۲۲ آذر ۱۳۸۸

چه کسی عکس آقا را پاره کرد؟!

جواب این سؤال مشخص نیست. هر دو طرف یکدیگر را متهم می کنند. فیلم آن اما از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. انتشار چنین خبری، جرمی است که بخاطر آن روزنامه های اصلاح طلب بسیاری تاکنون توقیف شدند، انتشار وسیع موضوعی که ستون اعتقادی جمهوری اسلامی ایران را لرزاند.
پخش تصویری که با هدف تضعیف جنبش سبز منتشر شد، اما عکس العمل هایی کاملاً متفاوت با پیش بینی طراحان در پی داشت.
در اعتقاد و علاقه سران بخش رسمی جنبش سبز به امام خمینی شکی نیست و این را طرفداران دولت بعد از نهم نیز می دانند. اما میزان اعتقاد و علاقه بخش غیررسمی و مردمی جنبش سبز به هیچ عنوان مشخص نیست.
بسیاری از افراد جنبش سبز انتقادات جدی به دوران زندگی امام خمینی و شخص وی که رهبر و مسئول اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران بود، دارند. بسیاری از اعضای جنبش سبز نیز شناختی از امام خمینی و دوران وی ندارند، اما امام خمینی را سمبل جمهوری اسلامی ایران می دانند، نظامی که در حال حاضر دشمن آنهاست و در کوچه و خیابان در حال نبرد با آنها. البته بسیاری از افراد جنبش سبز نیز همچنان امام خمینی را رهبر اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران می دانند که هیچ گاه کسی نتوانست جای وی را پر کند و شاید هم هیچ گاه چنین شخصی پیدا نشود.
در خصوص دفاع از امام خمینی و نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی دوران رهبری وی، که دوران نخست وزیری میرحسین موسوی نیز در همین دوران بود، همواره بین بخش های مختلف جنبش سبز اختلاف نظر وجود داشته است؛ اما نمایش هدفمند تصویر پاره شده امام خمینی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و توهین به بیت امام خمینی توسط مسئولین فعلی نظام و دولت، جنبش سبز را حتی در خصوص این موضوع بحث برانگیز نیز، متحدتر کرد.
شعور و خلاقیت دانشجویان متحد شده در عکس العمل به تصاویر منتشر شده را می توان در شعارهای منطقی، مسالمت آمیز و حساب شده آنها دید، بخصوص آنجا که با در دست داشتن تصاویری از امام خمینی فریاد می زنند «اگر امام زنده بود – شک نکنید با ما بود». آیا چنین دانشجویانی عکس امام خمینی را پاره کرده اند؟! عکسی که مشخص بود به آنها اعتماد به نفس بیشتری می دهد و از ترس آنها می کاهد. مانند تفاوت حس روبرویی با مأمور امنیتی در شب چهارشنبه سوری و یا شب عاشورا. شب هایی که در هر دوی آنها حضور ما در خیابان ها ناخواسته بود.

۱۸ آذر ۱۳۸۸

این هم از 16 آذر، بازی ادامه دارد…

این هم از 16 آذر، بازی ادامه دارد…
همانطور که پس از سخنان سردار فضلی قابل پیش بینی بود، سپاه سعی کرد در 16 آذر حتی الامکان خودش را از تابلو شدن در سرکوب معترضین کنار بکشد و جای خود را به بخش دیگر نیروهای رسمی امنیتی یعنی نیروی انتظامی و بخش نیمه رسمی (بسیج) و غیررسمی (اراذل و اوباش) بدهد.
عدم هماهنگی بین این 3 بخش که با کنار کشیدن سپاه که تا حدودی ارتباط سازمانی و غیرسازمانی با بسیج و نیروهای غیررسمی دارد، بیش از پیش نیز نمایان شد و حتی به درگیری بین این نیروهای امنیتی نیز کشید. البته اختلافات نیروی انتظامی با بسیج و نیروهای غیررسمی امر جدیدی نیست و اختلافات مشابهی بین ارتش و سپاه نیز وجود دارد.
به این ترتیب سپاه در خیابان ها و دانشگاه ها ظاهر نشد تا مجبور به اهدای گل به کسانی که بر علیه نظام شعار می دهند نشود و راه را برای پرتاب گلدان توسط دیگر نیروها باز گذاشت.
حضور و شعارهای دانشجویان در دانشگاه ها و دیگر مردم در خیابان ها نشان داد که روش های برخورد با اعتراضات جواب نمی دهد و این نیروها حتی پس از گذشت نیم سال نیز نتوانسته اند اعتراضات را خاموش کنند. این در حالی است که خطرناک ترین مراسمی که احتمال سبز شدنشان بالا است هنوز در راه هستند و بسیار نزدیک. مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورا و چهارشنبه سوری؛ مراسمی که همگی در تاریکی و پس از ساعت کاری برگذار می شوند و کاملاً جنبه مردمی دارند. آیا رنگ سبز در تاریکی هم دیده می شود؟

