۰۷ فروردین ۱۳۸۷

تصاویر پورنو در یکی از خیابان های کرج

ظاهراً کامپیوتری که به این نمایشگر تبلیغاتی متصل بوده حاوی تصاویر پورنو بوده و وقتی Screen Saver کامپیوتر فعال می شود، این تصاویر هم نمایش داده می شوند. اینکه برای مسئولین این نمایشگر تبلیغاتی چه اتفاقی افتاده است را متأسفانه خبر ندارم.



http://www.youtube.com/watch?v=eSdXAdOqVDM

۲۶ اسفند ۱۳۸۶

از آقاپسر به هودر: من سالمم!

دیشب یک لینک به سایت خودم دیدم کف کردم.
یک سری به سایت http://www.i.hoder.com/ بزنید و در لینکدونی، لینک وبلاگ آقاپسر را ببینید.
در این مورد چند تا توضیح باید بدم:

1) دو روز پیش مطلبی خوندم از آقای حسین درخشان در خصوص NED و کمپین یک میلیون امضاء. روز انتخابات بود و منم تو جو انتخابات، برای همین یکدفعه جوگیر شدم و احساسات ضدآمریکائیم گل کرد و در این خصوص مطلبی نوشتم با عنوان "اصلاح طلبان، سازمان های غیر دولتی و کمک های مالی".
فردای همون روز پیش خودم گفتم چقدر عجله کردم. ای کاش با خود مسئولین کمپین هم صحبت می کردم تا با دیدگاه اونها هم آشنا بشم. برای همین مطلب رو از روی وبلاگ برداشتم (فکر می کنم حدود 12 ساعت بعد، البته یادم نیست). بعدش هم یک e-mail زدم به سایت یک میلیون امضاء که البته هنوز جوابی نگرفتم.

2) هودرخان عنوان لینک به وبلاگ من رو گذاشته "احتمالا سران کمپین یک میلیون امضا هم از آمریکا تامین مالی می‌شوند". در حالی که من در مطلب خودم نوشته بودم "... هم از سوی این سازمان تأمین مالی می شوند". در ضمن در اول پاراگرافی که این جمله در آن آمده نوشته بودم "طبق این خبر، کمپین ایرانی یک میلیون امضاء که از حقوق زنان دفاع میکنه ..." و داشتم خبر آقای هودر رو توضیح می دادم.

3) آقای هودر در توضیح لینک و در زیر آن نوشته است "مجبور شدم به کش گوگل لینک بدم، چون انگار در اثر تهدیدهای چماقگیرهای کمپین مطلبش رو طرف پاک کرده". می خواستم برای هودر e-mail بزنم و بگم که از طرف چماقگیرها تهدید نشدم، بعد دیدم شاید خوشش نمیاد، چون اگر دوست داشت می تونست به من e-mail بزنه و بپرسه چرا مطلب رو حذف کردم.

در پایان اگر بخوام به زبان هودری صحبت کنم باید بگم:
اگر شکی داشتم که حسین درخشان توهمات و اطلاعات خود را هم زده و در سایت قرار می دهد (یک چیزی شبیه مطالب حسین شریعتمداری کیهان تهران یا علیرضا نوری زاده کیهان لندن)، با دیدن لینکی که به Cache بلاگ من داده و توضیحی که زیر اون نوشته، مطمئن شدم.

۲۴ اسفند ۱۳۸۶

انتخابات مجلس هشتم آغاز شد

خوب، من که ایران نیستم و نمی تونم رأی بدم، ببینیم نتیجه چی میشه!
در انتخابات قبلی بیشتر تو صحب ها با دوستان و اطرافیان سعی می کردم تصمیم خودم رو ترویج کنم، این دفعه فقط از طریق این وبلاگ.

آخرین تلاش: می توانیم از تشکیل اکثریت در مجلس جلوگیری کنیم

ما می توانیم با رأی دادن به اصلاح طلبان، از تشکیل اکثریت در مجلس جلوگیری کنیم.
اگر مشارکت مردم به اندازه کافی باشد و اصلاح طلبان بتوانند یک سوم مجلس را بدست آورند، یک سوم بقیه بین اصولگرایان تندرو و اصولگرایان میانه رو و نمایندگان مستقل تقسیم خواهد شد. در این صورت هیچ جبهه ای اکثریت مطلق نخواهد داشت و با توجه به اینکه اختلافات دو جبهه اصلی اصولگرایان جدی می باشد، شاید حتی بتوان در برخی امور با بخش های میانه روی آنها ائتلاف کرد (مثلاً برای تصویب و یا رد قوانین و یا لوایح).

اصلاح طلبان، سازمان های غیر دولتی و کمک های مالی

موقتاً برداشته شد...

دوستانی که از سایت "سردبیر:خودم" تشریف آورده اند لطفاً از این طرف ...

