۱۱ مرداد ۱۳۸۹

تحلیلی بر تحلیل یک سرباز ولایت از بیانیه کروبی

تحلیل امید وطن دوست از سربازان ولایت به رنگ نارنجی است و تحلیل و پاسخ من به این تحلیل در زیر آن درج شده، متن بیانیه نیز به صورت بخش بخش و قبل از آن آمده...


ستاد مهدی کروبی 24 دقیقه پس از بیانیه ستاد موسوی

22 خرداد ماه که از حیث مشارکت کم سابقه شما مردم عزیز می توانست جشنواره بزرگ جمهوریت در نظام امام خمینی باشد به سوگواری تبدیل شد... نتایج اعلام شده برای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری چنان مضحک و شگفت آور است که در بیان و بیانیه نمی آید و باید فکر دیگری کرد.

این شیوه رأی گیری و شمارش آرا یادآور شمارش آرای مرحوم مدرس است که حتی شمارش رایی که آن مرحوم به خویش داده بود دریغ کردند.

در اینجا مهدی کروبی،نظام جمهوری اسلامی را با نظام شاهنشاهی رضاخان مقایسه می نماید که از این لحاظ و با توجه به فرض اول که این نظام،نظام امام خمینی است یا این نظام غلط است و یا نظام شاهنشاهی که بعدها معلوم می شود که نظام ایران غلط است پس ایران باید شاهنشاهی باشد.

- در اینجا کروبی عمل نظام جمهوری اسلامی ایران را با عمل نظام شاهنشاهی رضاخان مقایسه می کند و نه خود نظام ها را. ظلم توسط هر نظامی، چه شاهنشاهی، چه جمهوری اسلامی و چه نظام امام خمینی و ... ظلم است. مگر اینکه اعتقاد داشته باشید هرگونه انتقاد به هر عملی در نظام جمهوری اسلامی ایران به معنی غلط بودن نظام است. در صورتی که خود نظام هم مانند شما فکر کند و از آنجایی که بسیاری از ایرانیان انتقاداتی در سطوح مختلف دارند، پس این نظام از دید خود نظام هم باید غلط باشد، البته مشخص است که چنین تحلیلی نمی تواند صحیح باشد. به عنوان مثال اگر ترور افراد اشتباه است، تروریست های حجاریان نباید آزاد می شدند و اگر صحیح است پس چرا در مجامع بین المللی می گوییم ترور اشتباه است و خود ایران قربانی تروریست؟

ادامه:و تکرار دروغ پردازی های تلویزیونی یادآور آمارهای منتشر شده در مناظره هاست.

آقای کروبی! اگر آن زمان در مناظره ها دروغی گفته شده بود می توانستید مانند احمدی نژاد درخواست احقاق حق و سخن خود را کرده و در جلسه ای مجزا این دروغ ها را برملا کنید که از همان اول پیدابود که شما قانون گریز می باشید!

- آن زمان در مناظره ها یا دروغ هایی گفته شد و یا قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران عادل نیست. آقای احمدی نژاد به آقایان ناطق نوری، رفسنجانی و فرزندانشان و نیز دیگر کاندیدها تحمت هایی زد که جرم محسوب می شوند، اما هیچ کدام این افراد در قوه قضائیه متهم نشدند، پس یا آقای احمدی نژاد دروغ گفته و یا قوه قضائیه عادل نیست. در ضمن همان زمان هم اعتراض شد به وقت اضافه داده شده به احمدی نژاد و به عنوان مثال آقای رفسنجانی هم خواهان فرصت برای احقاق حق خواست که منتشر هم شد، ولی موافقت نشد.

بدیهی است که نتایج و نهاد برآمده از چنین شمارش آرایی فاقد مشروعیت است و مورد قبول اینجانب نیست.

مسئولیت تشخیص مشروعیت انتخابات برعهده آقای کروبی نیست و اگر این انتخابات مورد قبول شخص شما نیست چه ارتباطی به عموم مردم دارد.

- اگر انتخابات مورد قبول بخش بزرگی از مردم نباشد، چگونه می توانند حداقل این امر را بیان نمایند؟ آیا صدا و سیما یا روزنامه های داخلی فرصتی به آنها خواهند داد؟ آیا وزارت کشور مجوز برگذاری راهپیمایی خواهد داد؟ آیا اگر من نظر انتقادی خودم را بنویسم، شما آن را در سایت خود منتشر خواهید کرد؟ یا از عواقب آن می ترسید؟ به نظر شما اگر مردم در نظام جمهوری اسلامی ایران احساس ظلم کنند، چگونه باید برخورد کنند؟ مانند امام حسن یا امام حسین؟

من به پیشگاه ملت شکایت می برم(پیش مراجع قانونی ،نه)و دستان همه رای دهندگان به خصوص دانشجویان،روشنفکران،زنان،محرومین و افراد مورد تبعیض اعم از دگراندیشان،اقلیت های قومی و مذهبی،دراویش اهل حق را می بوسم ...

این درحالی است که محرومان و زنان،به دلیل سفرهای استانی و سیاست حضور زن در سیاست احمدی نژاد بیشتر به احمدی نژاد رای می دهند.دراویش هم معلوم است که کاملا سیاست های حتی رهبری این است که محدود شوند. در مورد اقلیت های مذهبی نیز باید گفت که سخن ایشان با سخن محمدخاتمی در سیستان و بلوچستان مبنی بر قبول داشتن اعتقاد اهل سنت بر مساله غدیر یکی است.

