۱۱ مرداد ۱۳۸۹

تحلیلی بر تحلیل یک سرباز ولایت از بیانیه کروبی

تحلیل امید وطن دوست از سربازان ولایت به رنگ نارنجی است و تحلیل و پاسخ من به این تحلیل در زیر آن درج شده، متن بیانیه نیز به صورت بخش بخش و قبل از آن آمده...


ستاد مهدی کروبی 24 دقیقه پس از بیانیه ستاد موسوی

22 خرداد ماه که از حیث مشارکت کم سابقه شما مردم عزیز می توانست جشنواره بزرگ جمهوریت در نظام امام خمینی باشد به سوگواری تبدیل شد... نتایج اعلام شده برای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری چنان مضحک و شگفت آور است که در بیان و بیانیه نمی آید و باید فکر دیگری کرد.

این شیوه رأی گیری و شمارش آرا یادآور شمارش آرای مرحوم مدرس است که حتی شمارش رایی که آن مرحوم به خویش داده بود دریغ کردند.

در اینجا مهدی کروبی،نظام جمهوری اسلامی را با نظام شاهنشاهی رضاخان مقایسه می نماید که از این لحاظ و با توجه به فرض اول که این نظام،نظام امام خمینی است یا این نظام غلط است و یا نظام شاهنشاهی که بعدها معلوم می شود که نظام ایران غلط است پس ایران باید شاهنشاهی باشد.

- در اینجا کروبی عمل نظام جمهوری اسلامی ایران را با عمل نظام شاهنشاهی رضاخان مقایسه می کند و نه خود نظام ها را. ظلم توسط هر نظامی، چه شاهنشاهی، چه جمهوری اسلامی و چه نظام امام خمینی و ... ظلم است. مگر اینکه اعتقاد داشته باشید هرگونه انتقاد به هر عملی در نظام جمهوری اسلامی ایران به معنی غلط بودن نظام است. در صورتی که خود نظام هم مانند شما فکر کند و از آنجایی که بسیاری از ایرانیان انتقاداتی در سطوح مختلف دارند، پس این نظام از دید خود نظام هم باید غلط باشد، البته مشخص است که چنین تحلیلی نمی تواند صحیح باشد. به عنوان مثال اگر ترور افراد اشتباه است، تروریست های حجاریان نباید آزاد می شدند و اگر صحیح است پس چرا در مجامع بین المللی می گوییم ترور اشتباه است و خود ایران قربانی تروریست؟

ادامه:و تکرار دروغ پردازی های تلویزیونی یادآور آمارهای منتشر شده در مناظره هاست.

آقای کروبی! اگر آن زمان در مناظره ها دروغی گفته شده بود می توانستید مانند احمدی نژاد درخواست احقاق حق و سخن خود را کرده و در جلسه ای مجزا این دروغ ها را برملا کنید که از همان اول پیدابود که شما قانون گریز می باشید!

- آن زمان در مناظره ها یا دروغ هایی گفته شد و یا قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران عادل نیست. آقای احمدی نژاد به آقایان ناطق نوری، رفسنجانی و فرزندانشان و نیز دیگر کاندیدها تحمت هایی زد که جرم محسوب می شوند، اما هیچ کدام این افراد در قوه قضائیه متهم نشدند، پس یا آقای احمدی نژاد دروغ گفته و یا قوه قضائیه عادل نیست. در ضمن همان زمان هم اعتراض شد به وقت اضافه داده شده به احمدی نژاد و به عنوان مثال آقای رفسنجانی هم خواهان فرصت برای احقاق حق خواست که منتشر هم شد، ولی موافقت نشد.

بدیهی است که نتایج و نهاد برآمده از چنین شمارش آرایی فاقد مشروعیت است و مورد قبول اینجانب نیست.

مسئولیت تشخیص مشروعیت انتخابات برعهده آقای کروبی نیست و اگر این انتخابات مورد قبول شخص شما نیست چه ارتباطی به عموم مردم دارد.

- اگر انتخابات مورد قبول بخش بزرگی از مردم نباشد، چگونه می توانند حداقل این امر را بیان نمایند؟ آیا صدا و سیما یا روزنامه های داخلی فرصتی به آنها خواهند داد؟ آیا وزارت کشور مجوز برگذاری راهپیمایی خواهد داد؟ آیا اگر من نظر انتقادی خودم را بنویسم، شما آن را در سایت خود منتشر خواهید کرد؟ یا از عواقب آن می ترسید؟ به نظر شما اگر مردم در نظام جمهوری اسلامی ایران احساس ظلم کنند، چگونه باید برخورد کنند؟ مانند امام حسن یا امام حسین؟

من به پیشگاه ملت شکایت می برم(پیش مراجع قانونی ،نه)و دستان همه رای دهندگان به خصوص دانشجویان،روشنفکران،زنان،محرومین و افراد مورد تبعیض اعم از دگراندیشان،اقلیت های قومی و مذهبی،دراویش اهل حق را می بوسم ...

این درحالی است که محرومان و زنان،به دلیل سفرهای استانی و سیاست حضور زن در سیاست احمدی نژاد بیشتر به احمدی نژاد رای می دهند.دراویش هم معلوم است که کاملا سیاست های حتی رهبری این است که محدود شوند. در مورد اقلیت های مذهبی نیز باید گفت که سخن ایشان با سخن محمدخاتمی در سیستان و بلوچستان مبنی بر قبول داشتن اعتقاد اهل سنت بر مساله غدیر یکی است.

- سیاست حضور زن در سیاست احمدی نژاد به چه معنی است؟ یعنی انتخاب وزیر زن؟ یا اجازه ورود زنان به استادیوم فوتبال یا اینکه داشتن حق رأی برای خانم ها؟ چرا دراویش باید محدود شوند و محدود شدن افراد از سوی نظام به چه معنی است و به چه روشی؟ آیا احترام به دگراندیشان، اقلیت های قومی و مذهبی و دراویش اهل حق بد است؟ طبق نظر شما یا نظام (ظاهراً شناخت بیشتری از من از نظام دارید) چگونه باید با این افراد برخورد کرد؟

ادامه: و حتما در مقابل این مهندسی و تنظیم ناشیانه رای ملت سکوت نخواهیم کرد و به عنوان فردی مستقل درچارچوب فکری و سیاسی خاص خود و براساس مواضع و بیانیه هایی که منتشرکرده ام در صحنه خواهم ماند...

این تازه اول داستان است.

جمله آخر بدون شرح نیز معلوم است.

- تحلیل این پاراگراف صحیح ترین و بی اشکال ترین بخش این تحلیل سرباز ولایت است و احتمالاً خود ایشان هم موافق هستند که در برابر مهندسی و تنظیم رأی ملت نباید سکوت کرد و به دلیل فشار و خطر نیز نباید صحنه را ترک کرد. گذشت زمان هم جمله آخر آقای کروبی را تأیید نمود و ترورها و شکنجه ها و مرگ های داخل زندان پس از این بیانیه رخ داد.

مهدی کروبی

تحلیلی بر تحلیل یک سرباز ولایت از بیانیه 2 موسوی

تحلیل امید وطن دوست از سربازان ولایت به رنگ نارنجی است و تحلیل و پاسخ من به این تحلیل در زیر آن درج شده، متن بیانیه موسوی نیز به صورت بخش بخش و قبل از آن آمده...

بیانیه شماره 2 موسوی:

بسم الله الرحمن الرحیم

انالله و انا الیه راجعون

همین جمله موجب شد تا 24 خرداد ماه بسیاری از طرفداران جنبش سبز با پیراهن های مشکی در انظار عمومی حاضر شوند(از جمله مسئولین دبیرستان های مفید)

- دلیل سیاه پوش شدن جنبش سبز این جمله نبود، بلکه شهید شدن، مصدوم شدن و دستگیری همراهان جنبش بود. در مورد دبیرستان مفید اطلاعی ندارم، اما مسئولین بسیاری مدارس دیگر هم نه به خاطر این جمله، بلکه به دلایل ذکر شده و البته مرگ جمهوری اسلامی ایران سیاه پوشیدند.

محضر مبارک مراجع عظام و علمای اعلام

در مورد مراجع ناگفته پیداست که جز آیت الله صانعی کس دیگری به جنبش سبز رای نداده،چنانکه از سخنرانی هایشان پیداست البته آیت الله صانعی را به هیچ عنوان نباید با قماش میرحسینی ها به حساب آورد.