ایران در دستان قدرتمند شورای نگهبان


...
دو سال و نیم پس از برعهده گرفتن ریاست جمهوری توسط محمود احمدی نژاد، حدود 43 میلیون ایرانی روز جمعه مجلس جدیدی را انتخاب خواهند کرد. گرچه این انتخابات برای اصولگرایان حکم آزمایش رئیس جمهوری را دارد که محبوبیت وی طی ما های اخیر شدیداً کاهش یافته است. اما اصلاح طلبان نمی توانند حداکثر استفاده را از نارضایتی مردم ببرند.
...
خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران اقدام شورای نگهبان در ردصلاحیت نامزدهای انتخابات را محکوم کرد: "مردم آزادی می خواهند". این یعنی آنها باید "در صورت عدم توجه حکومت به خواسته هایشان، بتوانند نظام حاکم را زیر سؤال برده و آن را بدون خشونت تغییر دهند"

گرچه احزاب اصلاح طلب بر اثر اقدام سختگیرانه شورای نگهبان تضعیف شده اند، از تحریم انتخابات صرف نظر کردند. این امر در گذشته بیشتر به ضررشان تمام شده بود. خاتمی به رأی دهندگان می گوید "در صورتی که رأی و نظر خود را تنها نزد خود نگاه دارید، هیچگاه چیزی تغییر نخواهد کرد".
...
متن کامل به زبان آلمانی: http://www.netzeitung.de/politik/ausland/933419.html

۲۳ اسفند ۱۳۸۶

نیزه های غیر هم اندازه در جنگ انتخاباتی


...
با این وجود این دو طیف سیاسی، که در انتخابات در برابر هم قرار گرفته اند، مبارزه سرسختانه ای با هم می کنند. در یک سو اصلاح طلبان قرار دارند. اگرچه اصلاح طلبان طی هشت سال ریاست جمهوری خاتمی موفق شدند زنجیرهای ایدئولوژیک و مذهبی را که انقلاب اسلامی به جامعه بسته بود، کمی بازتر کنند. اما در تلاش برای دموکراتیزاسیون ساختار قدرت شکست خوردند. بسیاری از رأی دهندگان به اصلاح طلبان که ناامید شده بودند، از پشتیبانی آنان دست کشیدند و علاقه خود به سیاست را از دست دادند.

این امر باعث شد روحانیون اصولگرا مجدداً نهادهای دموکراتیک نظام، مجلس و دولت، را تحت کنترل خود درآورند. به این منظور نیروهای خود در بسیج، سپاه و ادارات را بسیج کردند تا مردم را با شعارهای ملی و مذهبی همراه خود کنند...
...
متن کامل به زبان آلمانی: http://www.nzz.ch/nachrichten/zuerich/ungleich_lange_spiesse_im_iranischen_wahlkampf__1.688553.html

آیا ایران دموکراتیک است؟


آیا باید انتخابات مجلس که 14 مارس در ایران برگذار می گردند را جدی گرفت؟ یا این انتخابات تنها یک رأی گیری ظاهری برای افرادی تعیین شده می باشد؟ جالب توجه است که انتخابات ایران، چه در مقایسه با استانداردهای دموکراتیک و چه استانداردهای استبدادی، منحصر بفرد است. اگرچه این انتخابات نه آزاد هستند و نه عادلانه، با این وجود اختلافات واقعی بین نامزدها وجود دارد و نتایج آنها نیز معمولاً قابل پیش بینی نیستند.

برخلاف انتخابات تقلبی که برنده آنها از قبل مشخص است، نظام ایران اجازه برگذاری انتخابات رقابتی بین نامزدهای تأیید شده را می دهد. کمتر کسی پیروزی خیره کننده محمد خاتمی اصلاح طلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1997 را پیش بینی می کرد و باز کمتر کسی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2005، پیروزی محمود احمدی نژاد تندرو را حدس می زد.

صدها نفر از نامزدان اصلاح طلب رد صلاحیت شدند

برای کسانی که لیوان دموکراسی ایران را نیمه پر می بینند، انتخابات مجلس، این فرهنگ سیاسی منحصر بفرد در خاور میانه را بیش از پیش تثبیت می کند. اما دلایل خوبی برای نیمه خالی دیدن لیوان دموکراسی ایران وجود دارد. نامزدانی که به اندازی کافی مذهبی نیستند و یا التزام کافی به قانون اساسی اسلامی ندارند، حذف صلاحیت می شوند.

اگرچه زود است گفته شود با شکست طرفداران احمدی نژاد باید وی را برای آینده فراموش کرد، اما پیروزی این نیروها در انتخابات پیش رو، احتمال انتخاب مجدد وی در ژوئن 2009 را افزایش می دهد. تنها به همین یک دلیل نیز باید انتخابات را جدی گرفت.