- سیاست حضور زن در سیاست احمدی نژاد به چه معنی است؟ یعنی انتخاب وزیر زن؟ یا اجازه ورود زنان به استادیوم فوتبال یا اینکه داشتن حق رأی برای خانم ها؟ چرا دراویش باید محدود شوند و محدود شدن افراد از سوی نظام به چه معنی است و به چه روشی؟ آیا احترام به دگراندیشان، اقلیت های قومی و مذهبی و دراویش اهل حق بد است؟ طبق نظر شما یا نظام (ظاهراً شناخت بیشتری از من از نظام دارید) چگونه باید با این افراد برخورد کرد؟

ادامه: و حتما در مقابل این مهندسی و تنظیم ناشیانه رای ملت سکوت نخواهیم کرد و به عنوان فردی مستقل درچارچوب فکری و سیاسی خاص خود و براساس مواضع و بیانیه هایی که منتشرکرده ام در صحنه خواهم ماند...

این تازه اول داستان است.

جمله آخر بدون شرح نیز معلوم است.

- تحلیل این پاراگراف صحیح ترین و بی اشکال ترین بخش این تحلیل سرباز ولایت است و احتمالاً خود ایشان هم موافق هستند که در برابر مهندسی و تنظیم رأی ملت نباید سکوت کرد و به دلیل فشار و خطر نیز نباید صحنه را ترک کرد. گذشت زمان هم جمله آخر آقای کروبی را تأیید نمود و ترورها و شکنجه ها و مرگ های داخل زندان پس از این بیانیه رخ داد.

مهدی کروبی

تحلیلی بر تحلیل یک سرباز ولایت از بیانیه 2 موسوی

تحلیل امید وطن دوست از سربازان ولایت به رنگ نارنجی است و تحلیل و پاسخ من به این تحلیل در زیر آن درج شده، متن بیانیه موسوی نیز به صورت بخش بخش و قبل از آن آمده...

بیانیه شماره 2 موسوی:

بسم الله الرحمن الرحیم

انالله و انا الیه راجعون

همین جمله موجب شد تا 24 خرداد ماه بسیاری از طرفداران جنبش سبز با پیراهن های مشکی در انظار عمومی حاضر شوند(از جمله مسئولین دبیرستان های مفید)

- دلیل سیاه پوش شدن جنبش سبز این جمله نبود، بلکه شهید شدن، مصدوم شدن و دستگیری همراهان جنبش بود. در مورد دبیرستان مفید اطلاعی ندارم، اما مسئولین بسیاری مدارس دیگر هم نه به خاطر این جمله، بلکه به دلایل ذکر شده و البته مرگ جمهوری اسلامی ایران سیاه پوشیدند.

محضر مبارک مراجع عظام و علمای اعلام

در مورد مراجع ناگفته پیداست که جز آیت الله صانعی کس دیگری به جنبش سبز رای نداده،چنانکه از سخنرانی هایشان پیداست البته آیت الله صانعی را به هیچ عنوان نباید با قماش میرحسینی ها به حساب آورد.

- البته اگر اشتباه نکنم در آن زمان آقای منتظری هنوز در این دنیا و در بین ما بودند. البته من اطلاعی ندارم که ایشان آیا به موسوی رأی داده یا احمدی نژاد یا هیچکدام، اما مطمئناً به جنبش رأی نداده چون حضور و انتخاب یک جنبش به عنوان رئیس جمهور کار بسیار سخت و شاید نشدنی باشد، حتی در جمهوری اسلامی ایران و با حکم حکومتی. اما اگر منظورتان طرفداری از جنبش سبز است بهتر است کمی بیشتر تحقیق نمائید، حتماً اسامی بیشتری خواهید یافت.

با اهدای سلام،اینجانب اطمینان دارم که روند حوادث انتخابات ریاست جمهوری دهم را با دقت پیگیری کرده اید.

در اینجا موسوی،مراجع را در برابر عمل انجام شده قرارداد! بسیاری از مراجع حتی فکر چنین عملکردی از موسوی را نمی کردند لذا پیگیری های بسیاری نداشتند.

- منظورتان این است که مراجع به انتخابات اهمیتی نمیدهند و پیگیری نمی کنند؟ مگر همین مراجع نمی گفتند که شرکت در انتخابات یک وظیفه شرعی است؟ یعنی تصور اینکه مراجع حوادث انتخابات را پیگیری کرده اند، قرار دادن آنها در برابر عمل انجام شده است؟

اگرچه توسل به دروغ و استفاده بی حساب از امکانات عمومی و دولتی برای تبلیغات یک سویه به سود نامزد حاکم به خوبی نشان دهنده عزم این گروه خاص برای پیروزی به هرقیمت و از هرراه ممکن بود.

اگر پیش بینی چنین عملکردی از جانب دولت بود چرا تذکر ندادید.ضمن آنکه مگر فیلم های انتخاباتی شما از بی بی سی پخش می شد و فیلم های احمدی نژاد از سیمای ایران که این قدر به شما برخورده که این کار را استفاده بی حساب می دانید. شما به عنوان این گروه جهت فلش خود را به سمت مشروعیت بخش انتخابات یعنی مقام رهبری بردید و بعدها نیز آشکارا چنین کاری را انجام می دادید.

- چنین پیش بینی از عملکرد دولت بود و تذکر هم داده شد. فیلم های انتخاباتی همه کاندیدها از صدا و سیمای ایران پخش می شد اما احمدی نژاد بیشتر. به وی وقت اضافه داده می شود و به دیگر کاندیدها نه. وی در مورد ناطق نوری، رفسنجانی و پسرانشان و موسوی و خاتمی حرف هایی ضد که ظاهراً اثبات نشد (چون هیچ کدام از این افراد در دادگاه محکوم نشدند) اما با خود کسی که این تحمت ها را زده هم برخوردی نشد/

اما تصور تقلب در آرای مردم تا این اندازه و برابر انظار شگفت زده جهانیان از حکومتی که تعهد عدالت شرعیه از ارکان اساسی آن شمرده می شود،برای کسی ممکن نبود.

