من از چند روز پیش که دیدم آقای حسین درخشان دیگر مطلبی نمی نویسد، نگران حال او شدم.
اما از آنجا که خودش قبلاً اعلام کرده بود که دوست ندارد غیر از رسانه های رسمی جمهوری اسلامی ایران کسی این خبر را منتشر کند، تصمیم گرفتم چیزی در وبلاگم ننویسم و در عوض در سایت "سردبیر: خودم" یک کامنت گذاشتم و یک e-mail هم به آدرس این سایت فرستادم (آدرس دیگری از درخشان نداشتم) و سعی کردم از طریق خود او موضوع را پیگیری کنم.
اما دیروز باخبر شدم که ظاهراً وی را بازداشت کرده اند (در روزنامه اعتماد خواندم و همچنین در اینترنت در سایت های کیهان، ایرنا، تابناک و بالاترین). از آنجا که خبر بازداشت وی طبق خواسته خودش توسط رسانه های رسمی جمهوری اسلامی ایران اعلام شده است، حال دیگر دلیلی نمی بینم که مطلبی در این خصوص ننویسم، بخصوص که این بازداشت موضوعی شخصی نیست و تمام ایرانیان را (اگر نگوئیم تمام انسان ها) شامل می شود.
البته خبرها بسیار با هم تفاوت دارد و از دستگیری وی در فرودگاه و در حال ورود (که نمی تواند صحیح باشد، زیرا وی از داخل ایران نیز مطلب نوشته بود) تا اعتراف وی به جاسوسی برای اسرائیل و ... را شامل می شود.
جاسوسی وی برای اسرائیل بقدری غیر منطقی است که فکر کنم مخالفان سرسخت وی (چه داخل نظام و چه از مخالفان نظام) هم نمی توانند این امر را باور کنند. البته هیچ چیز غیرممکن نیست، اما تا سند و مدرکی در این باره منتشر نشود، حداقل من یکی حتی یک درصد هم این حرف را باور نمی کنم.
البته آدم خیلی باید احمق باشد که چنین کسی را بازداشت کند، چون هودر داشت بهترین تبلیغ را برای نظام جمهوری اسلامی ایران می کرد و من داشتم یواش یواش به این نتیجه می رسیدم که نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران دارد آهسته اما پیوسته به بلوغ فکری و عملی می رسد که ظاهراً افرادی داخل نظام وجود دارند که سعی می کنند با تمام قدرت مانع این امر شوند.
من همیشه از خواندن مطالب درخشان حرس می خوردم، با این وجود همیشه هرچند وقت یکبار سری به سایتش می زدم تا هم با دیدگاه های افرادی شبیه حسین درخشان آشنا شوم و هم اینکه در لابلای نوشته های وی معمولاً اطلاعات جالبی وجود دارد که معمولاً دارای لینک به منابع مختلفی نیز هستند. البته باید یاد بگیری که به فحاشی ها و گفته های بی ربط وی توجهی نکنی و سعی کنی تنها اطلاعات واقعی آن را استخراج کنی (که معمولاً ما ایرانی ها این کار را بلد نیستیم و بیشتر به حاشیه ها توجه می کنیم).
به هرحال الآن فرصت خوبی است تا طرفداران واقعی دموکراسی و افرادی که ادعای دفاع از حقوق دگراندیشان می کنند را شناسایی کنیم.