متن کامل به زبان آلمانی: http://debatte.welt.de/kommentare/64003/ist+der+iran+demokratisch?req=RSS#comment

این انتخابات مسیر آینده ایران را مشخص خواهد کرد

ایرانیان به طور متوسط سالی یک بار در انتخابات مختلف شرکت می کنند. در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان اسلام، می توان از وجود یک فرهنگ انتخابات در ایران یاد کرد، اگرچه ایرادات اساسی به آن وارد است. انتخابات مجلس هشتم از بسیاری جهات مهمترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی ایران می باشد. نتایج این انتخابات می تواند حکم دادن در خصوص این جمهوری مبتلا به بیماری مضمن را تسهیل نماید که آیا واقعاً امکان اصلاح از درون توسط نیروهای عملگرای اصلاح طلب و با حمایت جامعه اصلاح طلب وجود دارد یا خیر.
...
ایرانیان در سال 1997 یک رئیس جمهور اصلاح طلب (محمد خاتمی) انتخاب کردند. نتیجه انتخابات برخلاف تمام انتخابات پیشین از قبل قابل تعیین نبود. بهزاد نبوی، یکی از سران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، چندی پیش از برخی اقدامات تکان دهنده مذهبیان تندرو پس از پیروزی خاتمی در 23 می 1997 پرده برداشت.
وقتی پیروزی خاتمی مشخص شد، برخی افراد پیش نهاد کردند که در همان شب و پیش از اعلام رسمی نتایج، دو-سه هزار اصلاح طلب پیشرو را دستگیر کنند و در صبح فردا، رقیب خاتمی (آیت الله علی ناطق نوری از جبهه اصولگرایان که حمایت آیت الله خامنه ای، رهبر ایران را دارا بود) را به عنوان پیروز انتخابات اعلام نمایند.
نبوی، که 10 سال به عنوان وزیر با 3 دولت همکاری داشته و معاون رئیس مجلس ششم با اکثریت اصلاح طلبان نیز بوده است ادامه می دهد: افرادی در میدان ولیعصر جمع شده بودند و منتظر دستور بودند تا اقداماتی (بر علیه نتایج انتخابات) انجام دهند.
...
این رقابت از نوع اسلامی-جمهوری خواهی بین اصلاح طلبان و اصولگرایان به همراه ارگان های حامی می باشد که البته این حامیان از نظر قدرت سیاسی و مالی قابل مقایسه نیستند.
اصلاح طلبان امیدوارند این اختلاف را با نارضایتی مردم از اصولگرایان و بخصوص احمدی نژاد جبران کنند. از جمله عدم پایبندی به شعارهایی که احمدی نژاد پیش از انتخابات داد، تورم شدید و بیکاری با وجود قیمت بسیار بالای نفت. نارضایتی جوانان و بخصوص دختران از حضور و فشار نیروی انتظامی نیز روز به روز بیشتر می شود.

با وجود تمام تردیدها، به نظر می آید این تفکر تقویت شده است که تحریم انتخابات فایده ای ندارد. در انتخابات شورای شهر در سال 2003 در سراسر کشور کمتر از 25% واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. به این ترتیب احمدی نژاد شهردار تهران شد.
در انتخابات مجلس در سال 2004 نیز نزدیک به 50% واجدین شرایط سر صندوق های رأی حاضر نشدند. این امر باعث تشکیل مجلسی با اکثریت اصولگرا شد که کار دولت خاتمی را مشکل کرد. دلیل حضور کم تعداد در این انتخابات، ناامیدی و سرخوردگی رأی دهندگان به خاتمی بود که به خواسته های خود نرسیده بودند. در مرحله دوم انتخابات ریاست جموری سال 2005، حدود 42% واجدین شرایط در انتخابات شرکت نکردند.

شهردار پیشین، احمدی نژاد، به ریاست جمهوری رسید. پیدا کردن دلیلی جهت تحریم انتخابات برای واجدین شرایط رأی دادن در ایران بسیار سخت خواهد بود. نیروها، سیاستمداران و شخصیت هایی که خواستار تحریم بودند، پس از رئیس جمهور شدن احمدی نژاد، هر روز از فاجعه بودن سیاست های داخلی و خارجی ایران می نوشتند.
اگرچه شورای نگهبان همچنان می تواند مانند زمان مجلس ششم، جلوی اصلاحات را بگیرد، اصلاح طلبان قصد دارند قوای قانونگذاری را بدست آورند و امیدوارند بتوانند از تجربیات متعددی که در مجلس ششم کسب کردند، استفاده کنند.

مجلس ششم تالار بحث موافق و مخالف بود. علی اکبر موسوی خوئینی، دبیر کل سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوارتحکیم وحدت)، در سال 2003 و به عنوان نماینده مجلس ششم گفته بود: "مشکل اصلی کشور ما این است که سازمان ها و نهادهایی وجود دارند که خارج از نظارت دولت هستند. اینها تحت حفاظت و کنترل یک نفر می باشند که اجازه هیچگونه تغییر و اصلاحی را نمی دهد و فرای قانون قرار دارد."