- البته اگر اشتباه نکنم در آن زمان آقای منتظری هنوز در این دنیا و در بین ما بودند. البته من اطلاعی ندارم که ایشان آیا به موسوی رأی داده یا احمدی نژاد یا هیچکدام، اما مطمئناً به جنبش رأی نداده چون حضور و انتخاب یک جنبش به عنوان رئیس جمهور کار بسیار سخت و شاید نشدنی باشد، حتی در جمهوری اسلامی ایران و با حکم حکومتی. اما اگر منظورتان طرفداری از جنبش سبز است بهتر است کمی بیشتر تحقیق نمائید، حتماً اسامی بیشتری خواهید یافت.

با اهدای سلام،اینجانب اطمینان دارم که روند حوادث انتخابات ریاست جمهوری دهم را با دقت پیگیری کرده اید.

در اینجا موسوی،مراجع را در برابر عمل انجام شده قرارداد! بسیاری از مراجع حتی فکر چنین عملکردی از موسوی را نمی کردند لذا پیگیری های بسیاری نداشتند.

- منظورتان این است که مراجع به انتخابات اهمیتی نمیدهند و پیگیری نمی کنند؟ مگر همین مراجع نمی گفتند که شرکت در انتخابات یک وظیفه شرعی است؟ یعنی تصور اینکه مراجع حوادث انتخابات را پیگیری کرده اند، قرار دادن آنها در برابر عمل انجام شده است؟

اگرچه توسل به دروغ و استفاده بی حساب از امکانات عمومی و دولتی برای تبلیغات یک سویه به سود نامزد حاکم به خوبی نشان دهنده عزم این گروه خاص برای پیروزی به هرقیمت و از هرراه ممکن بود.

اگر پیش بینی چنین عملکردی از جانب دولت بود چرا تذکر ندادید.ضمن آنکه مگر فیلم های انتخاباتی شما از بی بی سی پخش می شد و فیلم های احمدی نژاد از سیمای ایران که این قدر به شما برخورده که این کار را استفاده بی حساب می دانید. شما به عنوان این گروه جهت فلش خود را به سمت مشروعیت بخش انتخابات یعنی مقام رهبری بردید و بعدها نیز آشکارا چنین کاری را انجام می دادید.

- چنین پیش بینی از عملکرد دولت بود و تذکر هم داده شد. فیلم های انتخاباتی همه کاندیدها از صدا و سیمای ایران پخش می شد اما احمدی نژاد بیشتر. به وی وقت اضافه داده می شود و به دیگر کاندیدها نه. وی در مورد ناطق نوری، رفسنجانی و پسرانشان و موسوی و خاتمی حرف هایی ضد که ظاهراً اثبات نشد (چون هیچ کدام از این افراد در دادگاه محکوم نشدند) اما با خود کسی که این تحمت ها را زده هم برخوردی نشد/

اما تصور تقلب در آرای مردم تا این اندازه و برابر انظار شگفت زده جهانیان از حکومتی که تعهد عدالت شرعیه از ارکان اساسی آن شمرده می شود،برای کسی ممکن نبود.

اگر جهانیان شگفت زده اند از این نتیجه پس معلوم است که شما دشمن مردمید که دشمنان می خواستند تا شما به روی کار بیایید. شما اسم از حکومت بردید نه دولت،در اینجا مستقیما به مقام رهبری توهین نموده اید و اجرای احکام اسلامی را در این مملکت از جانب ایشان را زیرسوال برده اید.

- از کی تابحال جهانیان دشمن مردم ایران هستند؟ یعنی لبنان و فلسطین و روسیه و افغانستان و چین و ... هم جزو دشمنان مردم ایران هستند؟ فکر نمی کنید اگر دشمنان ما با هم متحد شوند، خیلی برای ایران خطرناک باشه؟ فرمودید که چون از واژه حکومت بجای دولت استفاده شده، توهین به رهبر است. آیا رهبر تنها حقوق دارد یا وظایف هم دارد؟ اگر کسی به صدا و سیما اعتراض کند هم توهین به رهبری است؟ اعتراض به شورای نگهبان چطور؟ آیا با این اوصاف آقای احمدی نژاد بیشتر به مقام رهبری توهین نکرده تا موسوی؟

امروز که باحیرت تمام شاهد چنین تصورات جسورانه در امانت مردم هستیم و تمامی راه ها برای احقاق حق بسته شده،

آیا واقعا تمامی راه ها برای احقاق حق شما بسته شده بود.بارها رهبری به شما تذکر نداد که به شورای نگهبان اعتراض ببرید،پیش من بیاورید و اگر نقدی به دولت دارید بگویید نه اغتشاش...

- آیا اصلاح طلبان در 12 سال گذشته به اندازه کافی به شورای نگهبان اعتراض نکرده بودند؟ نتیجه چه شد؟ البته هنوز هم هستند اصلاح طلبانی که اعتقاد دارند باید به اعتراض به شورای نگهبان و رهبری ادامه داد، اما بخش بزرگی از جنبش سبز هم اعتماد خود به شورای نگهبان و رهبری را از دست داده اند، زیرا نه شورای نگهبان توانست کاری کند و نه رهبری. حتی در مواردی که رهبری شخصاً دستور پیگیری داده اند نیز فایده ای نداشته و عوامل اصلی محاکمه نمی شوند. آیا در جریان کهریزک تنها مسئولین خود زندان متهم هستند؟ اگر هم حتی این فرضیه ضعیف را بپذیریم، آیا تمهیداتی پیش بینی شده اند که دیگر چنین افرادی به پست های مهم یا مشابه راه پیدا نکنند؟ ظاهراً که آقای خاتمی در این کار موفق نبوده، زیرا برخورد با عوامل خودسر (اعلام شده از سوی خاتمی که با توجه به گفته های شما و دوستان نمی توان 100% روی آن حساب کرد) وزارت اطلاعات جواب نداد و افرادی مشابه، این بار در زندان، کارهایشان را ادامه دادند. آیا احمدی نژاد یا رهبر می توانند از ورود افرادی این چنین خودسر به دیگر زندان ها و پست ها جلوگیزی نمایند؟

مواجه شدن مردم مظلوم با سکوت علما و مراجع که ملجأ راسخ این ملت شمرده می شوند،خسارتی بیش از یک تغییر در آرا را به دنبال خواهدداشت...

وقتی علما سکوت کرده اند طبق گفته شما باید مردم نیز سکوت کنند. و وقتی علما سکوت کرده اند چون بی عرضه نیستند یعنی انتخابات و نتیجه آن مورد قبول آنان است.مردم نیز مظلوم نیستند وگرنه 9 دی و 22 بهمن توی دهان شما نمی زدند.

- مثل اینکه مطلب را نگرفتی برادر. منظور اینه که اگر نظر و عمل علما و مراجع با نظر بخش بزرگی از مردم اختلاف فاحش داشته باشد، این اختلاف باعث جدایی این دو از هم خواهد شد و اگر اعتقاد داشته باشیم که مردم و مراجع نقش مهمی در جمهوری اسلامی ایران دارند، میتواند خسارات شدیدی برای نظام، مردم و علما داشته باشد. در ضمن ملجأ به معنی پناهگاه است و مردم با انتخاب خودشان به پناهگاه مورد نظر خودشان می روند. شاید شما معنی دیگری برای این واژه درنظر گرفته بودید که باعث این تحلیل اشتباه شده.

در حالی که امیدی به کارآیی قوه قضائیه محترم نمی رود...

قوه قضائیه در این مسائل مسئولیتی نداشته است و لذا ادعای شما کاملا بی مورد است. ضمن آنکه خرده گرفتن شما از قوه قضائیه به همان علما برمی گردد که شما ذکر کردید.

- قوه قضائیه مسئول برخورد با متخلفان است و از آنجایی که با تخلفات انتخاباتی و امنیتی کوچکتر برخورد مناسبی نداشته (کسی که به آقای حجاریان شلیک کرد الآن چکار میکند؟ شکایت آقای تاج زاده از آقای جنتی و دیگر شکایات از ایشان به کجا رسید؟ پرونده کوی دانشگاه، منظور همان 18 تیر قدیم است، و البته موارد جدید، چه شد؟ چه کسی قاتل بود؟ چه کسی چشم را کور کرد و ...) امیدی به کارآیی قوه قضائیه، بخصوص در چنین مواردی، نمی رود.