اگر جهانیان شگفت زده اند از این نتیجه پس معلوم است که شما دشمن مردمید که دشمنان می خواستند تا شما به روی کار بیایید. شما اسم از حکومت بردید نه دولت،در اینجا مستقیما به مقام رهبری توهین نموده اید و اجرای احکام اسلامی را در این مملکت از جانب ایشان را زیرسوال برده اید.

- از کی تابحال جهانیان دشمن مردم ایران هستند؟ یعنی لبنان و فلسطین و روسیه و افغانستان و چین و ... هم جزو دشمنان مردم ایران هستند؟ فکر نمی کنید اگر دشمنان ما با هم متحد شوند، خیلی برای ایران خطرناک باشه؟ فرمودید که چون از واژه حکومت بجای دولت استفاده شده، توهین به رهبر است. آیا رهبر تنها حقوق دارد یا وظایف هم دارد؟ اگر کسی به صدا و سیما اعتراض کند هم توهین به رهبری است؟ اعتراض به شورای نگهبان چطور؟ آیا با این اوصاف آقای احمدی نژاد بیشتر به مقام رهبری توهین نکرده تا موسوی؟

امروز که باحیرت تمام شاهد چنین تصورات جسورانه در امانت مردم هستیم و تمامی راه ها برای احقاق حق بسته شده،

آیا واقعا تمامی راه ها برای احقاق حق شما بسته شده بود.بارها رهبری به شما تذکر نداد که به شورای نگهبان اعتراض ببرید،پیش من بیاورید و اگر نقدی به دولت دارید بگویید نه اغتشاش...

- آیا اصلاح طلبان در 12 سال گذشته به اندازه کافی به شورای نگهبان اعتراض نکرده بودند؟ نتیجه چه شد؟ البته هنوز هم هستند اصلاح طلبانی که اعتقاد دارند باید به اعتراض به شورای نگهبان و رهبری ادامه داد، اما بخش بزرگی از جنبش سبز هم اعتماد خود به شورای نگهبان و رهبری را از دست داده اند، زیرا نه شورای نگهبان توانست کاری کند و نه رهبری. حتی در مواردی که رهبری شخصاً دستور پیگیری داده اند نیز فایده ای نداشته و عوامل اصلی محاکمه نمی شوند. آیا در جریان کهریزک تنها مسئولین خود زندان متهم هستند؟ اگر هم حتی این فرضیه ضعیف را بپذیریم، آیا تمهیداتی پیش بینی شده اند که دیگر چنین افرادی به پست های مهم یا مشابه راه پیدا نکنند؟ ظاهراً که آقای خاتمی در این کار موفق نبوده، زیرا برخورد با عوامل خودسر (اعلام شده از سوی خاتمی که با توجه به گفته های شما و دوستان نمی توان 100% روی آن حساب کرد) وزارت اطلاعات جواب نداد و افرادی مشابه، این بار در زندان، کارهایشان را ادامه دادند. آیا احمدی نژاد یا رهبر می توانند از ورود افرادی این چنین خودسر به دیگر زندان ها و پست ها جلوگیزی نمایند؟

مواجه شدن مردم مظلوم با سکوت علما و مراجع که ملجأ راسخ این ملت شمرده می شوند،خسارتی بیش از یک تغییر در آرا را به دنبال خواهدداشت...

وقتی علما سکوت کرده اند طبق گفته شما باید مردم نیز سکوت کنند. و وقتی علما سکوت کرده اند چون بی عرضه نیستند یعنی انتخابات و نتیجه آن مورد قبول آنان است.مردم نیز مظلوم نیستند وگرنه 9 دی و 22 بهمن توی دهان شما نمی زدند.

- مثل اینکه مطلب را نگرفتی برادر. منظور اینه که اگر نظر و عمل علما و مراجع با نظر بخش بزرگی از مردم اختلاف فاحش داشته باشد، این اختلاف باعث جدایی این دو از هم خواهد شد و اگر اعتقاد داشته باشیم که مردم و مراجع نقش مهمی در جمهوری اسلامی ایران دارند، میتواند خسارات شدیدی برای نظام، مردم و علما داشته باشد. در ضمن ملجأ به معنی پناهگاه است و مردم با انتخاب خودشان به پناهگاه مورد نظر خودشان می روند. شاید شما معنی دیگری برای این واژه درنظر گرفته بودید که باعث این تحلیل اشتباه شده.

در حالی که امیدی به کارآیی قوه قضائیه محترم نمی رود...

قوه قضائیه در این مسائل مسئولیتی نداشته است و لذا ادعای شما کاملا بی مورد است. ضمن آنکه خرده گرفتن شما از قوه قضائیه به همان علما برمی گردد که شما ذکر کردید.

- قوه قضائیه مسئول برخورد با متخلفان است و از آنجایی که با تخلفات انتخاباتی و امنیتی کوچکتر برخورد مناسبی نداشته (کسی که به آقای حجاریان شلیک کرد الآن چکار میکند؟ شکایت آقای تاج زاده از آقای جنتی و دیگر شکایات از ایشان به کجا رسید؟ پرونده کوی دانشگاه، منظور همان 18 تیر قدیم است، و البته موارد جدید، چه شد؟ چه کسی قاتل بود؟ چه کسی چشم را کور کرد و ...) امیدی به کارآیی قوه قضائیه، بخصوص در چنین مواردی، نمی رود.