بسیاری از اصلاح طلبان در صورت گشایش بیشتر شرایط داخلی حتی اصل ولایت فقیه را زیر سؤال خواهند برد. در حقیقت بسیاری از آنها در حال حاضر نیز اعتقادی به آن ندارند و مشکل اصلی کشور را همین اصل می دانند. بسیاری از اصلاح طلبان حتی خواهان تغییر قانون اساسی ایران هستند که اجازه اصلاحات اساسی را نمی دهد، زیرا طبق قانون، ولایت فقیه فرای قانون است.

14 مارس می تواند سنجشی باشد برای فرهنگ انتخاباتی ایران. تاکنون حضور کم تعداد در انتخابات همواره به ضرر کشور بوده است. سیاست گاهی اوقات شبیه بازی فوتبال است. باید تا پایان بازی، بازی کرد، در غیر این صورت خواهید باخت. ایرانیان خاتمی و یک مجلس اصلاح طلب انتخاب کردند. وقتی خواسته های آنان به طور کامل برآورده نشد، زمین بازی را پیش از پایان بازی ترک کردند و زمین را به احمدی نژاد و مجلس اصولگرا واگذار کردند. 14 مارس برای انتخابات آتی ریاست جمهوری نیز تعیین کننده خواهد بود. آینده ایران به این دو انتخابات بستگی دارد.
لینک متن کامل به زبان آلمانی: http://www.heise.de/tp/r4/artikel/27/27045/1.html

من و تو برای بعد ازتحریم یا شرکت در انتخابات چه برنامه ای داریم!


خوب، تبلیغات تمام شد و کار من و تو برای قبل از انتخابات هم تقریباً تمام شد. تو سعی کردی من و همفکرانم را قانع کنی که برای بهبود شرایط موجود باید انتخابات را تحریم کرد و من هم سعی کردم تو و همفکرانت را قانع کنم که برای رسیدن به این هدف، باید رأی داد.
من 4 سال پیش مثل تو انتخابات را تحریم کردم و از تصمیم خودم هم راضی، انشاءالله فرداها نیز از شرکتم در انتخابات مجلس هشتم راضی خواهم بود.

در طول این چند سال که از تشکیل جمهوری اسلامی ایران گذشته است، افرادی همواره انتخابات را تحریم کردند، افرادی همواره رأی دادند و افرادی هم با توجه به شرایط، هر دو گزینه را آزموده اند.

مشخص است که تنها رأی دادن یا ندادن، باعث تحولی نخواهد شد. باید برای بعد از انتخابا ت هم برنامه داشت. من و تو هم باید برای بعد از انتخابات برنامه داشته باشیم و این تنها وظیفه احزاب و گروه ها نیست. دلیلی ندارد این برنامه بین تمام تحریم کنندگان و شرکت کنندگان یکی باشد. شاید حتی منی که به خانم/آقای x رأی می دهم، بسیاری از برنامه های وی را قبول نداشته باشم، اما برای پیشبرد برنامه خودم، بهترین گزینه برای رسیدن به هدفم، رأی به x است.

همانطور که در مطالب قبلی هم گفتم، فکر می کنم برای اینکه امکان اصلاح از درون وجود داشته باشد، باید اعتماد نیروهای قدرتمند داخلی را بدست آورد. باید قدم های اولیه را کوچکتر برداشت و به مرور قدم ها را بزرگتر کرد. باید ابتدا قوانینی را تصویب نمود و اصلاح نمود که زیاد جنجالی نیستند و بعد رفت سراغ موضوعات جنجالی مثل قوانین مربوط به انتخابات، مطبوعات، آزادی های فردی و اجتماعی و .... اصلاح طلبان نیز مثل من و تو هستند. شاید اهداف نسبتاً مشابهی داشته باشند، ولی در روش های رسیدن به اهداف با هم اختلافاتی دارند. در بین همین نامزدهای اصلاح طلب هم بودند افرادی که خواهان تحریم انتخابات بودند، اما به تصمیم اکثریت در حزبشان احترام گذاشتند و در انتخابات شرکت کردند. در بین این افراد هستند کسانی که در مورد ولایت مطلقه، نحوه انتخابات، شورای نگهبان، صدا و سیما، آزادی های فردی و اجتماعی و ... مثل من و تو فکر می کنند. البته این افراد چون مسئولیت رسمی دارند، نمی توانند مثل من و تو با این موضوعات برخورد کنند و باید روش های دیپلماتیک تری انتخاب کنند.
فکر می کنم یکی از اشتباهات مخالفان اصلاحات، حمایت علنی رهبر از دولت فعلی و مخالفت با اصلاح طلبان بود. شاید برخی اعتقاد داشته باشند که این حیله آنهاست برای افزایش تعداد شرکت کنندگان و دادن رأی به اصلاح طلبان، ولی من اصلاً چنین اعتقادی ندارم. همین افراد در انتخابات ریاست جمهوری نهم، قبل از انتخابات می گفتند این رفتن رفسنجانی و احمدی نژاد حیله نظام است برای اینکه رفسنجانی انتخاب شود. همین افراد پس از اعلام نتایج می گفتند "این حیله نظام بود برای انتخاب شدن احمدی نژاد"!!!