به حسب وظیفه صیانت از آرای مردمی که اینک دچار زیان عظیمی شده اند عضر حالی تقدیم و یادآور می شوم که شاید تذکر به جای شما به مسئولان مفید واقع شود...

چه کسی این وظیفه را به شما داد.آیا به شما اس ام اس گسترده زده شده یا در مقابل درب منزل شما تجمع بزرگی رخ داده... مگر نگفتید قوه قضائیه و مجریه کفایت لازم را ندارند پس چگونه به مسئولان می خواهید تذکر دهید... پس چرا به اصطلاح مردم وعده دروغ دادید.

- یکی از این افراد من بودم. البته چندین نفر دیگر هم می شناسم. در ضمن هر کسی این وظیفه را دارد. حتی شما، و اگر از آرای مردم صیانت نکنید، گناه کارید. در ضمن واژه "شاید" به همین معنی است که شما اشاره فرمودید و از آنجا که قوه قضائیه و مجریه کفایت لازم را ندارند، احتمالاً تذکر به مسئولان هم فایده ای نخواهد داشت. همانطور که گذشت زمان هم همین را نشان داد و حق را به موسوی داد.

۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹

22 خرداد، من هستم!





۱۳ فروردین ۱۳۸۹

دروغ 13

ای کاش روز 13 بدر خود هرکس میتونست تصمیم بگیره کدوم خبری که شنیده راست و کدوم دروغ 13 باشه!!!

۲۱ اسفند ۱۳۸۸

نقد جنبش سبز و آینده آن

جنبش سبز به دلیل داشتن اتاق فکرها و متفکران متعدد در داخل و خارج ایران و نیز در اینترنت، بسیار موفق و انعطاف پذیر می باشد. جنبش سبز با اجرای Brain Storm در فضاهای مجازی گفتگو در اینترنت و جمع های دوستان، همکاران و اقوام، توانست در کوتاه ترین زمان ممکن، بیشترین موفقیت را کسب کند. البته موفقیت های نسبی، به معنی پیشرفت در مسیر رسیدن به هدف اصلی. به این ترتیب هواداران جنبش سبز با انبوهی از پیشنهادات مواجه می شدند و می توانستند بهترین آنها را، از نظر کم هزینه بودن و نزدیک شدن به هدف، انتخاب و اجرا کنند. البته این تنوع پیشنهادات می تواند به سردرگمی هواداران جنبش سبز هم منجر شود، اما گذشته جنبش سبز، بخصوص 6 ماه اول، نشان می دهد که این اتفاق رخ نداده و یا در حد بسیار محدود بوده است.
اما از حدود 2-3 ماه پیش، جنبش سبز دچار مشکل شده است و به نظر می رسد که دیگر آن اتحاد و عظم اولیه را دارا نمی باشد. اما این مشکل از کی و چگونه آغاز شد؟
شاید بارزترین نمود این مشکل در 22 بهمن بود و مرحله استراحتی که جنبش بعد از این روز وارد آن شد. جنبش سبز در عرض چند روز توانست سنگرهای کودتاگران را یکی یکی تسخیر کند. به عنوان نمونه می توان به تظاهرات خیابانی اشاره کرد یا فضای اینترنتی و مراسم بین المللی و البته نماز جمعه را. اما به مرور جنبش به دلیل همین مشکل یکی یکی این سنگرها را به صورت کامل و یا بخشی از دست داد. این مشکل همان مشکلی است که مادران و پدران ما 31 سال پیش نیز دچار آن شدند و انقلاب مردمی 57 را منحرف کرد. این مشکل از نظر من مرزبندی خودی و غیرخودی است که اگر جنبش سبز در همان 6 ماه اول هم پیروز می شد، به احتمال زیاد دچار آن می شد و از اهدافش منحرف می شد. مرزبندی که باعث شد بسیاری از همراهان جنبش سبز را از رفتن به نماز جمعه، با هر بحانه ای، باز دارد و باعث از دست دادن این سنگر بشود. مرزی که باعث شد برخی را از رفتن به مراسم 22 بهمن منصرف کند و همراهان دیگرش را در میدان آزادی با ظلم تنها بگذارد. مرزی که می تواند در روز چهارشنبه سوری بخش دیگری از جنبش سبز را از شرکت در این مراسم منصرف کند و این بار غایبان دیروز را در شب نور و آتش در تاریکی تنها بگذارد.
در جنبش سبز هم مسلمان هست، هم مسیحی، هم یهودی و هم ادیان دیگر و البته افراد بی دین. مانند سرزمین ایران که این جنبش سبز بخشی از آن است، البته بخشی بزرگ. در جنبش سبز از طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد تا طرفداران نظام سلطنتی و جمهوری لائیک و .... قدرت جنبش سبز در آغاز این بود که تمام این افراد خواسته مشترکی داشتند و همدیگر را دوست داشتند، حتی اگر طرفدار سیستم های حکومتی و اعتقادات مختلفی بودند. اما امروز می شنویم و می خوانیم که بخشی از جنبش سبز می گوید تمام این مشکلات ما از این دین است و به این ترتیب متدینین جنبش سبز را می رنجانند و طوری با این افراد صحبت می کنند که گویی اینها طرفدار ظلم حاکم هستند و یا حتی خود ظالم هستند. و یا می گوید که به دلیل شرایط موجود، سیستم جمهوری اسلامی ایران نمی تواند جواب دهد و مثلاً با این توجیه در مراسم 22 بهمن شرکت نمی کنند، چون من فکر نمی کنم کسی برای مسافرت رفتن همراهانش را تنها بگذارد. البته این توجیه، جدا از این که من قبول دارم یا نه، منطقی نیست. زیرا در این صورت مخالفان جمهوری و طرفداران مثلاً حکومت اسلامی هم می توانند بگویند که به دلیل ظالم بودن تمام جمهوری های موجود در حد و اندازه های مختلف، از جمله جمهوری اسلامی ایران و یا جمهوری های غربی و یا جمهوری خلق چین، سیستم جمهوری نمی تواند جواب دهد و باید با انواع سیستم جمهوری مبارزه کرد و آنها را سرنگون کرد. البته این توجیه هم از دید شخص بی طرف به همان اندازه بی منطق است. به نظر من سیستم جمهوری، جدا از انواع آن، با تمام ایرادات وارد به آن، هنوز هم بهترین سیستم حکومتی است.
جنبش سبز باید این تنوع فکری و جهان بینی درون خود را بپذیرد تا بتواند وقتی به پیروزی رسید هم این روش را ادامه دهد. وگرنه با پیروزی جنبش سبز باز هم بازی ظالم و مظلوم ادامه پیدا می کند و تنها جای این دو عوض خواهد شد تا انقلاب بعدی. اگر ما اعتقاد داریم که نظام باید دیوار خودی غیر خودی را بردارد، حق نداریم خودمان چنین دیواری دور خودمان ایجاد کنیم و بخشی از جنبش خودمان را از خودمان دور کنیم. آیا به این ترتیب می توان توقع داشت که نه تنها جنبش ریزشی نداشته باشد بلکه ریزشی های نظام را هم جذب کند؟
به نظر من راه موفقیت جنبش سبز، جلوگیری از ریزش نیرو و ایجاد فشار بر نظام جهت ادامه ریزش طرفداران آن و جذب این نیروها می باشد. کاری که 6 ماه به خوبی کار کرد و هنوز هم نسبتاً موفق است اما با بزرگتر شدن و قدرتمندتر شدن جنبش سبز روز به روز سخت تر خواهد شد.
نظام در مدت استراحت جنبش سبز سعی کرد از طریق رسانه های انحصاری خود فضا را طوری نشان دهد که اعتراضات به پایان رسیده است و نظام در ثبات کامل است و اگر هم جایی به نفع جنبش سبز کوتاه آمده است، از روی قدرت است و از پیش برنامه ریزی شده بوده است. حال جنبش سبز بر سر یک دوراهی قرار دارد. ادامه بازی خودی غیر خودی و توجیه های ایدئولوژیکی و ایدئالیستی و رها کردن آخرین سنگر تازه فتح شده یعنی خیابان و احتمالاً بعد از آن فراگیری یأس در جنبش سبز و جدا شدن اعضای آن در امید روزی که کسی مثل مثلاً خاتمی از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و شرایطی مشابه دوران اصلاحات ایجاد کند. اما آیا هدفی که این هزینه ها را برای آن دادیم این بود؟
راه دیگر برداشتن دیوارهای خودی-غیرخودی و اتحاد مجدد است و دوست داشتن یکدیگر و به قول آقای موسوی، ادامه زندگی سبز است. همان کاری که در 6 ماه اول جنبش کردیم و با آن سرعت پیش رفتیم.
فکر می کنم یکی از اهداف اکثریت جنبش سبز این است که بتواند آن طور زندگی کند که دوست دارد. پس باید در این راستا حرکت کنیم و این حق را از دولت و نظام طلب کنیم، نه اینکه از ترس نظامی که تا دیروز از ما می ترسید، شب چهارشنبه سوری از خانه بیرون نرویم و میهمانی خانگی بگیریم. کسانی هم که اعتقادی به مراسم چهارشنبه سوری ندارند می توانند مراسم چهارشنبه سوری را در ادامه سبز کردن نماز جمعه، روز دانشجو، روز دانش آموز، مراسم 22 بهمن و ... ببینند، مراسمی که حتی کسانی در آن حضور داشتند که شاید اعتقادی به آن روز نداشتند، اما همراهان سبز خود را تنها نگذاشتند.
به نظر من حفظ سنگر خیابان و حضور پرجمعیت در مراسم اعتراضی چهارشنبه سوی سبز اهمیت فوق العاده زیادی دارد و باید با نمایش قدرتی مجدد، نظام را مجدداً به لاک دفاعی ببریم. مطمئناً این امر به تنهایی باعث موفقیت جنبش سبز نخواهد شد و جنبش سبز باید بازار بحث و گفتگو را مجدداً فعال کند تا پیشنهادات جدید مطرح شوند و بهترین های آنها اجرا شوند و این کار مطمئناً وقتی نظام در لاک دفاعی قرار دارد راحت تر است.
نوع حضور در این بین در درجه دوم اهمیت قرار دارد و اگر مردم هر محله یا خیابان دورهم جمع شوند هم کفایت می کند. بعد هم می توان به سمت خیابان های شلوغتر همان محل رفت. برخی هم شاید هر سال به محله خواصی می روند و امسال هم همینطور. البته شاید در پست بعدی نظراتم در خصوص نحوه حضور در چهارشنبه سوری را هم بنویسم. از خوانندگان عزیز هم درخواست می کنم اگر نظر و پیشنهادی در خصوص چهارشنبه سوری دارند برایم بنویسند.

