکیل شود که ایده آل های خاصی دارد و البته از کاربران آن تشکیل شده است و ربطی به صاحبان سایت ندارد (اصلاً ادعا نمی کنم چنین چیزی وجود دارد). این لابی می تواند تمام لینک های مخالف را با آراء منفی خود حذف کرده و به لینک های موافق اجازه انتشار دهد. البته چون مخالف قوانین بالاترین نیست، اشکالی ندارد و می شود سانسور قانونی. البته این امر خیلی طبیعی است، زیرا انسان ها همواره به دنبال قدرت هستند و سعی می کنند عقاید و افکار خود را بیش از پیش بین دیگر انسان ها منتشر کنند.

اما چرا این سیستم به این صورت است و آیا سیستم رأی گیری وجود دارد که از این گونه اشکالات نداشته باشد؟
مطمئناً هر سیستمی اشکالات خاص خود را خواهد داشت. در این سیستم، شاید برای اینکه راه دیگری وجود نداشته است و مسئولین سایت، فرصت کافی برای کنترل حجم انبوه لینک های ارسالی را ندارند، سعی کرده اند یک سیستم کنترل خودکار توسط کاربران ایجاد کنند. به گونه ای که لینک های تبلیغاتی و کلاً غیر مرتبط توسط خود کاربران و با آراء منفی آنها حذف گردند. سیستم جالبی به نظر می رسد که از دید برخی حداکثر آزادی است. اما اشکال این سیستم این است که شرایط ایده آلی برای قدرتنمایی لابی های فعال و یا دیکتاتوری اکثریت ایجاد می کند.

به هرحال و با وجود احتمال شکل گیری چنین لابی هایی، بالاترین یکی از جالب ترین سایت های ایرانی است که دیده ام و در عین حال آزادی بیان و امکان انتشار عقاید مختلف برای مخاطبان بسیاری را به بهترین شکل ممکن ارائه می دهد.
اگر مرامنامه و قوانین بالاترین رعایت شوند، مشکل لابی های قدرتمند و دیکتاتوری اکثریت نیز بوجود نخواهند آمد. می توان بالاترین را شبیه سازی جامعه ایران دانست و جنبه داشتن آزادی و تحمل نظرات مخالف را در آن سنجید.
همانطور که در مرامنامه سایت بالاترین نیز آمده است:

با عضویت در بالاترین شما تبدیل به یکی از هزارن مدیر این سایت می‌شوید و می‌توانید محتوای سایت را با رای خود کنترل کنید. پس مسئولیت‌پذیر و حساس به رای خود باشید. فراموش نکنید که هر رای شما به منزله امضای شماست.

۱۹ اسفند ۱۳۸۶

نشست پرسش و پاسخ وبلاگ نويسان و نامزدهاي ائتلاف اصلاح طلبان

نشست وبلاگ نويسان و نامزدهاي ائتلاف اصلاح طلبان در ستاد براي فردا برگزار مي‌شود. اين نشست روز دوشنبه از ساعت 17 در اين ستاد بر پا مي‌شود. در اين نشست آقايان سيدمحمد صدر ، نجفقلي حبيبي وجواد اطاعت از نامزدهاي ائتلاف اصلاح طلبان و همچنين سيدمصطفي تاج‌زاده رئيس ستاد انتخابات جبهه مشاركت وسيد محمدعلي ابطحي عضو شورا مركزي مجمع روحانيون مبارز حاضر خواهند بود. دفتر مرکزی ستاد براي فردا مستقر در خیابان ولی عصر، بين بهشتي و مطهري، خیابان اتحادیه، پلاک 14 و 16می باشد.

۱۸ اسفند ۱۳۸۶

ویدئوکلیپ جدید آرش با همراهی Shaggy به نام "دنیا"


Arash feat. Shaggy: Donya

لینک Youtube:

http://www.youtube.com/watch?v=gXbGx-wK6no

لینک جهت ذخیره:

http://rapidshare.com/files/98002612/Arash_ft._Shaggy_-_Donya___New_Full_Video__.avi

۱۵ اسفند ۱۳۸۶

نامه ای به رئیس جمهور

ترانه ای سیاسی از بهرام به سبک رپ.