من و همفکرانم هم باید همواره با فشار بر نمایندگان منتخب خود، وظایف آنها را یادآوری کنیم و آنها را مجبور به عکس العمل نمائیم. اگر فرضاً بازهم دانشجویی دستگیر شد یا روزنامه ای بسته شد و نمایندگان اصلاح طلب عکس العملی نشان ندادند، باید از طریق وب سایت هایمان، نامه هایمان، شرکت در تحصن ها و تظاهرات و ... به نمایندگان اصلاح طلب فشار بیاوریم و نه فرضاً به رهبر، قوه قضائیه، شورای نگهبان، صدا و سیما، نیروی انتظامی و .... چون این ارگان ها انتخابی نیستند و اعتراضات مردم شاید اصلاً اهمیتی برایشان نداشته باشد. اما نمایندگان مجلس و بخصوص اصلاح طلبان، به آراء ما نیاز دارند. البته منظور من این نیست که به ارگان های انتصابی اعتراضی نشود، چون مشکل اصلی همین ارگان ها هستند. اما فکر می کنم برای مردم عادی، استراتژی فشار از پائین و چانه زنی از بالا در برابر اصلاح طلبان بهتر پاسخ دهد. از طرف دیگر اصلاح طلبان داخل قدرت باید خود استراتژی فشار و چانه زنی را در برابر مخالفین اصلاحات در داخل نظام به کار ببرند. البته مطمئناً احزاب اصلاح طلب از این نوع پیاده سازی استراتژی فشار و چانه زنی زیاد خشنود نخواهند بود، زیرا اگر مردم فشار خود را بر این گروه ها وارد کنند، آنها برای راضی نگاه داشتن نسبی مردم و برای از دست ندادن موقعیت خود که وابسته به آراء مردم است، مجبور به وارد آوردن فشار به نیروهای مخالف قدرتمندتر از خودشان هستند و مشخص است که این احزاب اصلاح طلب، ترجیح می دهند مردم فقط به مخالفان اصلاحات فشار وارد کنند و نه به خودشان.

فکر می کنم تو هم حتماً برنامه ای برای بعد از انتخابات داری. تمام طرفداران تحریم باید برنامه خود برای بعد از انتخابات را منتشر کنند و برای پیاده سازی آن تلاش کنند. فکر می کنم شرایطی که تو می خواهی به آن برسی با شرایط مورد نظر من زیاد تفاوتی نداشته باشد. می توانیم برای رسیدن به حداقل خواسته های مشترکمان با هم همکاری کنیم.
اختلاف من و تو فقط برای چند روز قبل از انتخابات است و از فردا مجدداً به طور مشترک برای رسیدن به خواسته هایمان تلاش خواهیم کرد. از فردا مجدداً به طور مشترک از استقلال ایران دفاع خواهیم کرد. از زندانیان عقیدتی-سیاسی دفاع خواهیم کرد و در برابر زورگویی های نظام ایستادگی خواهیم کرد. مبارزه مدنی را ادامه خواهیم داد، به صفوف تظارهات خواهیم پیوست تا حقوقمان را بگیریم و ...

آیا اصلاح طلبان امکان پیش برد اصلاحات را دارند - تفاوت های مجالس ششم، هفتم و هشتم


اصلاح طلبان پیشرو در انتخابات مجلس هفتم انتخابات را به نشانه اعتراض تحریم کردند اما در انتخابات مجلس هشتم شرکت مشروط دارند و تنها در مناطقی که نماینده دارند شرکت می کنند.

پس از انتخابات مجلس هفتم، کیهان، صدا و سیما و ... از حضور پرشور مردم تشکر کردند و آن را نشانه پشتیبانی مردم از نظام دانستند و انتخاب شدن نمایندگان اصولگرا را نشانه این نامیدند که مردم به خاطر اینکه اصلاح طلبان مخالف نظام بودند، اصولگرایان را انتخاب کردند. فکر نمی کنم در این که این تحلیل ها چقدر صحت دارند نیازی به بحث باشد.
در انتخابات مجلس هشتم، گروه هایی که تحریم را انتخاب کرده اند کمتر هستند و در نتیجه به احتمال بسیار زیاد، تعداد رأی داده شده از 4 سال پیش بیشتر خواهد بود (افزایش جمعیت ایران را هم باید در نظر گرفت، که نظام در اعلام نتایج، اشاره ای به آن نخواهد کرد و تنها آمارها را مقایسه خواهد کرد).
در ضمن مردم می توانند با تحریم انتخابات در شهرهایی که نماینده اصلاح طلب واقعی ندارند، اعتراض خود را بسیار واضح تر نمایش دهند. اگر شاهد تفاوت شدید مشارکت مردم در شهرهای مختلف (مثلاً 30% و 70%) باشیم، این نشانه ای غیر قابل کتمان برای حمایت مردم از اصلاحات خواهد بود که اگر اصلاح طلبان از 10 سال گذشته درس گرفته باشند، می توانند از آن استفاده کنند. مردم شهرهایی که نامزد اصلاح طلب ندارند، می توانند حتی در شهرهای دیگر به نامزدین اصلاح طلب رأی بدهند تا این اختلاف مشارکت بیشتر گردد.