۲۴ بهمن ۱۳۸۸

22 بهمن نقطه عطف جنبش تا چهارشنبه سوری بود

اول از همه پیروزی سبز 22 بهمن را به تمام سبزها تبریک میگم. البته قصد داشتم زودتر این مطلب را بنویسم که نشد. یکی از دوستان و یک نفر از اقوام را دستگیر کرده بودند و از نگرانی و عصبانیت نمی توانستم چیزی بنویسم. ولی خدا را شکر هر دو آزاد شدند.
در 22 بهمن پیام سبزها دقیقاً به جایی برده شد که نظام تمام تلاشش را کرد که پیامی خارج از اراده نظام به آن نرسد. افرادی حرف های ما را شنیدند که نه قاتلند، نه متجاوزند، نه ظالمند و نه ضد آزادی. افرادی که تنها منبع خبریشان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است و دوستانی با منابع اطلاعاتی مشابه. منابعی که در آنها خبری از اعتراضات سبز نیست و از آن هم کمتر خبری از برخوردهای خشن نظام با معترضین سبز است. این افراد در 22 بهمن که هر سال روز مانور قدرت نظام بوده است، انبوه نیروهای نظامی و انتظامی را مشاهده کردند، در صورتی که طبق گفته های رئیس و رهبر نظامشان، اعتراضات تنها در حد یکم خس و خاشاک و یک کمدی بود. این افراد دستگیری و کتک زدن ایرانیانی را دیدند که برخی از نظر ظاهر دقیقاً شبیه خودشان بودند و برخی یکم سبزتر. گازهای اشک آور یزیدی استشمام کردند که از سوی نظام عادلشان برای ما سبزها پیش بینی شده بود، اما اشک آنها را هم در می آورد. مادر برخی از این افراد هم از باتوم هایی که برای سبزها پیش بینی شده بود در امان نماندند و .... من از تمام سبزهایی که جرعت کافی داشتند و وارد جمعیت طرفداران نظام شدند تا پیام ما را آنجا نیز گسترش دهند تشکر می کنم.
عده ای از طرح وارد شدن به جمعیت طرفداران نظام در روز خودشان انتقاد می کنند. این انتقادها بسیار سازنده است و نقطه قوت سبزها هم دقیقاً همین است. سبزها برای هر برنامه میلیون ها نفر مشاور دارند. همه نظر خودشان را می گویند و در نهایت هر کسی برنامه ای را اجرا می کند که یا او را قانع کرده است یا اکثریت سبزها با آن موافق باشند. در طرف مقابل اما برنامه ها در بهترین حالت بین شاید 10 مشاور بررسی شوند که در علم و دانش و کارایی آنها هم، حتی از دید نظام، جای شک فراوان است. از طرفی ما سبزها فرصت اشتباه داریم. مثلاً آنهایی که 22 بهمن رفتند بین طرفداران نظام و حال اعتقاد دارند این کار اشتباه بوده است، در برنامه بعدی به گونه دیگری حضور خواهند یافت (البته این شامل کسانی که جرعت حضور در بین طرفداران نظام را نداشتند و سبزهای دیگر را در آنجا تنها گذاشتند و حال به آنها فحش میدهند که کارتان اشتباه بوده است نمی شود). اما نظام نمی تواند به این سادگی و کم هزینگی اشتباه کند. به عنوان مثال همین برخورد خشن با معترضین سبز در روز 22 بهمن، یکی از اشتباهات بزرگ نظام بود و فرصت بزرگی بود که مانند دیگر فرصت ها از بین برد. حال این طرفداران نظام هستند که باید ببینیم آیا جرعت دارند در روز ما ایرانیان (چهارشنبه سوری) که از ابتدای جمهوری اسلامی ایران نماد مبارزه جوانان با نیروهای نظامی و انتظامی بوده است، شرکت کنند و وارد جمع ما بشوند؟ در این روز برنامه و محل تجمع را ما تعیین می کنیم. روز روز ماست. قوانین را هم ما تعیین می کنیم. من ترجیح میدادم روز چهارشنبه سوری روز جشن و پیروزی سبز باشد، اما نشد. چهارشنبه سوری امسال روز مبارزه است. مبارزه روشنایی و تاریکی. مبارزه گرما و سرما. مبارزه سبز با ظلم.
اما یک نکته هم در مورد صداهای نسبتاً فراوانی که همراه با یأس بودند. دلیل این امر بسیار ساده است. بسیاری از این افراد از ایرانیان و سبزهای ساکن خارج از کشور بودند که به دلیل عدم رسیدن اخبار و فیلم های 22 بهمن به دستشان،نگران، عصبی و یا ناامید شده بودند. علت آن هم قطع بی سابقه راه های ارتباطاتی ایران با جهان خارج بود.
البته در بین برخی ایرانیان داخل هم این احساس شکست دیده می شد که بیشتر به 3 مورد مربوط می شد:
1- انتظارات بیش از حد بالا و حتی غیرمنطقی. مثل شکست و سقوط نظام در این روز.
2- ساده انگاری و دریافت اطلاعات یک طرفه و مثلاً اعتقاد به اینکه نظام در بین مردم ایران هیچگونه طرفداری ندارد.
3- محل حضور در 22 بهمن.
در پایان هم لینک چند ویدیو از 22 بهمن را می گذارم، البته احتمالاً همه را دیده اید، اما اگر مجدداً به این تصاویر نگاه کنید، میبینید که 22 بهمن با اینکه روز نظام بود و با تمام توان نظامی و انتظامی قصد خفه کردن صدای سبزها را داشت، فرقی با روزها و مراسم سبز دیگر نداشت:
استقبال از کروبی در آریاشهر: http://www.youtube.com/watch?v=fSZkFYHk6fw
حضور انبوه نیروهای مسلح در بین شرکت کنندگان (سبز و غیرسبز) 22 بهمن: http://www.youtube.com/watch?v=bDOqTCPvDXE
http://www.youtube.com/watch?v=YJZe4XAwpno
http://www.youtube.com/watch?v=K2TqDJO1GRE&feature=player_embedded
پاره کردن پلاکارد رهبر نظام: http://www.youtube.com/watch?v=5Px0TL888xc&feature=player_embedded
http://www.youtube.com/watch?v=f6So_Po2Uyo
و متأسفانه لخت کردن و ضرب و شتم وحشیانه یک نوجوان توسط نیروهای سرکوبگر مسلح: http://www.youtube.com/watch?v=TFR8joxe9NQ
اخراج و حفاظت بسیجی های طرفدار نظام از سوی مردم سبز: http://www.youtube.com/watch?v=7p19fPQTCs8
حضور انبوه سبزها در آریاشهر: http://www.youtube.com/watch?v=s8liFLWQzHI&feature=youtu.be&a
http://www.youtube.com/watch?v=i-LSohld_-I&feature=youtu.be&a
شلیک گاز اشک آور و حمله به مهدی کروبی در آریاشهر: http://www.youtube.com/watch?v=xiPPaQi-VFA&feature=player_embedded
رفراندوم، رفراندوم، این است شعار مردم: http://www.youtube.com/watch?v=JpGK75UMIQI&feature=player_embedded