به حسب وظیفه صیانت از آرای مردمی که اینک دچار زیان عظیمی شده اند عضر حالی تقدیم و یادآور می شوم که شاید تذکر به جای شما به مسئولان مفید واقع شود...

چه کسی این وظیفه را به شما داد.آیا به شما اس ام اس گسترده زده شده یا در مقابل درب منزل شما تجمع بزرگی رخ داده... مگر نگفتید قوه قضائیه و مجریه کفایت لازم را ندارند پس چگونه به مسئولان می خواهید تذکر دهید... پس چرا به اصطلاح مردم وعده دروغ دادید.

- یکی از این افراد من بودم. البته چندین نفر دیگر هم می شناسم. در ضمن هر کسی این وظیفه را دارد. حتی شما، و اگر از آرای مردم صیانت نکنید، گناه کارید. در ضمن واژه "شاید" به همین معنی است که شما اشاره فرمودید و از آنجا که قوه قضائیه و مجریه کفایت لازم را ندارند، احتمالاً تذکر به مسئولان هم فایده ای نخواهد داشت. همانطور که گذشت زمان هم همین را نشان داد و حق را به موسوی داد.

۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹

22 خرداد، من هستم!





۱۳ فروردین ۱۳۸۹

دروغ 13

ای کاش روز 13 بدر خود هرکس میتونست تصمیم بگیره کدوم خبری که شنیده راست و کدوم دروغ 13 باشه!!!