من فکر می کنم اصلاح طلبان اگر هم در انتخابات موفق شدند، در ابتدا نباید دست به کارهای بزرگ و قهرمانانه بزنند. باید ابتدا اعتماد آفرینی کنند و بعد با قدم های کوچک شروع و بعد اصلاحات را وسعت بخشند. برعکس کاری که در مجلس ششم کردند و با قدم های بزرگ شروع کردند و به مرور زمان هی قدم ها کوچکتر شد تا به ایست رسید.

اصلاح طلبان در مجلس ششم دارای اکثریت بودند. در انتخابات مجلس هشتم حتی در صورت انتخاب شدن 100% نامزدین اصلاح طلب، بازهم به احتمال زیاد اکثریت نخواهند شد.
تنها نکته مثبت مجلس هشتم نسبت به مجلس ششم در این خصوص این است که اصولگرایان نمی توانند تمام مشکلات کشور را گردن اصلاح طلبان بیندازند و بگویند تقصیر اینهاست و اینها بی عرضه هستند، اگر ما سرکار بودیم فلان می کردیم و بهمان می کردیم. این هم فرصت خوبی است برای اصلاح طلبان که با آسودگی بیشتری به برنامه ای که انشاءالله دارند برسند.

شب امتحانی، شب انتخاباتی

این شب انتخاباتی بالاترین شده مثل شب امتحان خونه بچه ها!
اون موقع می زدیم تو سر و کله خودمون که درس بخونیم (چون در طول سال نخونده بودیم) و الآن هم همه تو بالاترین می زنند تو سر و کله خودشون که طرف مقابل رو مجاب کنند که بالاخره باید داد یا نه! منظورم رأیه دیگه (چون تا قبل از این خودشون هم نمی دونستن بالاخره میخوان رأی بدن یا نه).
این هم بخشی از نظرهای موضوعات داغ روز:

یکی از دلالیم این است که یک نماینده مجلس حکومت اسلامی حتی حق مصاحبه خارجی ندارد! پس چطور میتواند مدافع حقوق مردمی باشد که به او رای میدهند؟

پس فقط لازم است نمایندگای را انتخاب کنی که خواهان تغییر این قانون می باشند. این می شود اولین قدم.

موجو جان! مشکل اینجاست که هنوز رای دهندگان هم نگفتند اگر رای بدهند چه خواهد شد!

من می گم اگر به تعداد کافی رأی بدهیم و یک اقلیت قوی در مجلس داشته باشیم. این اقلیت می تواند:
1) برخی اخبار پشت پرده را در نطق های قبل از دستور اعلام نماید، همان کاری که در مجلس ششم هم تا حدودی می شد.
2) نمایندگان اکثریت نمی توانند هر لایحه ارسالی از دولت یا قانونی دلشان خواست تصویب کنند (باید توجه کرد که در بین خودشان هم همیشه اختلاف بوده، مثل مجلس هفتم) و نمایندگان اصلاح طلب می توانند حتی آراء دیگر نمایندگان مخالف را نیز جذب کنند.
3) می توانند بلندگویی برای مظلومین باشند، از طریق دیدارهای مردمی و بخصوص کمیسیون اصل نود (مانند مجلس ششم)
4) ...

اصلاحات جهت رسیدن به آزادی بیشتر باید قدم به قدم باشد. باید تا حدودی اعتماد مخالفان را هم جذب کرد تا با تمام قوا جلوی اصلاحات را نگیرند. برای اینکه اصلاح طلبان موفق باشند، فکر می کنم باید قدم های اولیه را کوچکتر بردارند و یواش یواش سرعت را زیاد کنند. برعکس مجلس ششم که قدمهای اول را بزرگ برداشت و بعد یواش یواش مجبور شد قدم ها را کوچک و کوچکتر کند.

این انتظار را از مجلس نداریم، حق مردم را بتواند بگیرد، عوض کردن حکومت پیشکش. ولی این مجلس عرضه ی چنین چیزی ندارد.

اگر مجلس عرضه و توان گرفتن حق مردم را داشت که اینجا بهشت می شد. فکر می کنم این اون ایده الیه که همه می خواهیم بهش برسیم. من با دادن رأی و شاید تو با ندادن رأی.