۲۷ دی ۱۳۸۸

بازخوانی مرگهای کهریزک از بیانیه مرتضوی

آقای مرتضوی در بیانیه خود در پاسخ به گزارش کمیته ویژه مجلس جهت بررسی وضعیت بازداشت‌شدگان حوادث پس ازانتخابات می گوید که "تعداد بازداشت شدگان تظاهرات ‌١٨ تیر مقابل دانشگاه تهران حدود ‌٣٨٠ نفر بوده‌اند که قضات دادسرا پس از بازجویی و بررسی پرونده‌های بازداشت شدگان تعداد ‌٨٠ نفر از آنان که اظهار ندامت داشتند و دخالت آن‌ها در تحریق اموال و تخریب و ایجاد بلوا کمتر بود آزاد نمودند". یعنی کشته شدگان یا اظهار ندامت نکرده بودند و یا دخالت آنها در تحریق اموال و تخریب و ایجاد بلوا زیاد بوده است.
وی در ادامه می گوید "اساسا در قانون مجازات اسلامی تعریفی از اراذل و اوباش نشده تا بتوان افرادی را بنا به تعریف قانونی از شمول آن خارج کرد" و ادامه می دهد " با توجه به تاکید اینجانب مبنی بر اینکه فقط اراذل و اوباش موثر در آشوب و بلوا و تخریب اموال عمومی به کهریزک اعزام شوند از حدود ‌٣٠٠ نفر باقیمانده ‌١٥٣ نفر آنان به اوین اعزام شدند و ‌١٤٧ نفر بازداشت شدگان بر اساس گزارش نیروهای در صحنه و اظهارات آنان در پاسخ به تفهیم اتهامات وارده و به دلیل نبود مکان خالی در اوین و اضطرار زمانی مذکور به کهریزک اعزام شدند." آقای مرتضوی در اینجا خود اعتراف می کند که دستور داده است تمام بازداشت شدگان را به کهریزک ببرند، زیرا به اعتقاد او به دلیل عدم وجود تعریفی قانونی از اراذل و اوباش، نمی توان کسی ار از شمول آن خارج کرد. البته بنابر دیدگاه آقای مرتضوی، چون جرم سیاسی تعریف قانونی ندارد و نمی توان کسی را از شمول آن خارج کرد و دادگاه جرایم سیاسی هم باید با حضور هیئت منصفه برگزار گردند، باید تمام دادگاه ها با حضور هیئت منصفه برگزار گردند. همچنین به گفته آقای مرتضوی کشته شدگان بر اساس گزارش نیروهای در صحنه و شرکت فعال در آشوب و بلوا و تخریب اموال عمومی به کهریزک انتقال یافتند.
البته آقای مرتضوی اعتراف هم می کند که "دادیار محترم رسیدگی کننده در رابطه با حدود ‌٧ نفر اشتباه کرده بود که آن هم در دفاعیه خود عدم معرفی صحیح و کتمان هویت واقعی توسط متهمین را دلیل این امر دانسته است که این چند نفر خود را با مدرک دیپلم و شغل آزاد یا بیکار معرفی نموده‌اند که بررسی بعدی پرونده‌های اتهامی نامبردگان نیز گویای همین مطلب است". یعنی جرم کشته شدگان داشتن مدرک دیپلم و شغل آزاد و یا بیکاری بوده و علت مرگ آنها هم کتمان هویت. یعنی دادیار که باید اراذل و اوباش و چاقوکش ها را شناسایی می کرد و بنا بر دستور مرتضوی به کهریزک می فرستاد، این جوانان را به دلیل نداشتن کارت شناسایی و یا دادن نام اشتباه از روی ترس، اصل را بر اتهام گذاشته و آنها را چاقوکش فرض کرده و به کهریزک فرستاده. البته یک ناهماهنگی دیگر از دید ریاضی و احتمالات هم وجود دارد. چطور هیچ یک از 140 نفر بازداشت شده که در مورد آنها اشتباه نشده بود و از دید آقای مرتضوی حقشان بوده در شرایط زندان رسمی و قانونی کهریزک نگهداری شوند کشته نشدند، اما از 7 نفری که اشتباهاً به این زندان منتقل شدند 4 نفر کشته شدند؟

۲۵ دی ۱۳۸۸

اتفاق بزرگی در ایران در حال وقوع است

واقعه تاریخی حاکی از تغییراتی است که در آن تاریخ رخ داده اند. کسی به سلطنت می رسد. انقلابی رخ می دهد، کودتایی صورت می گیرد، رئیس جمهوری عوض می شود، جنگی آغاز می شود، کشوری اشغال می شود و ....

تمام وقایع بزرگ تاریخی بر اثر زنجیره ای از وقایع کوچکتر شکل می گیرند و در نهایت به انفجار (تغییرات بزرگ) می رسند.این سلسله وقایع کوچکتر که به واقعه اصلی منجر می شوند به گونه ای هستند که اگر یکی از این وقایع رخ نمی داد، این واقعه اصلی بوقوع نمی پیوست. در حالی که با گذشت زمان ممکن است بسیاری از این وقایع کوچکتر به فراموشی سپرده شوند.

با مرور وقایع چند ماه گذشته ایران به این نتیجه می رسیم که وقایع و تغییرات بسیاری در ایران بوقوع پیوسته اند که تمام این وقایع در نهایت به نفع کلیت جنبش سبز تمام شده است. تغییراتی که تا چند ماه پیش کسی فکر آن را هم نمی کرد.

کوچکترین تغییر شاید این باشد که دید مردم ایران به سیاستمداران را کاملاً دگرگون کرد. کسی که تا یک سال پیش طرفدار تحریم انتخابات بود و می گفت این ها همه از یک نوع هستند و موسوی از احمدی نژاد هم بدتر است، حالا شده طرفدار موسوی، آن هم نه از نوع رابطه کاندید ریاست جمهوری با رأی دهنده، بلکه حاضر است برای اجرای فراخوان تجمع او ریسک کتک خوردن، دستگیر شدن، مورد تجاوز قرار گرفتن (البته از سوی دیگر زندانیان!!!) و شاید حتی هنرپیشه شدن در صحنه قتل خودش و نیز بازی نقش جنازه خودش در زیر خاک و ... را به جان بخرد، جدیداً محاربه هم به آن اضافه شده که البته از نظر نتیجه عملی تفاوتی با موارد دیگر ندارد.