۲۱ اسفند ۱۳۸۸

نقد جنبش سبز و آینده آن

جنبش سبز به دلیل داشتن اتاق فکرها و متفکران متعدد در داخل و خارج ایران و نیز در اینترنت، بسیار موفق و انعطاف پذیر می باشد. جنبش سبز با اجرای Brain Storm در فضاهای مجازی گفتگو در اینترنت و جمع های دوستان، همکاران و اقوام، توانست در کوتاه ترین زمان ممکن، بیشترین موفقیت را کسب کند. البته موفقیت های نسبی، به معنی پیشرفت در مسیر رسیدن به هدف اصلی. به این ترتیب هواداران جنبش سبز با انبوهی از پیشنهادات مواجه می شدند و می توانستند بهترین آنها را، از نظر کم هزینه بودن و نزدیک شدن به هدف، انتخاب و اجرا کنند. البته این تنوع پیشنهادات می تواند به سردرگمی هواداران جنبش سبز هم منجر شود، اما گذشته جنبش سبز، بخصوص 6 ماه اول، نشان می دهد که این اتفاق رخ نداده و یا در حد بسیار محدود بوده است.
اما از حدود 2-3 ماه پیش، جنبش سبز دچار مشکل شده است و به نظر می رسد که دیگر آن اتحاد و عظم اولیه را دارا نمی باشد. اما این مشکل از کی و چگونه آغاز شد؟
شاید بارزترین نمود این مشکل در 22 بهمن بود و مرحله استراحتی که جنبش بعد از این روز وارد آن شد. جنبش سبز در عرض چند روز توانست سنگرهای کودتاگران را یکی یکی تسخیر کند. به عنوان نمونه می توان به تظاهرات خیابانی اشاره کرد یا فضای اینترنتی و مراسم بین المللی و البته نماز جمعه را. اما به مرور جنبش به دلیل همین مشکل یکی یکی این سنگرها را به صورت کامل و یا بخشی از دست داد. این مشکل همان مشکلی است که مادران و پدران ما 31 سال پیش نیز دچار آن شدند و انقلاب مردمی 57 را منحرف کرد. این مشکل از نظر من مرزبندی خودی و غیرخودی است که اگر جنبش سبز در همان 6 ماه اول هم پیروز می شد، به احتمال زیاد دچار آن می شد و از اهدافش منحرف می شد. مرزبندی که باعث شد بسیاری از همراهان جنبش سبز را از رفتن به نماز جمعه، با هر بحانه ای، باز دارد و باعث از دست دادن این سنگر بشود. مرزی که باعث شد برخی را از رفتن به مراسم 22 بهمن منصرف کند و همراهان دیگرش را در میدان آزادی با ظلم تنها بگذارد. مرزی که می تواند در روز چهارشنبه سوری بخش دیگری از جنبش سبز را از شرکت در این مراسم منصرف کند و این بار غایبان دیروز را در شب نور و آتش در تاریکی تنها بگذارد.
در جنبش سبز هم مسلمان هست، هم مسیحی، هم یهودی و هم ادیان دیگر و البته افراد بی دین. مانند سرزمین ایران که این جنبش سبز بخشی از آن است، البته بخشی بزرگ. در جنبش سبز از طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد تا طرفداران نظام سلطنتی و جمهوری لائیک و .... قدرت جنبش سبز در آغاز این بود که تمام این افراد خواسته مشترکی داشتند و همدیگر را دوست داشتند، حتی اگر طرفدار سیستم های حکومتی و اعتقادات مختلفی بودند. اما امروز می شنویم و می خوانیم که بخشی از جنبش سبز می گوید تمام این مشکلات ما از این دین است و به این ترتیب متدینین جنبش سبز را می رنجانند و طوری با این افراد صحبت می کنند که گویی اینها طرفدار ظلم حاکم هستند و یا حتی خود ظالم هستند. و یا می گوید که به دلیل شرایط موجود، سیستم جمهوری اسلامی ایران نمی تواند جواب دهد و مثلاً با این توجیه در مراسم 22 بهمن شرکت نمی کنند، چون من فکر نمی کنم کسی برای مسافرت رفتن همراهانش را تنها بگذارد. البته این توجیه، جدا از این که من قبول دارم یا نه، منطقی نیست. زیرا در این صورت مخالفان جمهوری و طرفداران مثلاً حکومت اسلامی هم می توانند بگویند که به دلیل ظالم بودن تمام جمهوری های موجود در حد و اندازه های مختلف، از جمله جمهوری اسلامی ایران و یا جمهوری های غربی و یا جمهوری خلق چین، سیستم جمهوری نمی تواند جواب دهد و باید با انواع سیستم جمهوری مبارزه کرد و آنها را سرنگون کرد. البته این توجیه هم از دید شخص بی طرف به همان اندازه بی منطق است. به نظر من سیستم جمهوری، جدا از انواع آن، با تمام ایرادات وارد به آن، هنوز هم بهترین سیستم حکومتی است.
جنبش سبز باید این تنوع فکری و جهان بینی درون خود را بپذیرد تا بتواند وقتی به پیروزی رسید هم این روش را ادامه دهد. وگرنه با پیروزی جنبش سبز باز هم بازی ظالم و مظلوم ادامه پیدا می کند و تنها جای این دو عوض خواهد شد تا انقلاب بعدی. اگر ما اعتقاد داریم که نظام باید دیوار خودی غیر خودی را بردارد، حق نداریم خودمان چنین دیواری دور خودمان ایجاد کنیم و بخشی از جنبش خودمان را از خودمان دور کنیم. آیا به این ترتیب می توان توقع داشت که نه تنها جنبش ریزشی نداشته باشد بلکه ریزشی های نظام را هم جذب کند؟
به نظر من راه موفقیت جنبش سبز، جلوگیری از ریزش نیرو و ایجاد فشار بر نظام جهت ادامه ریزش طرفداران آن و جذب این نیروها می باشد. کاری که 6 ماه به خوبی کار کرد و هنوز هم نسبتاً موفق است اما با بزرگتر شدن و قدرتمندتر شدن جنبش سبز روز به روز سخت تر خواهد شد.
نظام در مدت استراحت جنبش سبز سعی کرد از طریق رسانه های انحصاری خود فضا را طوری نشان دهد که اعتراضات به پایان رسیده است و نظام در ثبات کامل است و اگر هم جایی به نفع جنبش سبز کوتاه آمده است، از روی قدرت است و از پیش برنامه ریزی شده بوده است. حال جنبش سبز بر سر یک دوراهی قرار دارد. ادامه بازی خودی غیر خودی و توجیه های ایدئولوژیکی و ایدئالیستی و رها کردن آخرین سنگر تازه فتح شده یعنی خیابان و احتمالاً بعد از آن فراگیری یأس در جنبش سبز و جدا شدن اعضای آن در امید روزی که کسی مثل مثلاً خاتمی از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و شرایطی مشابه دوران اصلاحات ایجاد کند. اما آیا هدفی که این هزینه ها را برای آن دادیم این بود؟
راه دیگر برداشتن دیوارهای خودی-غیرخودی و اتحاد مجدد است و دوست داشتن یکدیگر و به قول آقای موسوی، ادامه زندگی سبز است. همان کاری که در 6 ماه اول جنبش کردیم و با آن سرعت پیش رفتیم.
فکر می کنم یکی از اهداف اکثریت جنبش سبز این است که بتواند آن طور زندگی کند که دوست دارد. پس باید در این راستا حرکت کنیم و این حق را از دولت و نظام طلب کنیم، نه اینکه از ترس نظامی که تا دیروز از ما می ترسید، شب چهارشنبه سوری از خانه بیرون نرویم و میهمانی خانگی بگیریم. کسانی هم که اعتقادی به مراسم چهارشنبه سوری ندارند می توانند مراسم چهارشنبه سوری را در ادامه سبز کردن نماز جمعه، روز دانشجو، روز دانش آموز، مراسم 22 بهمن و ... ببینند، مراسمی که حتی کسانی در آن حضور داشتند که شاید اعتقادی به آن روز نداشتند، اما همراهان سبز خود را تنها نگذاشتند.
به نظر من حفظ سنگر خیابان و حضور پرجمعیت در مراسم اعتراضی چهارشنبه سوی سبز اهمیت فوق العاده زیادی دارد و باید با نمایش قدرتی مجدد، نظام را مجدداً به لاک دفاعی ببریم. مطمئناً این امر به تنهایی باعث موفقیت جنبش سبز نخواهد شد و جنبش سبز باید بازار بحث و گفتگو را مجدداً فعال کند تا پیشنهادات جدید مطرح شوند و بهترین های آنها اجرا شوند و این کار مطمئناً وقتی نظام در لاک دفاعی قرار دارد راحت تر است.
نوع حضور در این بین در درجه دوم اهمیت قرار دارد و اگر مردم هر محله یا خیابان دورهم جمع شوند هم کفایت می کند. بعد هم می توان به سمت خیابان های شلوغتر همان محل رفت. برخی هم شاید هر سال به محله خواصی می روند و امسال هم همینطور. البته شاید در پست بعدی نظراتم در خصوص نحوه حضور در چهارشنبه سوری را هم بنویسم. از خوانندگان عزیز هم درخواست می کنم اگر نظر و پیشنهادی در خصوص چهارشنبه سوری دارند برایم بنویسند.