دوست عزیز، شما فراموش کردید که اولاً همان مجلس بارها و بارها این مردم را نامحرم حساب کرد. یادم هست که بهزاد نبوی نایب رئیس مجلس ششم، پس از اینکه نمایندگان آنموقع برای دوره ی بعد به صورت فله ای رد صلاحیت شدند، بارها و بارها به شورای نگهبان اخطار داد که اگر در رد صلاحیت ها تجدید نظر نکنید، ما اصلاح طلبان ناگفته های زیادی را برای مردم ایران افشا می کنیم. !! ( باج خواهی) - اگر ناگفته هایی وجود دارند که مردم ایران باید از آن مطلع شوند، چرا آقایان میخواستند با باج خواهی و گرفتن امتیاز از جلادان شورای نگهیان، این اسرار و ناگفته ها را معامله کنند؟ و همچنین همگان به خاطر داند حکم حکومتی آقای خامنه ای را که جلوی اصلاح قانون مطبوعات را در مجلس گرفت و صدای احدی نیز درنیامد و مجلس ُ پیگیر ِ مطالبات و حقوق مردم! به آسانی سر بر مُهر نامه ی رهبر نهادد و "چشم" گفت. عزیز جان، طفره نروید. نمیتوان منکر شد که در نظام ولایت فقیه امکان پیشبرد هیچ چیز وجود ندارد.

اولاً باید قبول کرد که مسئولیت رسمی مانند نمایندگی مجلس محدودیت هایی دارد و در عین حال اسراری وجود دارند که شاید تا مدتی اعلام نشوند. در تمام کشورهای دنیا این امر صدق می کند.
اگر آقای بهزاد نبوی چنین چیزی گفته اند، یک اشتباه سیاسی مرتکب شده اند که به ضرر خودشان و حزبشان است. دلیلی ندارد اگر از یک نفر خوشتان نیاید، از حزب وی نیز رویگردان شوید. البته من شخصاً به آقای بهزاد نبوی رأی دادم و هنوز هم خوشحال هستم از این رأی خودم.
اصلاح قانون مطبوعات قدم بزرگی بود که باید دیرتر برداشته می شد (شاید اواخر مجلس ششم). فکر می کنم اصلاح طلبان کمی جوگیر شده بودند و حریف را دست کم گرفته بودند (البته من اون موقع خیلی از این حرکتشان خوشم آمد و بیشتر ناراحت بودم چرا پافشاری بیشتری نکردند). در ضمن برخی مواقع هم باید برای جلوگیری از شر بزرگتر (مثلاً جنگ داخلی یا ...) شر کوچکتر را پذیرفت. بخصوص اگر مقام مهمی داشته بشید.

امیوارم رویاهای شما به واقعیت بپیوندد ولی یادت نره دوست عزیز، بچه ای که میخواد را رفتن یادبگیره، 4 بار میخوره زمین دفعه ی پنجم راه رفتنو یاد می گیره. ما مردم ایران 29 ساله داره میخوریم زمین، هوز نتونستیم به قول شما راه رفتنو یاد بگیریم. 29 ساله داره سرمون کلاه میره، هنوز کلاه رو نمی بینیم.

برای رسیدن به دموکراسی ایده آل خیلی بیشتر وقت لازم هست. کشورهای غربی که مدت ها پیش از ما تمرین دموکراسی را آغاز کرده اند، هنوز هم به دموکراسی ایده آل نرسیدند.

۲۲ اسفند ۱۳۸۶

امروز مشخص شد: فکر می کنم باید رأی داد

این چند روزه هرچندوقت یکبار به این موضوع فکر می کردم که باید رأی داد یا نه!
همین 5 دقیقه پیش به نتیجه ای خلاف تصمیم 4 سال قبلم رسیدم! بعله! این دفعه باید شرکت کرد!
اگر از من بپرسید که چرا ایندفعه برخلاف 4 سال قبل تصمیم به تحریم نگرفتی، خواهم گفت: "نمی دانم :-)" .
ولی فکر می کنم به این ربط داره که آدم وقتی سنش میره بالاتر به این نتیجه میرسه که بعضی وقت ها بجز گوش دادن به حرف دل، باید حرف عقل رو هم گوش داد.
اگر هدف ما پیشرفت ایران باشد، یعنی پیشرفت کشوری که در آن زندگی می کنیم. یعنی بهبود شرایط زندگی خودمان، از نظر امنیت، آزادی، رفاه و .... یعنی زندگی کردن آنطور که دوست داریم.
ببخشید، زدم تو خاکی... از اول:
اگر هدف ما پیشرفت ایران از هر نظر باشد و نه کم نیاوردن و یا کم کردن روی حریف و انتقام بخاطر ظلم هایی که به شخص خودمان شده است، می توانیم بررسی کنیم که کدام برای رسیدن به هدف ما بهتر است: رأی دادن یا ندادن!

در همان ابتدا به یک مشکل می رسیم!!!