جهت دانلود: بهرام - نامه ای به رئیس جمهور

متن ترانه:

صحبت های تبلیغاتی آقای احمدی نژاد پیش از انتخابات ریاست جمهوری:
واقعاً مشکل مردم ما الآن شکل موی بچه های ماست؟ خوب بچه ها دوست دارند موشون رو هرجوری بزنند، به من و تو چه ربطی داره؟
دولت باید بیاد اقتصاد رو سامان بده، فضای کشور رو آرامش ببخشه، امنیت روانی درست کنه، پشتیبانی کنه از مردم. مشکل مهم جوانهای ما اینه که مدل موشون رو چجورب بگذارند و دولت هم نمی گذاره؟ یعنی الآن مشکل کشور ما اینه که مثلاً فلان دختر ما فلان لباس رو پوشید؟! یعنی مشکل کشور ما اینه؟ یعنی مشکل مردم ما اینه؟!

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور

«با عرض سلام خدمت رئیس جمهور محترم
واسه گفتن حرف، می شمرم فرصت رو مغتنم
تو که گوش می کنی به حرف هر سلیقه ای
می شه وقتت رو به من بدی چند دقیقه ای؟

من نگرانم واسه تاریخ تحریف شده
واسه مغز جوونهایی که تحریک شده
درد ما دوا نشد دکتر مملکت
که شعاراتون هم بدتر به ما ها حمله کرد

مخم بیداره ولی ترجیح می دم باشه تو خواب
تا این که سینه ام بشه سنگ قبر آرزوهام
عمر من رفت به درک واسه نسل بعد
می خونم مث اینکه فعلاً به ما وصله درد

وصله کرد تیکه ی غمو بس که من
می بینم نابغه هامون هم شدن نسل گـَرد
هیچ وقت تصور نمی کردم بشیم این طوری
که داشته باشیم میلیون ها جوونِ دین گریز

ملت خلاف می کنن تا برن زندون واسه جای خواب
خیلی ها وقتی مردن عکسشون بدرقه نشد با یه قاب
می دونم حرفای من می خوره تهش به بن بست
ملت می رن مسجد هنوز تا کفش بدزدن

به خدا این همه ادّعا نیشخند داره
ایران صادر می کنه دختر هیجده ساله
رو زمین نشستی فکر کردی که اوجه! پس
امید من به نجات در حد معجزه اس

تو خودت خوب می دونی چقد شده درگیری زیاد
به خدا قرآنِ روی طاقچه گردگیری میخواد
فقط شعار که دنبالش هستی فقط تا ما
بشینیم قرآن به دست، بکنیم فقط دعا

سندِ حرف منه چهره ی سطح شهر
یه چرخ بزن تو دوی نصف شب به بعد
نفس بکش، این آسفالته که بوی خون می ده
دقت کن، یه جوون اون گوشه داره جون می ده»

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور

«تو گفتی دولت من دولت آرامشه
که ذهن مردم واسه حمایتت آماده شه؟
وسعت فکر منه از خزر تا خلیج فارس
نمی خوام از من بگیرنش بشه دریچه باز

برای بد شدن اوضاع و برای جنگ
حرفش مال توئه، عواقبش برای من
هنوزم بهت زده ام و نشستم من به حیرت
که چرا جای خون نیکوتینه توی رگ غیرت؟

کاشکی منم محافظ داشتم
که دورم وای می ایستادن و دم می زدم از امنیت
ولی خیلیا دنبالم هستن الان
که منو بگیرن یا که دررم از دست کلان. . .
که اینم شده زنده بودن

حرفامو تموم می کنم می تونی قبولش کنی
یا با گرفتنم ظاهراً تمومش کنی
ولی بدون اگه بگیرم حتی خوی حیوون
قلمم با قدرت می چرخه حتی توی زندون»