۲۴ بهمن ۱۳۸۸

22 بهمن نقطه عطف جنبش تا چهارشنبه سوری بود

اول از همه پیروزی سبز 22 بهمن را به تمام سبزها تبریک میگم. البته قصد داشتم زودتر این مطلب را بنویسم که نشد. یکی از دوستان و یک نفر از اقوام را دستگیر کرده بودند و از نگرانی و عصبانیت نمی توانستم چیزی بنویسم. ولی خدا را شکر هر دو آزاد شدند.
در 22 بهمن پیام سبزها دقیقاً به جایی برده شد که نظام تمام تلاشش را کرد که پیامی خارج از اراده نظام به آن نرسد. افرادی حرف های ما را شنیدند که نه قاتلند، نه متجاوزند، نه ظالمند و نه ضد آزادی. افرادی که تنها منبع خبریشان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است و دوستانی با منابع اطلاعاتی مشابه. منابعی که در آنها خبری از اعتراضات سبز نیست و از آن هم کمتر خبری از برخوردهای خشن نظام با معترضین سبز است. این افراد در 22 بهمن که هر سال روز مانور قدرت نظام بوده است، انبوه نیروهای نظامی و انتظامی را مشاهده کردند، در صورتی که طبق گفته های رئیس و رهبر نظامشان، اعتراضات تنها در حد یکم خس و خاشاک و یک کمدی بود. این افراد دستگیری و کتک زدن ایرانیانی را دیدند که برخی از نظر ظاهر دقیقاً شبیه خودشان بودند و برخی یکم سبزتر. گازهای اشک آور یزیدی استشمام کردند که از سوی نظام عادلشان برای ما سبزها پیش بینی شده بود، اما اشک آنها را هم در می آورد. مادر برخی از این افراد هم از باتوم هایی که برای سبزها پیش بینی شده بود در امان نماندند و .... من از تمام سبزهایی که جرعت کافی داشتند و وارد جمعیت طرفداران نظام شدند تا پیام ما را آنجا نیز گسترش دهند تشکر می کنم.
عده ای از طرح وارد شدن به جمعیت طرفداران نظام در روز خودشان انتقاد می کنند. این انتقادها بسیار سازنده است و نقطه قوت سبزها هم دقیقاً همین است. سبزها برای هر برنامه میلیون ها نفر مشاور دارند. همه نظر خودشان را می گویند و در نهایت هر کسی برنامه ای را اجرا می کند که یا او را قانع کرده است یا اکثریت سبزها با آن موافق باشند. در طرف مقابل اما برنامه ها در بهترین حالت بین شاید 10 مشاور بررسی شوند که در علم و دانش و کارایی آنها هم، حتی از دید نظام، جای شک فراوان است. از طرفی ما سبزها فرصت اشتباه داریم. مثلاً آنهایی که 22 بهمن رفتند بین طرفداران نظام و حال اعتقاد دارند این کار اشتباه بوده است، در برنامه بعدی به گونه دیگری حضور خواهند یافت (البته این شامل کسانی که جرعت حضور در بین طرفداران نظام را نداشتند و سبزهای دیگر را در آنجا تنها گذاشتند و حال به آنها فحش میدهند که کارتان اشتباه بوده است نمی شود). اما نظام نمی تواند به این سادگی و کم هزینگی اشتباه کند. به عنوان مثال همین برخورد خشن با معترضین سبز در روز 22 بهمن، یکی از اشتباهات بزرگ نظام بود و فرصت بزرگی بود که مانند دیگر فرصت ها از بین برد. حال این طرفداران نظام هستند که باید ببینیم آیا جرعت دارند در روز ما ایرانیان (چهارشنبه سوری) که از ابتدای جمهوری اسلامی ایران نماد مبارزه جوانان با نیروهای نظامی و انتظامی بوده است، شرکت کنند و وارد جمع ما بشوند؟ در این روز برنامه و محل تجمع را ما تعیین می کنیم. روز روز ماست. قوانین را هم ما تعیین می کنیم. من ترجیح میدادم روز چهارشنبه سوری روز جشن و پیروزی سبز باشد، اما نشد. چهارشنبه سوری امسال روز مبارزه است. مبارزه روشنایی و تاریکی. مبارزه گرما و سرما. مبارزه سبز با ظلم.
اما یک نکته هم در مورد صداهای نسبتاً فراوانی که همراه با یأس بودند. دلیل این امر بسیار ساده است. بسیاری از این افراد از ایرانیان و سبزهای ساکن خارج از کشور بودند که به دلیل عدم رسیدن اخبار و فیلم های 22 بهمن به دستشان،نگران، عصبی و یا ناامید شده بودند. علت آن هم قطع بی سابقه راه های ارتباطاتی ایران با جهان خارج بود.
البته در بین برخی ایرانیان داخل هم این احساس شکست دیده می شد که بیشتر به 3 مورد مربوط می شد:
1- انتظارات بیش از حد بالا و حتی غیرمنطقی. مثل شکست و سقوط نظام در این روز.
2- ساده انگاری و دریافت اطلاعات یک طرفه و مثلاً اعتقاد به اینکه نظام در بین مردم ایران هیچگونه طرفداری ندارد.
3- محل حضور در 22 بهمن.
در پایان هم لینک چند ویدیو از 22 بهمن را می گذارم، البته احتمالاً همه را دیده اید، اما اگر مجدداً به این تصاویر نگاه کنید، میبینید که 22 بهمن با اینکه روز نظام بود و با تمام توان نظامی و انتظامی قصد خفه کردن صدای سبزها را داشت، فرقی با روزها و مراسم سبز دیگر نداشت:
استقبال از کروبی در آریاشهر: http://www.youtube.com/watch?v=fSZkFYHk6fw
حضور انبوه نیروهای مسلح در بین شرکت کنندگان (سبز و غیرسبز) 22 بهمن: http://www.youtube.com/watch?v=bDOqTCPvDXE
http://www.youtube.com/watch?v=YJZe4XAwpno
http://www.youtube.com/watch?v=K2TqDJO1GRE&feature=player_embedded
پاره کردن پلاکارد رهبر نظام: http://www.youtube.com/watch?v=5Px0TL888xc&feature=player_embedded
http://www.youtube.com/watch?v=f6So_Po2Uyo
و متأسفانه لخت کردن و ضرب و شتم وحشیانه یک نوجوان توسط نیروهای سرکوبگر مسلح: http://www.youtube.com/watch?v=TFR8joxe9NQ
اخراج و حفاظت بسیجی های طرفدار نظام از سوی مردم سبز: http://www.youtube.com/watch?v=7p19fPQTCs8
حضور انبوه سبزها در آریاشهر: http://www.youtube.com/watch?v=s8liFLWQzHI&feature=youtu.be&a
http://www.youtube.com/watch?v=i-LSohld_-I&feature=youtu.be&a
شلیک گاز اشک آور و حمله به مهدی کروبی در آریاشهر: http://www.youtube.com/watch?v=xiPPaQi-VFA&feature=player_embedded
رفراندوم، رفراندوم، این است شعار مردم: http://www.youtube.com/watch?v=JpGK75UMIQI&feature=player_embedded