دگراندیش تنها به کسی گفته نمی شود که مخالف اندیشه نظام یا دولتی باشد، بلکه از دید هر شخص، دگراندیش کسی است که اندیشه دیگری نسبت به خود ما دارد. وقتی من که قدرتی ندارم که نگران از دست دادن آن باشم و مسئولیت اداره کردن زندگی کسی را ندارم (یا حداکثر مسئولیت یک یا چند خانواده را بر عهده دارم) از حقوق مخالفان خودم دفاع نمی کنم، چطور می توانم توقع داشته باشم یک دولت یا نظام سیاسی که به هرحال قدرت زیادی در اختیار دارد و مسئولیت چندین میلیون انسان را برعهده دارد (کاری ندارم کدام نظام یا دولت و اینکه آیا این مسئولیت را از نظر ما پذیرفته و در راستای آن حرکت می کند یا نه!) از حقوق دگراندیشان دفاع کند؟
به هرحال امیدوارم حسین درخشان به زودی از بازداشت رهایی یابد و شاید در روش خود (و نه حتماً دیدگاه خود) تجدید نظر کند. من خیلی دوست دارم مطالبی منتقی در دفاع از نظام و دولت فعلی (حتی اگر با آن مخالفم) بخوانم، اما چه کنم که چنین مطالبی یا اصلاً وجود ندارند و یا بسیار کمیاب هستند. منظورم دفاع منتقی است و نه دفاع احساسی، که از این نوع دفاع به اندازه کافی وجود دارد. دفاع احساسی در بهترین حالت به درد فارسی زبان ها می خورد، اما وقتی یک دفاع احساسی و پر از فحش و ناسزا به دگراندیشان را به زبان دیگری ترجمه کنی، هیچ فایده ای به عنوان دفاع از جمهوری اسلامی ایران که ندارد هیچ، تأییدی بر حرف های مخالفان نظام نیز خواهد بود.
به هرحال مهمتر از هرچیزی، آزادی هرچه سریعتر حسین درخشان و تمام دگراندیشانی است که به جرم دگراندیشی سیاسی، عقیدتی، اجتماعی و ... در زندان بسر می برند.
۳۰ آبان ۱۳۸۷
حسین درخشان، ما و دفاع از حقوق دگراندیشان!
۱۵ آبان ۱۳۸۷
یک پیشگویی!!!
الآن ساعت 3:45 دقیقست و خوابم نمی بره. دارم با خودم نوشخواب می کنم. الآن در آمریکا هم انتخابات است و دلم برای فضای انتخاباتی ایران تنگ شده.
راستی شاید خیلی ها معنی نوشخواب رو ندونن. فکر کنم کشف خودمه این کلمه و شاید هم مختص به خودم. وقتی خیلی خسته هستم یا خوابم میاد یا خیلی دیروقت میشه، من شروع می کنم به نوشخواب کردن. یعنی هرچی میاد تو ذهنم رو می گم (اگر با کسی باشم، یا می نویسم، مثل الآن). خوب تو این شرایط هم اکثر چیزهایی که میاد تو ذهنم چرت و پرته و ....
مثل همین پیشگویی که می خوام الآن بنویسم و اون هم اینه که برای اولین بار در تاریخ جهان یک سیاه پوست رئیس جمهور آمریکا خواهد شد و برای اولین بار در تاریخ جهان، رئیس جمهور ایران به پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تبریک خواهد گفت.
حالا اینکه کدوم بخش این مطلب به نظر شما جالب تر یا مسخره تره، توضیح نوشخواب یا پیشگویی بعدش، رو نمی دونم، ولی شاید چند ساعت یا چند روز دیگه نظرتون عوض شه...
راستی من دلیل شکست اصلاح طلب ها و یاران 2 خردادی خاتمی رو هم کشف کردم. قبل از انتخابات 2 خرداد اکثر اطرافیانم می گفتند که ناطق نوری رئیس جمهور خواهد شد، حتی آنهایی که می خواستند به خاتمی رأی بدهند. من هم با یک حسام نامی سر یک پیتزا شرط بستم که خاتمی رئیس جمهور خواهد شد. دلیل شکست اصلاحات هم این بود که این آقا حسام اون پیتزا رو که باخته بود به من نداد (اگرچه پیتزاهای دیگه ای به من داد، ولی نه اون پیتزایی که سر این شرط باخته بود).
پیشنهاد می کنم اصلاح طلبان اگر قصد پیروزی در انتخابات آتی رو دارند، تمام تلاش خودشون رو متمرکز کنند که آقا حسام رو مجاب کنند اون پیتزا رو برای من بخره. بعدش اگر خواستند ائتلاف کنند، شب انتخابات بخوابند، تو فیلم دست بدند و بعد بگن مونتاژه یا هر کاری خواستند بکنند، بکنند.