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور


Download Link: http://rapidshare.com/files/97339753/Namei_Be_Raes_Jomhor-128-_www.RapbRap.ir_.mp3

جزئیات جدید از فرود خطرناک هواپیمای مسافربری لوفت هانزا در فرودگاه هامبورگ


فرودگاه هامبورگ علی رقم باد شدید و طوفانی که در بخش هایی از آلمان و شهر هامبورگ وجود داشت، باندی را جهت فرود اعلام نمود که عمود به جریان باد بود، در حالی که در این شرایط هواپیما باید معمولان هم راستای باد فرود بیاید. در ضمن در هنگام فرود، خلبان هدایت هواپیما را در دست نداشت و فرود بر عهده کمک خلبان زن 24 ساله هواپیما بود.
در آخرین لحظات فرود هواپیما، باد شدید جانبی هواپیما را از کنترل خارج می کند به گونه ای که یکی از بال های هواپیما با باند فرود برخورد می کند. اما در آخرین لحظه و در یک قدمی سقوط، هواپیما مجدداً اوج گرفته و در تلاش دوم با موفقیت می نشیند.
این در حالی است که حداکثر باد جانبی مجاز برای فرود هواپیمای A320، 38 گره می باشد، در حالی که قدرت باد جانبی در زمان فرود 49 گره (90 کیلومتر در ساعت) بود. به اعتقاد برخی کارشناسان، شرکت لوفت هانزا باید این پرواز را کنسل می کرد و یا خلبان فرودگاه و شهر دیگری را جهت فرود انتخاب می کرد. انتخاب باند فرود در جهت عمود به جریان باد از سوی فرودگاه نیز اشتباه بوده است.
با این وجود مسئولین فرودگاه اصلاً از این رخداد مطلع نمی شوند و خلبان هواپیما نیز این واقعه را گزارش ننمود و ساعت ها بعد و پس از تماس اداره تحقیقات سوانح هوایی، پی به ماجرا می برند.
فیلم منتشر شده در اینترنت و تلویزیون توسط یک فیلم بردار غیرحرفه ای گرفته شده است. وی فیلم خود را در اینترنت منتشر نمود و به این ترتیب هیچ سودی از انتشار تلویزیونی آن نبرد. سخنگوی یکی از شبکه های تلویزیونی آلمان اعلام نمود که امکان فروش این فیلم به قیمت 10000 یورو (حدود 130 میلیون ریال) وجود داشته است.

مذاکرات ایران-آمریکا و سفر دکتر امیر احمدی به ایران

امروز هیئت ایرانی جهت شرکت در چهارمین نشست مشترک ایران، عراق و آمریکا، وارد عراق شد. از جمله موضوعات مورد بحث، وضعیت زندانیان ایرانی در دست آمریکا و نیز وضعیت گروه مجاهدین خلق که از دید ایران و آمریکا جزو گروه های تروریستی می باشند، خواهند بود.

همچنین چند روز قبل از این نشست، دکتر هوشنگ امیر احمدی، استاد دانشگاه روتگرز و مؤسس و رئیس شورای ایرانیان و آمریکائیان، پس از 10 سال وارد ایران شد. وی از آقای احمدی نژاد نامه ای دریافت کرده است تا بتواند سریعتر و بدون مشکل به ایران سفر کند. وی به گفته خودش حتما هیچ گونه پیامی برای ایران نمی باشد و تنها جهت دیدار با اقوام به ایران سفر کرده است، البته وی اشاره کرد که در این سفر نیز از هر فرصتی برای بهبود روابط ایران و آمریکا استفاده خواهد کرد. وی همچنین دیدار با افراد رده بالای نظام را تأیید کرد.
دکتر امیر احمدی از 20 سال پیش در تلاش برای عادی سازی روابط ایران و آمریکا می باشد و بزرگترین مشکل خود در این راستا را لابی اسرائیل در آمریکا می داند.
وی اشاره کرد که بسیاری از افراد داخل نظام آمریکا خواهان عادی سازی روابط با ایران هستند، اما افرادی نیز هستند که خواهان حمله فوری به ایران می باشند.