۲۷ دی ۱۳۸۸

بازخوانی مرگهای کهریزک از بیانیه مرتضوی

آقای مرتضوی در بیانیه خود در پاسخ به گزارش کمیته ویژه مجلس جهت بررسی وضعیت بازداشت‌شدگان حوادث پس ازانتخابات می گوید که "تعداد بازداشت شدگان تظاهرات ‌١٨ تیر مقابل دانشگاه تهران حدود ‌٣٨٠ نفر بوده‌اند که قضات دادسرا پس از بازجویی و بررسی پرونده‌های بازداشت شدگان تعداد ‌٨٠ نفر از آنان که اظهار ندامت داشتند و دخالت آن‌ها در تحریق اموال و تخریب و ایجاد بلوا کمتر بود آزاد نمودند". یعنی کشته شدگان یا اظهار ندامت نکرده بودند و یا دخالت آنها در تحریق اموال و تخریب و ایجاد بلوا زیاد بوده است.
وی در ادامه می گوید "اساسا در قانون مجازات اسلامی تعریفی از اراذل و اوباش نشده تا بتوان افرادی را بنا به تعریف قانونی از شمول آن خارج کرد" و ادامه می دهد " با توجه به تاکید اینجانب مبنی بر اینکه فقط اراذل و اوباش موثر در آشوب و بلوا و تخریب اموال عمومی به کهریزک اعزام شوند از حدود ‌٣٠٠ نفر باقیمانده ‌١٥٣ نفر آنان به اوین اعزام شدند و ‌١٤٧ نفر بازداشت شدگان بر اساس گزارش نیروهای در صحنه و اظهارات آنان در پاسخ به تفهیم اتهامات وارده و به دلیل نبود مکان خالی در اوین و اضطرار زمانی مذکور به کهریزک اعزام شدند." آقای مرتضوی در اینجا خود اعتراف می کند که دستور داده است تمام بازداشت شدگان را به کهریزک ببرند، زیرا به اعتقاد او به دلیل عدم وجود تعریفی قانونی از اراذل و اوباش، نمی توان کسی ار از شمول آن خارج کرد. البته بنابر دیدگاه آقای مرتضوی، چون جرم سیاسی تعریف قانونی ندارد و نمی توان کسی را از شمول آن خارج کرد و دادگاه جرایم سیاسی هم باید با حضور هیئت منصفه برگزار گردند، باید تمام دادگاه ها با حضور هیئت منصفه برگزار گردند. همچنین به گفته آقای مرتضوی کشته شدگان بر اساس گزارش نیروهای در صحنه و شرکت فعال در آشوب و بلوا و تخریب اموال عمومی به کهریزک انتقال یافتند.
البته آقای مرتضوی اعتراف هم می کند که "دادیار محترم رسیدگی کننده در رابطه با حدود ‌٧ نفر اشتباه کرده بود که آن هم در دفاعیه خود عدم معرفی صحیح و کتمان هویت واقعی توسط متهمین را دلیل این امر دانسته است که این چند نفر خود را با مدرک دیپلم و شغل آزاد یا بیکار معرفی نموده‌اند که بررسی بعدی پرونده‌های اتهامی نامبردگان نیز گویای همین مطلب است". یعنی جرم کشته شدگان داشتن مدرک دیپلم و شغل آزاد و یا بیکاری بوده و علت مرگ آنها هم کتمان هویت. یعنی دادیار که باید اراذل و اوباش و چاقوکش ها را شناسایی می کرد و بنا بر دستور مرتضوی به کهریزک می فرستاد، این جوانان را به دلیل نداشتن کارت شناسایی و یا دادن نام اشتباه از روی ترس، اصل را بر اتهام گذاشته و آنها را چاقوکش فرض کرده و به کهریزک فرستاده. البته یک ناهماهنگی دیگر از دید ریاضی و احتمالات هم وجود دارد. چطور هیچ یک از 140 نفر بازداشت شده که در مورد آنها اشتباه نشده بود و از دید آقای مرتضوی حقشان بوده در شرایط زندان رسمی و قانونی کهریزک نگهداری شوند کشته نشدند، اما از 7 نفری که اشتباهاً به این زندان منتقل شدند 4 نفر کشته شدند؟

۲۵ دی ۱۳۸۸

اتفاق بزرگی در ایران در حال وقوع است

واقعه تاریخی حاکی از تغییراتی است که در آن تاریخ رخ داده اند. کسی به سلطنت می رسد. انقلابی رخ می دهد، کودتایی صورت می گیرد، رئیس جمهوری عوض می شود، جنگی آغاز می شود، کشوری اشغال می شود و ....