این سلسله وقایع و تغییرات البته بسیار طویل است و چند نمونه آن اینها هستند:

پخش زنده مناظرات انتخاباتی کاندیدهای ریاست جمهوری

تشکیل اولین زنجیره انسانی در طول خیابان ولیعصر

شمارش فوق العاده سریع آراء انتخابات و تشکیک وسیع در صحت انتخابات

شروع وسیع ترین و طولانی ترین اعتراضات و ناآرامی های تاریخ جمهوری اسلامی ایران

دستگیری اکثر اصلاح طلبان فعال

نامه آقای هاشمی به آقای خامنه ای

شعارهای بلند بر ضد رئیس جمهور

تحدید معترضین توسط رهبر در نماز جمعه

حضور میلیونی مردم تهران در راه پیمایی سکوت

کشتار تظاهرکنندگان و زندانیان

تسخیر خیابان ها به طوری که نظام تا 6 ماه نتوانست هیچگونه تظاهراتی برگذار نماید و تظاهرات سالانه امسال نیز سبز شدند

نمازجمعه تاریخی آقای هاشمی رفسنجانی و اعتراض به نظام و نشان دادن اینکه جنبش سبز توان تسخیر نماز جمعه ها را نیز دارد

شلیک گاز اشک آور در محل نماز جمعه

شعارهای بلند بر ضد پسر رهبر

نامه آقای کروبی در خصوص شکنجه و تجاوز در زندان ها

تسخیر فضای اینترنتی توسط جنبش سبز و جذب حمایت های بین المللی

شعارهای بلند بر ضد رهبر

جنبش مردان محجب

تجدید وقایع عاشورای کربلا در تهران و اولین دفاع و حمله متقابل معترضین به نیروهای سرکوبگر

تمام این وقایع که البته بسیار بیش از اینها هستند در همین 7 ماه گذشته رخ داده اند در حالی که هرکدام از این ها می توانست نظام و کشور را حداقل یک سال مشغول کند. هرکدام از این وقایع اگر به گونه ای دیگر اتفاق می افتاد امروز در شرایط فعلی نبودیم و با مشاهده نتیجه این وقایع می بینیم که در نهایت جنبش سبز برنده بوده است و روز به روز رشد کرده است، در حالی که مخالفان جنبش سبز روز به روز ضعیف تر شده اند که از عکس العمل های آنها به خوبی مشخص است و دائم در حال آزمایش تاکتیک های جدید هستند که باعث تشدید اختلافات درونی آنها نیز شده است.

من مطمئن هستم که ما شاهد یک رویداد تاریخی بزرگ در ایران خواهیم بود که با توجه به وقوع چنین وقایع سلسله وار بزرگی که تاکنون شاهد بودیم با این فاصله کم و تغییرات بزرگ رخ داده، بسیار نزدیک است. آثار چنین حجم انبوهی از تغییرات را نمی توان ناگهان متوقف کرد، اما شاید بشود آنرا تا حدودی هدایت کرد. حدود 30 سال پیش شاه در نهایت سعی کرد سیل تغییرات را هدایت کند تا کل نظام را هدف نگیرد اما موفق نشد و یا دیگر دیر شده بود.

این واقعه تاریخی بزرگ هرچه باشد، چه حاصل انفجار در برخورد با نظام و چه هدایت شده توسط نظام جهت عدم برخورد با آن، به نظر من در یکی-دو سال آینده و قطعاً به نفع جنبش سبز خواهد بود. البته این به معنی یکی-دو سال زمان لازم داشتن نیست و این واقعه شاید در همین امسال به وقوع بپیوندد و سال نو را در شرایطی جدید جشن بگیریم.


۲۲ آذر ۱۳۸۸

چه کسی عکس آقا را پاره کرد؟!

جواب این سؤال مشخص نیست. هر دو طرف یکدیگر را متهم می کنند. فیلم آن اما از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. انتشار چنین خبری، جرمی است که بخاطر آن روزنامه های اصلاح طلب بسیاری تاکنون توقیف شدند، انتشار وسیع موضوعی که ستون اعتقادی جمهوری اسلامی ایران را لرزاند.
پخش تصویری که با هدف تضعیف جنبش سبز منتشر شد، اما عکس العمل هایی کاملاً متفاوت با پیش بینی طراحان در پی داشت.
در اعتقاد و علاقه سران بخش رسمی جنبش سبز به امام خمینی شکی نیست و این را طرفداران دولت بعد از نهم نیز می دانند. اما میزان اعتقاد و علاقه بخش غیررسمی و مردمی جنبش سبز به هیچ عنوان مشخص نیست.
بسیاری از افراد جنبش سبز انتقادات جدی به دوران زندگی امام خمینی و شخص وی که رهبر و مسئول اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران بود، دارند. بسیاری از اعضای جنبش سبز نیز شناختی از امام خمینی و دوران وی ندارند، اما امام خمینی را سمبل جمهوری اسلامی ایران می دانند، نظامی که در حال حاضر دشمن آنهاست و در کوچه و خیابان در حال نبرد با آنها. البته بسیاری از افراد جنبش سبز نیز همچنان امام خمینی را رهبر اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران می دانند که هیچ گاه کسی نتوانست جای وی را پر کند و شاید هم هیچ گاه چنین شخصی پیدا نشود.
در خصوص دفاع از امام خمینی و نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی دوران رهبری وی، که دوران نخست وزیری میرحسین موسوی نیز در همین دوران بود، همواره بین بخش های مختلف جنبش سبز اختلاف نظر وجود داشته است؛ اما نمایش هدفمند تصویر پاره شده امام خمینی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و توهین به بیت امام خمینی توسط مسئولین فعلی نظام و دولت، جنبش سبز را حتی در خصوص این موضوع بحث برانگیز نیز، متحدتر کرد.
شعور و خلاقیت دانشجویان متحد شده در عکس العمل به تصاویر منتشر شده را می توان در شعارهای منطقی، مسالمت آمیز و حساب شده آنها دید، بخصوص آنجا که با در دست داشتن تصاویری از امام خمینی فریاد می زنند «اگر امام زنده بود – شک نکنید با ما بود». آیا چنین دانشجویانی عکس امام خمینی را پاره کرده اند؟! عکسی که مشخص بود به آنها اعتماد به نفس بیشتری می دهد و از ترس آنها می کاهد. مانند تفاوت حس روبرویی با مأمور امنیتی در شب چهارشنبه سوری و یا شب عاشورا. شب هایی که در هر دوی آنها حضور ما در خیابان ها ناخواسته بود.

۱۸ آذر ۱۳۸۸

این هم از 16 آذر، بازی ادامه دارد…

این هم از 16 آذر، بازی ادامه دارد…
همانطور که پس از سخنان سردار فضلی قابل پیش بینی بود، سپاه سعی کرد در 16 آذر حتی الامکان خودش را از تابلو شدن در سرکوب معترضین کنار بکشد و جای خود را به بخش دیگر نیروهای رسمی امنیتی یعنی نیروی انتظامی و بخش نیمه رسمی (بسیج) و غیررسمی (اراذل و اوباش) بدهد.
عدم هماهنگی بین این 3 بخش که با کنار کشیدن سپاه که تا حدودی ارتباط سازمانی و غیرسازمانی با بسیج و نیروهای غیررسمی دارد، بیش از پیش نیز نمایان شد و حتی به درگیری بین این نیروهای امنیتی نیز کشید. البته اختلافات نیروی انتظامی با بسیج و نیروهای غیررسمی امر جدیدی نیست و اختلافات مشابهی بین ارتش و سپاه نیز وجود دارد.
به این ترتیب سپاه در خیابان ها و دانشگاه ها ظاهر نشد تا مجبور به اهدای گل به کسانی که بر علیه نظام شعار می دهند نشود و راه را برای پرتاب گلدان توسط دیگر نیروها باز گذاشت.
حضور و شعارهای دانشجویان در دانشگاه ها و دیگر مردم در خیابان ها نشان داد که روش های برخورد با اعتراضات جواب نمی دهد و این نیروها حتی پس از گذشت نیم سال نیز نتوانسته اند اعتراضات را خاموش کنند. این در حالی است که خطرناک ترین مراسمی که احتمال سبز شدنشان بالا است هنوز در راه هستند و بسیار نزدیک. مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورا و چهارشنبه سوری؛ مراسمی که همگی در تاریکی و پس از ساعت کاری برگذار می شوند و کاملاً جنبه مردمی دارند. آیا رنگ سبز در تاریکی هم دیده می شود؟

پی نوشت: ظاهراً بسیج هم حضور رسمی نداشته است، که البته با توجه به واگذاری کامل بسیج به سپاه، میتوان در راستای همان کمرنگ کردن حضور سپاه در سرکوب ها درنظر گرفت.