هشتمین روز تجمع دانشجویان دانشگاه شیراز

فعالین دانشجویی اعلام کرده اند که روز سه شنبه هشتمين روز تجمع دانشجويان دانشگاه شيراز با جمعيتی حدود ۲هزار نفر برگزار شده است. همزمان اعلام شده که ۱۲ تن از دانشجويان متحصن دانشگاه شيراز به دادگاه احضار شده اند.

براساس گزارش ها، کاظم رضايی، عباس رحمتی، هادی عسگری، اسماعيل جليلوند، لقمان مديری، حميد جنتی، محسن گوهری نيا، مجتبی بخشنده، سعيد کوشکی و سه تن ديگر از دانشجويان متحصن که نخواستند نامشان فاش شود، به دادگاه انقلاب احضار شده اند.

یک دانشجو دانشگاه شیراز در گفت و گو با رادیو فردا
دانشجويان متحصن دانشگاه شيراز خواستار آن هستند که دانشجويان احضار شده به دادگاه انقلاب قادر به ادامه تحصيل باشند و با احکام بازداشت و يا ممنوعيت از تحصيل رو به رو نشوند.


مهم ترين و نخستين خواسته اين دانشجويان استعفای محمد هادی صادقی، رييس دانشگاه شيراز است و آنها اعلام کرده اند خواسته های صنفی شان را با مديريت جديد دانشگاه مطرح خواهند کرد.

دانشجويان دانشگاه شيراز می گويند که رييس اين دانشگاه فضای دانشگاه شيراز را پادگانی و امنيتی کرده است.

به گزارش خبرنامه امير کبير، پايگاه خبری دانشجويان دانشگاه امير کبير تهران، وزارت علوم بدون توجه به خواسته های دانشجويان، انتخابات شورای صنفی دانشگاه شيراز را تاييد کرده است.

برکناری شورای صنفی فعلی و برگزاری انتخابات شورای صنفی، برچيده شدن دوربين های مدار بسته نصب شده در دانشگاه ها، فراهم آوردن امکان دسترسی به اينترنت در دانشکده فنی دانشگاه شيراز، تجهيز و توسعه خوابگاه های دختران، توزيع غذا در روزهای تعطيل، منصوب کردن سرپرست های مناسب برای خوابگاه های دختران، جذب استادان کارآمد و پايان دادن به برخوردهای گزينشی با استادان، امکان استفاده دانشجويان متاهل از خوابگاه استيجاری و تجهيز خطوط اتوبوسرانی برای دانشکده دامپزشکی از ديگر خواسته های صنفی دانشجويان دانشگاه شيراز است.

به گفته فعالان دانشجويی دانشگاه شيراز، روز شنبه، يکشنبه و دوشنبه درگيری هايی بين نيروهای بسيج و دانشجويان متحصن صورت گرفت.

گزارش شده که در اين درگيری ها يک نفر از دانشجويان زخمی شده است.

نيروهای بسيج می گويند دانشجويان متحصن به شهدای جمهوری اسلامی توهين کرده اند، اما دانشجويان اين اتهام را رد می کنند.

از روز دوم تجمع، تعدادی از خانواده های دانشجويان معترض تلفنی تهديد شده اند.

مسئولان دانشگاه شيراز ضمن تهديد خانواده های دانشجويان و بخصوص دانشجویان دختر، از آنها خواسته اند به فرزندانشان بگويند تحصن اعتراضی را پايان دهند.

در تعدادی از وبلاگ های دانشجويان شيراز، لغو فوری طرح جداسازی دانشجويان دختر و پسر از جمله خواسته های مهم دانشجويان اعلام شده است.