تمام وقایع بزرگ تاریخی بر اثر زنجیره ای از وقایع کوچکتر شکل می گیرند و در نهایت به انفجار (تغییرات بزرگ) می رسند.این سلسله وقایع کوچکتر که به واقعه اصلی منجر می شوند به گونه ای هستند که اگر یکی از این وقایع رخ نمی داد، این واقعه اصلی بوقوع نمی پیوست. در حالی که با گذشت زمان ممکن است بسیاری از این وقایع کوچکتر به فراموشی سپرده شوند.

با مرور وقایع چند ماه گذشته ایران به این نتیجه می رسیم که وقایع و تغییرات بسیاری در ایران بوقوع پیوسته اند که تمام این وقایع در نهایت به نفع کلیت جنبش سبز تمام شده است. تغییراتی که تا چند ماه پیش کسی فکر آن را هم نمی کرد.

کوچکترین تغییر شاید این باشد که دید مردم ایران به سیاستمداران را کاملاً دگرگون کرد. کسی که تا یک سال پیش طرفدار تحریم انتخابات بود و می گفت این ها همه از یک نوع هستند و موسوی از احمدی نژاد هم بدتر است، حالا شده طرفدار موسوی، آن هم نه از نوع رابطه کاندید ریاست جمهوری با رأی دهنده، بلکه حاضر است برای اجرای فراخوان تجمع او ریسک کتک خوردن، دستگیر شدن، مورد تجاوز قرار گرفتن (البته از سوی دیگر زندانیان!!!) و شاید حتی هنرپیشه شدن در صحنه قتل خودش و نیز بازی نقش جنازه خودش در زیر خاک و ... را به جان بخرد، جدیداً محاربه هم به آن اضافه شده که البته از نظر نتیجه عملی تفاوتی با موارد دیگر ندارد.

این سلسله وقایع و تغییرات البته بسیار طویل است و چند نمونه آن اینها هستند:

پخش زنده مناظرات انتخاباتی کاندیدهای ریاست جمهوری

تشکیل اولین زنجیره انسانی در طول خیابان ولیعصر

شمارش فوق العاده سریع آراء انتخابات و تشکیک وسیع در صحت انتخابات

شروع وسیع ترین و طولانی ترین اعتراضات و ناآرامی های تاریخ جمهوری اسلامی ایران

دستگیری اکثر اصلاح طلبان فعال

نامه آقای هاشمی به آقای خامنه ای

شعارهای بلند بر ضد رئیس جمهور

تحدید معترضین توسط رهبر در نماز جمعه

حضور میلیونی مردم تهران در راه پیمایی سکوت

کشتار تظاهرکنندگان و زندانیان

تسخیر خیابان ها به طوری که نظام تا 6 ماه نتوانست هیچگونه تظاهراتی برگذار نماید و تظاهرات سالانه امسال نیز سبز شدند

نمازجمعه تاریخی آقای هاشمی رفسنجانی و اعتراض به نظام و نشان دادن اینکه جنبش سبز توان تسخیر نماز جمعه ها را نیز دارد

شلیک گاز اشک آور در محل نماز جمعه

شعارهای بلند بر ضد پسر رهبر

نامه آقای کروبی در خصوص شکنجه و تجاوز در زندان ها

تسخیر فضای اینترنتی توسط جنبش سبز و جذب حمایت های بین المللی

شعارهای بلند بر ضد رهبر

جنبش مردان محجب

تجدید وقایع عاشورای کربلا در تهران و اولین دفاع و حمله متقابل معترضین به نیروهای سرکوبگر

تمام این وقایع که البته بسیار بیش از اینها هستند در همین 7 ماه گذشته رخ داده اند در حالی که هرکدام از این ها می توانست نظام و کشور را حداقل یک سال مشغول کند. هرکدام از این وقایع اگر به گونه ای دیگر اتفاق می افتاد امروز در شرایط فعلی نبودیم و با مشاهده نتیجه این وقایع می بینیم که در نهایت جنبش سبز برنده بوده است و روز به روز رشد کرده است، در حالی که مخالفان جنبش سبز روز به روز ضعیف تر شده اند که از عکس العمل های آنها به خوبی مشخص است و دائم در حال آزمایش تاکتیک های جدید هستند که باعث تشدید اختلافات درونی آنها نیز شده است.

من مطمئن هستم که ما شاهد یک رویداد تاریخی بزرگ در ایران خواهیم بود که با توجه به وقوع چنین وقایع سلسله وار بزرگی که تاکنون شاهد بودیم با این فاصله کم و تغییرات بزرگ رخ داده، بسیار نزدیک است. آثار چنین حجم انبوهی از تغییرات را نمی توان ناگهان متوقف کرد، اما شاید بشود آنرا تا حدودی هدایت کرد. حدود 30 سال پیش شاه در نهایت سعی کرد سیل تغییرات را هدایت کند تا کل نظام را هدف نگیرد اما موفق نشد و یا دیگر دیر شده بود.

این واقعه تاریخی بزرگ هرچه باشد، چه حاصل انفجار در برخورد با نظام و چه هدایت شده توسط نظام جهت عدم برخورد با آن، به نظر من در یکی-دو سال آینده و قطعاً به نفع جنبش سبز خواهد بود. البته این به معنی یکی-دو سال زمان لازم داشتن نیست و این واقعه شاید در همین امسال به وقوع بپیوندد و سال نو را در شرایطی جدید جشن بگیریم.