۱۵ آذر ۱۳۸۸

16 آذر، 18 تیر و سخنان اخیر فرمانده سپاه استان تهران

16 آذر سالگرد قتل 3 دانشجوی ایرانی توسط نیروهای امنیتی می باشد. 3 دانشجویی که به سفر ریچارد نیکسون آمریکایی به ایران اعتراض داشتند. دانشجویانی که اگر امروز و پس از نزدیک به 60 سال هم به اعتراض به خیابان می آمدند، حتماً با آنها برخورد می شد. 3 دانشجویی که یکی عضو جبهه ملی بود و 2 نفر دیگر ظاهراً عضو حذب توده و این نشان می دهد که نظام شاهنشاهی حداقل با این دو نوع تفکر مشکل داشت و همین طور نشان می دهد که با کشتن این افراد، مشکل برطرف نشد.

در جمهوری اسلامی ایران هم اتفاقات مشابهی افتاده است، به عنوان مثال در حمله وحشیانه 18 تیر 1378 به خوابگاه دانشجویان. در این حمله حداقل یک نفر کشته شد، حداقل یک چشم کور شد، چندین دست و پا شکست و چندصد نفر بازداشت شدند که بسیاری از آنها مورد شکنجه قرار گرفتند. البته فراموش نشود که حداقل یک ماشین اصلاح ریش هم دزدیده شد که در مورد جرم آخر، مجرم نیز توسط دادگاه شناسایی و محاکمه شد.

حمله به کوی دانشگاه در چند مرحله و توسط نیروهای رسمی (نیروی انتظامی و سپاه)، نیمه رسمی (بسیج) و غیر رسمی (اراذل و اوباش طرفدار نظام و مخالف اصلاحات و تغییرات) صورت گرفت. البته باید در نظر گرفت که "لباس شخصی ها" لزوماً از نیروهای غیر رسمی نیستند و می توانند از هرکدام از 3 گروه بالا باشند. در عین حال عضویت در یکی از این 3 گروه امنیتی، به معنی عدم عضویت در 2 گروه دیگر نیز نیست.

وقایع 18 تیر بزرگترین مخالفت علنی با نظام حاکم بود و نظام نیز با تمام توان در برابر آن ایستاد و سعی در سرکوب آن داشت. با آغاز اعتراضات مردمی پس از انتخابات امسال، شرایط مشابهی اما با گستردگی بسیار وسیع تر رخ داد و مقایسه شعارها نشان می دهد که خواسته ها تقریباً مشابه است و می توان گفت که از دید نظام، سرکوب معترضین در 18 تیر، برای کوتاه مدت جواب داد، اما حتی برای میان مدت هم پاسخگو نبوده است و اعتراضات به صورتی شدیدتر تکرار شده است.

این امر در سخنان سردار سرتيپ علي فضلي، فرمانده سپاه استان تهران نیز تأیید می گردد. وی در مراسم جشنواره شهداي فرهنگي سپاه محمد رسولالله تهران بزرگ می گوید که سپاه نقشی در حمله امسال به خوابگاه دانشجویی نداشته است و وی خود از طریق دوربین های مرکز کنترل ترافیک دیده که افرادی با موتورهای نیروی انتظامی در حال ورود به کوی دانشگاه بودند و این امر نیز به درخواست آقای فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه تهران بوده است. گروهی لباس شخصی نیز که از بسیج و سپاه فرمان نمی گرفته اند در حالی که فریاد می زدند "یا زهرا" از نرده ها بالا رفته و وارد خوابگاه شدند و به صورت وحشیانه به ساختمان سبحان نیز حمله کرده اند. وی ادامه می دهد که در فردای 29 خرداد نیز در یک روز حداقل 12 نفر توسط افرادی که از بسیج و نیروی انتظامی فرمان نمی گرفته اند، بوسیله اسلحه گرم کشته شده اند.

این سخنان نشان می دهند که سپاه، نیروی انتظامی، بسیج، وزارت اطلاعات (که نامی از آن برده نشده است) و نیروهای غیررسمی، نتوانسته اند این اعتراضات را که از 30 خرداد شورع شده و تاکنون ادامه دارد را خاموش کنند و این قاتلین مسلحی که به روی مردم آتش گشودند و یا نیروهایی که به کوی دانشگاه حمله کرده اند و نظام را بدنام کرده اند را شناسایی و دستگیر کنند. از یک طرف سپاه دیگر علاقه ای ندارد خود را همه کاره نظام نشان دهد و تمام بدنامی ها و نفرت عمومی به دلیل برخورد خشن با معترضین و کلاً اشتباهات دولت و کل نظام را به گردن بگیرد. زیرا این سرکوب ها با همکاری هر 3 بخش رسمی، نیمه رسمی و غیررسمی نام برده شده در بالا صورت گرفته است. این سخنان همچنین نشان می دهند که هیچ گونه هماهنگی بین این بخش ها وجود ندارد و در مورد مهمی مانند حمله مسلحانه به خوابگاه دانشجویی، فرمانده سپاه استان تهران از طریق دوربین های کنترل ترافیک از واقعه مطلع می شود و دیگر دستگاه ها هیچ گونه اطلاعی به وی نمی دهند. البته عکس همین امر هم صادق است و کلاً هماهنگی بین این 3 بخش بسیار ضعیف است و در بسیاری موارد حتی اختلافات شدیدی هم با هم دارند.

برخوردهای صورت گرفته با اعتراضات مردم در چند ماه گذشته علاوه بر نشان دادن عدم هماهنگی نیروهای مسئول برخورد با اعتراضات، نشان می دهد که این بخش ها برنامه مشخصی برای برخورد با اعتراضات ندارند و شاید هم شدت و گستردگی این اعتراضات، روش های پیشین آنها را غیرکاربردی کرده است. عکس العمل های این نیروها در برابر معترضین بیشتر شبیه به روش کشورداری دولت احمدی نژاد می ماند؛ یعنی استفاده از روش سعی و خطا. بنابراین این نیروها منتظر هستند تا نتیجه روش برخورد خود با معترضین در 13 آبان را در روز 16 آذر ببینند. احتمالاً اگر تعداد معترضین نسبت به 13 آبان کاهش قابل توجهی داشته باشد، روش 13 آبان که برخورد بسیار خشن بدون تیراندازی مستقیم است را ادامه خواهند داد و اگر تعداد معترضین تقریباً برابر باشد یا افزایش یابد، احتمالاً روش دیگری را آزمایش خواهند کرد؛ مثلاً هدیه دادن گل یا ....

اما مشکل بزرگ این نیروها در روش سعی و خطا این است که از دید مردم معترض، روش تیراندازی مستقیم از سوی این نیروها در 30 خرداد آزموده شده است و جواب نداده است و اگر روش برخورد خشن بدون تیراندازی مستقیم که در 13 آبان استفاده شد نیز جواب ندهد، این نیروها ها یا باید استفاده از خشونت را کنار بگذارند و یا سیستم سعی و خطا را و یک خطای آزموده شده را مجدداً تکرار کنند. حتی اگر از دید نیروهای امنیتی نظام، تیراندازی های روز 30 خراد از سوی این نیروها نبوده باشد

۰۸ آذر ۱۳۸۸

امیر فرشاد ابراهیمی، سایت توسل و چند سؤال

در بخش نظرات درد دل مدیرسایت توسل:
http://syavash.com/portal/users/siavash/blogs/tavasol-com-site-fa

امیر فرشاد ابراهیمی :
پست شده در تاریخ 2009/11/12, 14:21:54
" آقای محمودیان ! ببینید در مطلب شما متاسفانه فراکنی های بسیاری بود ، شما سایت توسل را یک پروژه خصوصی و انفرادی نام نهادید که البته اینجور نیست و شواهد حاکی از آن است که این پروژه دولتی است ( البته پیشاپیش اعلام می کنم که من مدرکی در این باره ندارم وگرنه حتما منتشرش می کردم ) .چه بخواهیم چه نخواهیم باید قبول کرد که ما امروز در یک حکومت بسته دینی زندگی میکنیم و حتما اینرا کتمان نمی کنید که خواسته ها و دغدغه های مردم با آنچه که هرم حکومتی بیان می کنند بسیار بسیار فرق دارد ، ما امروز در نظامی بسر می بریم که همه چیز بسته و توقیف و یا تحت نظر است از اس ام اس گرفته تا مکالمات تلفنی و تا وبلاگ و .... خوب بدیهی است که ملت حتا برای بیان اعتراض خودشان هم که شده از هر روزنه ای ولو - سایت توسل - برای بیان حرفها و اعتراضات خودشان استفاده کنند ، من به عنوان کسی که در روزهای آخر عمر سایتتان افراد بسیاری را تشویق به بیان دعاها و اعتراضاتشان در توسل نموده ام حاضرم این بحث رادر عرصه های دیگر وبلاگستان هم با شما ادامه بدهم ، شما حق دارید ناراحت باشید اما اعتراضتان به اینکه چرا توسل را عرصه بیان اعتراضاتتان کردید را ندارید شما خودتان در توسل سبز - کودتا - موسوی - کروبی و جالب بود حتا اسم خودتان را هم فیلتر کرده بودید ! "