دانشجويان همچنين فشار مقامات دانشگاه شيراز بر نشريات دانشجويی را محکوم کرده اند. فعالین دانشجویی روز سه شنبه ساختمان مدیریت دانشگاه شیراز به اشغال خود در آورده و به تحصن خود ادامه داده اند.

فیلم هایی از تجمع دانشجویان:
(شعار "فرمانده پادگان، این آخرین پیام است – جنبش دانشجویی آماده قیام است" جالب توجه است)

فیلم1:

فیلم2:

فیلم3:

افشاگری سه دانشجوی دانشگاه اميرکبير در خصوص نحوه تهيه فيلم "خط سياه"


خبرنامه اميرکبير: مجيد شيخ پور، پويان محموديان و مقداد خليل پور با ارسال نامه سرگشاده ای به شعبه ۴۴ دادگاه تجديدنظر، دادگاه رسيدگی کننده به پرونده سه دانشجوی در بند دانشگاه اميرکبير، توضيحاتی در خصوص فيلم اعترافات دانشجويان، که بريده هايی از آن در فيلم «خط سياه»، ساخته وزارت اطلاعات، آمده، دادند.

به گزارش خبرنامه اميرکبير شيخ پور، محموديان و خليل پور در ارديبهشت ماه سال جاری و در پی انتشار ۴ نشريه جعلی و موهن به همراه احسان منصوری، احمد قصابان و مجيد توکلی دستگير و روانه زندان شدند.

در زمان اخذ فيلم اعترافات در زندان، اين ۶ دانشجو به صورت دسته جمعی در محل فيلم برداری حضور داشتند. از اين رو اين دانشجويان جهت روشنگری در اين خصوص و چگونگی اخذ فيلم اعترافات در نامه ارسالی خود به دادگاه تجديدنظر توضيحاتی داده اند. متن کامل اين نامه به شرح زير است:


ويل لکل افاک اميم

جناب آقای قاضی ساعدی، رياست محترم شعبه ۴۴ دادگاه تجديدنظر؛
سلام عليکم

اينجانبان مجيد شيخ پور، مقداد خليل پور و پويان محموديان، مديران مسئول سه نشريه دانشجويی هستيم که در رابطه با غائله جعل نشريات در ارديبهشت ماه سال جاری توسط نيروهای امنيتی دستگير شديم. اخيرا شايعاتی مبنی بر احتمال انتشار فيلمی از اعترافات سه دانشجوی در بند، مجيد توکلی، احسان منصوری و احمد قصابان شنيده شده است. لذا از آن جا که ما خود از نزديک شاهد چگونگی پرونده سازی برای اين سه تن و رفتارهای نامتعارف بازجويان بوده ايم، بر آن شديم جهت تنوير موضوع برای دادگاه محترم مطالبی را عنوان کنيم.

وضعيت آقای احمد قصابان در حين اعترافات تلويزيونی بسيار غيرطبيعی بود و نشان از شکنجه های طولانی مدت داشت. به طوری که از فرط کم رمقی، در حين اعتراف مقابل دوربين، چشم بند از دست وی رها می شد و به زمين می افتاد. همچنين در حين فيلمبرداری احمد قصابان به شدت پلک می زد که گواهی بر اضطراب شديد ايشان بود.

آن چه در فيلم اخذ شده از ما خواسته شد، اين بود که بيشتر به بيان آن چه در ۴ نشريه جعلی نوشته شده بود بپردازيم. از آن جا که افراد بازداشت شده اساسا دخالتی در انتشار اين نشريات نداشتند در بيان جزئيات به صورت آشکار به مطالبی خلاف واقع اشاره می نمودند. به عنوان مثال آقای قصابان در اين فيلم مدعی شد که نشريات را در سلف مرکزی و در ساختمان ابوريحان توزيع کرده است، که با توجه به مجهز بودن ساختمان فوق به دوربين مداربسته اين مطلب قرين به واقع نيست. همچنين به گواهی عده کثيری از دانشجويان، نشريات به هيچ وجه در سلف مرکزی توزيع نشده است.