پی نوشت: ظاهراً بسیج هم حضور رسمی نداشته است، که البته با توجه به واگذاری کامل بسیج به سپاه، میتوان در راستای همان کمرنگ کردن حضور سپاه در سرکوب ها درنظر گرفت.

۱۵ آذر ۱۳۸۸

16 آذر، 18 تیر و سخنان اخیر فرمانده سپاه استان تهران

16 آذر سالگرد قتل 3 دانشجوی ایرانی توسط نیروهای امنیتی می باشد. 3 دانشجویی که به سفر ریچارد نیکسون آمریکایی به ایران اعتراض داشتند. دانشجویانی که اگر امروز و پس از نزدیک به 60 سال هم به اعتراض به خیابان می آمدند، حتماً با آنها برخورد می شد. 3 دانشجویی که یکی عضو جبهه ملی بود و 2 نفر دیگر ظاهراً عضو حذب توده و این نشان می دهد که نظام شاهنشاهی حداقل با این دو نوع تفکر مشکل داشت و همین طور نشان می دهد که با کشتن این افراد، مشکل برطرف نشد.

در جمهوری اسلامی ایران هم اتفاقات مشابهی افتاده است، به عنوان مثال در حمله وحشیانه 18 تیر 1378 به خوابگاه دانشجویان. در این حمله حداقل یک نفر کشته شد، حداقل یک چشم کور شد، چندین دست و پا شکست و چندصد نفر بازداشت شدند که بسیاری از آنها مورد شکنجه قرار گرفتند. البته فراموش نشود که حداقل یک ماشین اصلاح ریش هم دزدیده شد که در مورد جرم آخر، مجرم نیز توسط دادگاه شناسایی و محاکمه شد.

حمله به کوی دانشگاه در چند مرحله و توسط نیروهای رسمی (نیروی انتظامی و سپاه)، نیمه رسمی (بسیج) و غیر رسمی (اراذل و اوباش طرفدار نظام و مخالف اصلاحات و تغییرات) صورت گرفت. البته باید در نظر گرفت که "لباس شخصی ها" لزوماً از نیروهای غیر رسمی نیستند و می توانند از هرکدام از 3 گروه بالا باشند. در عین حال عضویت در یکی از این 3 گروه امنیتی، به معنی عدم عضویت در 2 گروه دیگر نیز نیست.

وقایع 18 تیر بزرگترین مخالفت علنی با نظام حاکم بود و نظام نیز با تمام توان در برابر آن ایستاد و سعی در سرکوب آن داشت. با آغاز اعتراضات مردمی پس از انتخابات امسال، شرایط مشابهی اما با گستردگی بسیار وسیع تر رخ داد و مقایسه شعارها نشان می دهد که خواسته ها تقریباً مشابه است و می توان گفت که از دید نظام، سرکوب معترضین در 18 تیر، برای کوتاه مدت جواب داد، اما حتی برای میان مدت هم پاسخگو نبوده است و اعتراضات به صورتی شدیدتر تکرار شده است.