امیر فرشاد ابراهیمی:
پست شده در تاریخ 2009/11/12, 14:59:23
" شما اگر در یک اتاق آتش گرفته بودید و فقط یک در مثلا سالم مانده بود که نوشته بود رویش فقط برای استفاده پرسنل مثلا و شما پرسنل نبودید آیا از آن فرار نمی کردید ؟ این دقیقا همانی است که مردم برای بیان اعتراض و دعاهای سیاسی شان با سایت شما کردند و شما بجای جوابگویی و یا تحمل دیگران برداشتید صورت مسئله را پاک کردید و این دقیقا همانی است که سی سال است جمهوری اسلامی انجام می دهد . ببینید من اصلا به مسائل فنی سایتتان و باگها و ... کاری ندارم اصلا به این هم که این سایت تبلیغ خرافه میکرد و چه و چه کاری ندارم حرف من این است که گله از اینکه چرا آمدید در توسل حرف سیاسی زدید و یا حرف دلتان را زدید حرف بی معنی ای هست شما در را باز گذاشتید و گفتید بیائید دعا کنید خوب دیدی که دعاهای برتر هم همه برای رفتن خامنه ای و حکومتش بود ! چرا بستی آنرا ؟ آیا در دعاها و درد دهایمان با خدا هم باید خط قرمزها را در نظر بگیریم ؟ یا نکن با فیل بانان دوستی یا بنا کن خانه ای در خور فیل ! دوست عزیز نمی شود آرزو کرد بداخل آب رفت اما خیس نشد ، شما آمدی سایت زدی برای دعای خلق الله بعد برداشتی تا دعاها جهت دار شد بستی آنرا و حالا باز هم عنوان میکنی من بی طرفم من جهت خاصی ندارم و مستقل هستم و چرا دعای جهت دار کردید ؟ "


آقاپسر:
پست شده در تاریخ 2009/11/14, 02:52:32
" آقای امیر فرشاد ابراهیمی! ببینید، در مطلب شما متأسفانه فرافکنی های بسیاری بود. شما صحبت از شواهدی می کنید که حاکی از دولتی بودن این پروژه می کند و بعد در همانجا در پرانتز می نویسید که هیچ شواهدی در این باره ندارید؟؟؟ چه بخواهیم و چه نخواهیم باید قبول کرد که ما امروز در یک حکومت بسته دینی زندگی میکنیم و حتماً این را کتمان نمی کنید که خواسته ها و دغدغه های مردم با آنچه که هرم حکومتی بیان می کنند بسیار بسیار فرق دارد، ایرانیان امروز در نظامی زندگی میکنند که همه چیز بسته و توقیف و یا تحت نظر است، از اس ام اس گرفته تا مکالمات تلفنی و تا روزنامه و وبلاگ و حتی سایت هایی مانند توسل. خوب بدیهی است که ملت حتی برای بیان اعتراض خودشان هم که شده از هر روزنه ای ولو، شبکه های تلویزیونی شاهنشاهی و یا وابسته به مجاهدین خلق و ... برای بیان حرفها و اعتراضات خودشان استفاده کنند. اگرچه من به هیچ عنوان مانند شما کسی را تشویق به چنین کاری نمیکنم، چون خودم هم هیچگاه چنین کاری نخواهم کرد، اما افرادی که چنین تصمیمی را می گیرند، کاملاً درک می کنم. آقای امیر فرشاد ابراهیمی، آیا شما به احترام به نظر دیگران و درخواست های آنها و رعایت قوانین معقول اعتقادی دارید؟ آیا مثلاً روزنامه اعتماد در ایران می تواند حقیقت را منتشر کند و بنویسد که مثلاً بیشتر مردم ایران با شرایط فعلی نظام مشکل اساسی دارند؟ نمی خواهد آن به قول شما دعاها و اعتراضات را چاپ کند. آیا این درخواستی معقول است از کسی که در ایران زندگی می کند (مثل مدیرمسئول روزنامه اعتماد و یا مدیر سایت توسل)؟ نمی دانم آیا شما حق دارید افراد بسیاری را تشویق به شکستن قوانین یک سایت شخصی بکنید یا خیر، اما شما مطمئناً حق ندارید از فیلتر کردن برخی کلمات در سایت توسل گلایه کنید، وقتی حتی کامنت های مطالب شما هم مستقیم منتشر نمی شود و شما با وجود اینکه در ایران زندگی نمی کنید، نظرات کاربران را مطالعه و پس از کنترل شخصی، منتشر می کنید که نشان از میزان اعتماد شما به کاربران فارسی زبان اینترنت است. "

آقاپسر:
پست شده در تاریخ 2009/11/14, 02:54:48
" مطمئناً برخی کاربران اینترنت، با هرگونه پس زمینه سیاسی و عقیدتی، از فضای اینترنت سوء استفاده می کنند و در سایت های مختلفی مانند سایت شما و یا سایت بالاترین یا توسل یا … اقدام به توهین و دشنام و … می کنند و یا قوانین آنها را رعایت نمی کنند. شما مانند سایت توسل اقدام به فیلتر کردن برخی کلمات نکردید، بلکه برداشتید کل صورت مسئله را پاک کردید، یعنی انتشار آزاد، مستقیم و فوری نظر بازدیدکنندگان را حذف کردید و این دقیقا همانی است که سی سال است جمهوری اسلامی انجام می دهد. ببینید من اصلا به مسائل فنی سایت توسل و باگها و ... کاری ندارم اصلا به این هم که این سایت تبلیغ خرافه میکرد یا نه و ... کاری ندارم حرف من این است که هرکسی حق دارد گله کند از اینکه چرا عده ای قوانین سایتش را رعایت نمی کنند. البته با شما موافقم که صاحب سایت توسل به کاربران فارسی زبان اینترنت بیش از حد اعتماد کرد و در را باز گذاشت و گفت بیائید دعا کنید. خوب دیدید که دعاهای برتر هم اکثراً برای رفتن خامنه ای و حکومتش بود! حال آیا متوجه شدید چرا سایت را بست؟ زیرا نمی خواست برود زندان و از طرفی هم نمی خواست کاربران اینترنت را مجبور کند در دعاها و درد دلهایشان با خدا هم خط قرمزها را به اجبار رعایت کنند! یا نکن با فیل بانان دوستی یا بنا کن خانه ای در خور فیل! دوست عزیز نمی شود اعلام کنی که از جمهوری اسلامی ایران و بسیج و دیگر همکاران قدیمت بریده ای، به دلیل عدم رعایت حقوق بشر و آزادی بیان و عدم اجرای حتی همان قانون اساسی پر از اشکال و … اما خودت افراد بسیاری را به عدم رعایت درخواست های یک شخص و قوانین یک سایت خصوصی دعوت کنی و حتی حق اعتراض و گله را هم به وی ندهی و از انتشار آزاد نظرات بازدیدکنندگان سایتت جلوگیری کنی. نمی شود آرزو کرد بداخل آب رفت اما خیس نشد ، شما آمدی وارد بازی دموکراسی و آزادی بیان و حقوق بشر شدی، حداقل خودت ادعا می کنی، پس پای آن هم بایست و حتی به افراد مخالف خود هم حق گلایه و اعتراض بده. به افراد داخل ایران حق بده دوست نداشته باشند بروند زندان. به مردم داخل ایران حق بده روش مبارزه را خودشان انتخاب کنند (البته مطمئناً از تجربیات و اطلاعات شما استفاده خواهند کرد). "