يا به عنوان مثالی ديگر در اعترافات آقای احسان منصوری در فيلم اخذ شده آمده است که وی اين ۴ نشريه را در فرصت بسيار کوتاهی (حدود ۵ دقيقه) صفحه بندی کرده است که با توجه به حجم مطالب اين نشريات اين مسئله غيرممکن است.

در پايان با توجه به عدم وجاهت قانونی اعترافات اخذ شده تحت فشار و شکنجه و همچنين با توجه به رجاء واثقی که به استقلال رای و قضاوت عادلانه حضرتعالی داريم، انتظار اين است که با صدور حکم برائت اين سه دانشجوی بيگناه موجبات احقاق حقوق حقه ايشان را فراهم آوريد. به اميد روزی که هيچ حقيقتی با تيغ منفعت و مصلحت ذبح شرعی نگردد.

والسلام علی من التبع الهدی

مقداد خليل پور
پويان محموديان
مجيد شيخ پور
۱۵ اسفند ۸۶

۱۲ اسفند ۱۳۸۶

مقاومت در برابر طرح امنیت اجتماعی و درگیری با نیروی انتظامی

به نوشته اعتماد، مقامات نيروي انتظامي پس از يک هفته سکوت درباره حادثه فلکه صادقيه تهران که در جريان اجراي طرح امنيت اجتماعي به وقوع پيوست، اين واقعه را از قبل سازماندهي شده اعلام کردند و از دستگيري 10 نفر در اين رابطه خبر دادند. اين ماجرا به نقل از سايت هاي اينترنتي زماني به وقع پيوست که مجريان طرح برخورد با بدپوششي روز شنبه هفته گذشته دختري را متوقف کردند و از وي خواستند به خاطر نوع پوشش و حجابش سوار خودروي ون شود. مقاومت دختر جوان سبب تجمع مردم شد و به گفته شاهدان عيني زماني که نامزد اين دختر به رفتار ماموران اعتراض کرد حوادثي به وقوع پيوست که با واکنش حاضران همراه شد. در حالي که تصاوير ضبط شده از اين حادثه در سايت هاي اينترنتي منتشر شده بود، پليس از اظهارنظر رسمي در اين باره خودداري مي کرد تا اينکه روز گذشته سردار احمد روزبهاني رئيس پليس امنيت اخلاقي ناجا در جمع خبرنگاران اين حادثه را از پيش طراحي شده دانست و گفت؛ بارها با بررسي موضوع برخي برخوردها که گفته مي شود از ناحيه ماموران پليس زن يا مرد با مردم صورت گرفته پي برده ايم راه انداختن چنين جوي در ميان مردم از قبل سازماندهي شده بوده است به طوري که خانمي با وضعيت ويژه به سمت ماموران گشت ارشاد حرکت مي کند و در حالي که چند دوربين وي را تحت نظر دارد فرد به گونه‌اي رفتار مي کند که به طور حتم مامور پليس به وي تذکر دهد و در اين ميان بدون معطلي شروع به جيغ کشيدن و فرياد زدن مي کند. اين در حالي است که نه ماموري با وي برخورد فيزيکي کرده و نه کسي کتکش زده است اما همان شب آنتن بيگانه اين تصاوير جيغ زدن را پخش مي کند بنابر اين مي توان نتيجه گرفت موضوع از پيش برنامه ريزي شده است... اين افراد به محض دستگير شدن تلاش مي کنند با معرکه گيري از قانون فرار کنند چرا که مي دانند به محض انتقال آنان به مقر پليس بلافاصله هويت و سوابق شان آشکار و شامل مجازات حد يا پرداخت جريمه مي شوند... ته کار چنين اتفاقاتي همچون حادثه هفته گذشته ميدان صادقيه تهران مشکوک است و قطعاً اين نيست که مامور نيروي انتظامي با زور و ضرب و شتم کسي را به داخل خودروي گشت ارشاد برده است.