این امر در سخنان سردار سرتيپ علي فضلي، فرمانده سپاه استان تهران نیز تأیید می گردد. وی در مراسم جشنواره شهداي فرهنگي سپاه محمد رسولالله تهران بزرگ می گوید که سپاه نقشی در حمله امسال به خوابگاه دانشجویی نداشته است و وی خود از طریق دوربین های مرکز کنترل ترافیک دیده که افرادی با موتورهای نیروی انتظامی در حال ورود به کوی دانشگاه بودند و این امر نیز به درخواست آقای فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه تهران بوده است. گروهی لباس شخصی نیز که از بسیج و سپاه فرمان نمی گرفته اند در حالی که فریاد می زدند "یا زهرا" از نرده ها بالا رفته و وارد خوابگاه شدند و به صورت وحشیانه به ساختمان سبحان نیز حمله کرده اند. وی ادامه می دهد که در فردای 29 خرداد نیز در یک روز حداقل 12 نفر توسط افرادی که از بسیج و نیروی انتظامی فرمان نمی گرفته اند، بوسیله اسلحه گرم کشته شده اند.

این سخنان نشان می دهند که سپاه، نیروی انتظامی، بسیج، وزارت اطلاعات (که نامی از آن برده نشده است) و نیروهای غیررسمی، نتوانسته اند این اعتراضات را که از 30 خرداد شورع شده و تاکنون ادامه دارد را خاموش کنند و این قاتلین مسلحی که به روی مردم آتش گشودند و یا نیروهایی که به کوی دانشگاه حمله کرده اند و نظام را بدنام کرده اند را شناسایی و دستگیر کنند. از یک طرف سپاه دیگر علاقه ای ندارد خود را همه کاره نظام نشان دهد و تمام بدنامی ها و نفرت عمومی به دلیل برخورد خشن با معترضین و کلاً اشتباهات دولت و کل نظام را به گردن بگیرد. زیرا این سرکوب ها با همکاری هر 3 بخش رسمی، نیمه رسمی و غیررسمی نام برده شده در بالا صورت گرفته است. این سخنان همچنین نشان می دهند که هیچ گونه هماهنگی بین این بخش ها وجود ندارد و در مورد مهمی مانند حمله مسلحانه به خوابگاه دانشجویی، فرمانده سپاه استان تهران از طریق دوربین های کنترل ترافیک از واقعه مطلع می شود و دیگر دستگاه ها هیچ گونه اطلاعی به وی نمی دهند. البته عکس همین امر هم صادق است و کلاً هماهنگی بین این 3 بخش بسیار ضعیف است و در بسیاری موارد حتی اختلافات شدیدی هم با هم دارند.

برخوردهای صورت گرفته با اعتراضات مردم در چند ماه گذشته علاوه بر نشان دادن عدم هماهنگی نیروهای مسئول برخورد با اعتراضات، نشان می دهد که این بخش ها برنامه مشخصی برای برخورد با اعتراضات ندارند و شاید هم شدت و گستردگی این اعتراضات، روش های پیشین آنها را غیرکاربردی کرده است. عکس العمل های این نیروها در برابر معترضین بیشتر شبیه به روش کشورداری دولت احمدی نژاد می ماند؛ یعنی استفاده از روش سعی و خطا. بنابراین این نیروها منتظر هستند تا نتیجه روش برخورد خود با معترضین در 13 آبان را در روز 16 آذر ببینند. احتمالاً اگر تعداد معترضین نسبت به 13 آبان کاهش قابل توجهی داشته باشد، روش 13 آبان که برخورد بسیار خشن بدون تیراندازی مستقیم است را ادامه خواهند داد و اگر تعداد معترضین تقریباً برابر باشد یا افزایش یابد، احتمالاً روش دیگری را آزمایش خواهند کرد؛ مثلاً هدیه دادن گل یا ....

اما مشکل بزرگ این نیروها در روش سعی و خطا این است که از دید مردم معترض، روش تیراندازی مستقیم از سوی این نیروها در 30 خرداد آزموده شده است و جواب نداده است و اگر روش برخورد خشن بدون تیراندازی مستقیم که در 13 آبان استفاده شد نیز جواب ندهد، این نیروها ها یا باید استفاده از خشونت را کنار بگذارند و یا سیستم سعی و خطا را و یک خطای آزموده شده را مجدداً تکرار کنند. حتی اگر از دید نیروهای امنیتی نظام، تیراندازی های روز 30 خراد از سوی این نیروها نبوده باشد