در همین مورد:
نکته جالب که در فیلم های مربوط به این مورد خاص هم دیده می شود، این است که اکثر ناظران در حال فیلمبرداری با موبایل خودشان هستند. حتی اگر دولت برای جلوگیری از تکثیر اینگونه فیلم ها در اینترنت، سایت هایی نظیر Youtube را فیلتر کند، مردم از طریق Bluetooth فیلم ها را بین خودشان تکثیر می کنند.
این نوع گزارشگری مردمی دقیقاً همان چیزی است که بخشی از نظام از آن بیم دارد. توجه بیش از حد به کنترل اینترنت و sms و حتی Bluetooth نیز به همین دلیل می باشد.

دوم اینکه مقاومت و اعتراض به برخوردهای نیروی انتظامی با جوانان در چارچوب طرح امنیت اجتماعی، برای این بخش از نظام بسیار خطرناک است. سکوت یک هفته ای در برابر این واقعه نشانه ترس است. اگر این مقاومت ها و اعتراض ها ادامه پیدا کند، بسیار زود وسعت پیدا خواهد کرد. زیرا محدود به گروهی خاص، مانند دانشجویان، سیاستمداران، کارگران، معلمین، فقیر یا پولدار نمی شود و تمام مردم و بخصوص جوانان و زنان را شامل می شود. مانند شلوغی های بعد از بازی های تیم ملی فوتبال در مقدماتی جام جهانی که کشور کاملاً از کنترل نیروهای انتظامی خارج بود.

سوم اینکه مقاومت در برابر دستور نیروی انتظامی جرم است. همانطور که گوش دادن به ابی و اندی و کورس جرم است و دیدن فیلم هایی مثل تایتانیک و نوشیدن یک لیوان شراب شیراز و داشتن آنتن ماهواره و داشتن وبلاگ ثبت نشده و رفتن به میهمانی مختلط دوستان دانشگاهی ... و تظاهرات زمان شاه جرم هستند.
قوانین بد جمهوری اسلامی ایران باعث می شوند تقریباً همه ایرانیان ساکن ایران مجرم باشند و به این ترتیب ترس از جرم بسیار ناچیز باشد. در ضمن دلیلی ندارد هر چیزی که جرم باشد، بد هم باشد. اگر راه دیگری برای انتقاد و مخالفت با قوانین و طرح هایی مثل طرح امنیت اجتماعی وجود نداشته باشد (از طریق روزنامه ها، انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و ...)، مقاومت منفی در برابر آنها و سرپیچی از آنها، تنها راه خواهد بود. همانکاری که مردم ایران مدت هاست انجام می دهند. در گوش دادن به موسیقی، انتخاب لباس ها و نوع حجاب، شادی و مهمانی های مختلط، روابط بین دختر و پسر، مشروبات الکلی، مواد مخدر و ....
بسیاری از این مقاومت ها و مخالفت ها شاید درست نباشند و برای شخص و جامعه مضر باشند، اما وقتی روزنه امید دیگری وجود نداشته باشد، کنترل آن بسیار سخت تر است.

فیلم های شلوغی های فلکه صادقیه که متأسفانه کیفیت پائینی دارند:
(حضور بی حجاب دختران و فیلم برداری مردم با موبایل هایشان و شعار "مرگ بر نیروی انتظامی" و هو کردن نیروی انتظامی (که قاعدتاً باید کمک مردم باشد) و شعار "حکومت نظامی نمی خواهیم، نمی خواهیم" و صحبت های فیلم بردارها جالب توجه هستند)

فیلم 1:

لینک چند فیلم دیگر در Youtube:

http://www.youtube.com/watch?v=8jGhsaJdyQU

http://www.youtube.com/watch?v=7bb6opzdti4

http://www.youtube.com/watch?v=uiOGxSDbX9Q

http://www.youtube.com/watch?v=DUF8VGwWBxQ