سؤال 1) اگر از کسی که می خواهد رأی بدهد بپرسید چرا می خواهی رأی بدهی، ممکن است جواب های مختلفی بدهد که معمولاً یکی یا چندتا از پاسخ های زیر خواهد بود:

1-1- برای اینکه نمایندگانی را به مجلس بفرستم که با من هم عقیده هستند و اهداف مشترکی داریم (شاید الآن باید گفت "عقاید و اهداف مشترک بیشتری"، زیرا در این صورت اگر این نمایندگان برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنند و انشاءالله به آنها برسند، من هم به اهدافم خواهم رسید.
2-1- برای اینکه حداقلی از نمایندگان دگراندیش در مجلس وجود داشته باشند تا اخبار بیشتری از امور پشت پرده به بیرون درز کند.
3-1- برای اینکه اپوزیسیون، هرچند بخش تحمل شده آن، در زمانی که امکان داشتن روزنامه، سایت فیلتر نشده و شبکه رادیویی یا تلویزیونی را ندارد، حداقل یک بلندگو داشته باشد که بتواند از طریق سخنرانی های جلسات مجلس، حداقل خواسته های اپوزیسیون را مطرح کند. (لازم به توضیح نیست که حداقل خواسته های اپوزیسیون تحمل شده، حداقل خواسته های کل اپوزیسیون نیز می باشد، اما عکس مسئله صادق نمی باشد).
4-1- مقایسه دوران مجلس ششم با مجلس هفتم (یا مقایسه دوران خاتمی با احمدی نژاد) نشان می دهد که کدام راه بهتر است.
5-1- من هنوز نتوانسته ام تصمیم بگیرم، فکر می کنم در نهایت همان کاری را بکنم که حزبی که بیشتر از بقیه به آن اعتماد دارم تصمیم گرفته است.
...
یعنی همه در راستای رسیدن یا نزدیک تر شدن یا حداقل دورتر نشدن از هدف است.

سؤال 2) اگر از کسی که می خواهد انتخابات را تحریم کند بپرسید که چرا می خواهی انتخابات را تحریم کنی؟ معمولاً یک یا چند مورد از پاسخ های زیر را خواهید شنید:

1-2-شرکت کردن در انتخابات فرمایشی دلیلی ندارد!
2-2- چرا هیزم انتخاباتی بشم که هیچ نفعی برای من نداره و به آن اعتبار هم ببخشم؟!
3-2- مگر اصلاح طلب ها وقتی در مجلس بودند چکار کردند؟
4-2- فکر نمی کنم اصلاح طلب ها بخواهند کار خاصی بکنند، اگر هم بخواهند کاری بکنند، نمی گذارند!
5-2- اصلاح طلب ها هم از خودشان هستند! این دعواها الکی است!
6-2- اصلاً برایم مهم نیست! ارزش بحث کردن هم ندارد!
7-2- با شرکت نکردن در انتخابات اعتراض خود را به نظام نشان می دهیم.
8-2- با شرکت نکردن در انتخابات اعتبار بین المللی جمهوری اسلامی ایران را از بین می بریم.
9-2- از میان نمایندگان، کسی را که همفکر من باشد پیدا نکردم. حتی یک نفر!
...
جالب اینجاست که این پاسخ ها در راستای رسیدن به هدف ذکر شده نیستند. برخی نیز ممکن است اهداف مختلفی را دنبال کنند.
در اینجا برای اینکه هدف هر پاسخ را دریابیم، سعی می کنم گزینه ها را تک به تک تحلیل کنم:

گزینه 1-2: هدف خاصی که بتواند هدف گوینده را نشان دهد وجود ندارد. دلایل شرکت در انتخابات می تواند هریک از پاسخ های سؤال 1 باشد.

گزینه 2-2: هدف اعتبار نبخشیدن به انتخابات است که هدف نهایی آن مشخص نیست. مگر وقتی در انتخابات 4 سال پیش تنها حدود 50% واجدین شرایط شرکت کردند و انتخابات بی اعتبار شد، چه اتفاق خاصی افتاد. آیا شرایط زندگی ما (مجموعه شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی، اعتبار بین المللی و ...) نسبت به قبل بهتر شد؟

گزینه 3-2: هدف خاصی ندارد. انصافاً در زمان مجلس ششم قوانین خوبی تصویب شد، اگرچه تعداد آنها بسیار کم بود و خواسته های اصلی رأی دهندگان نیز برآورده نشدند. دلیل هم مقام رهبری و شورای نگهبان بودند که هنوز هم وجود دارند. باید به این نکته نیز توجه کرد که تا زمانی که شخص نماینده مجلس است، محدودیت هایی دارد. اگر به این محدودیت ها دقت نشود، مجلسی خواهیم داشت تشکیل شده از 290 احمدی نژاد. فکر کن!!!
فکر می کنم در بخش قانونگذاری می توان به مجلس نمره 8 داد.
در بخش نظارت من به مجلس ششم نمره 10 می دهم. چون نظارت های خوبی انجام شد و اکثر گزارش ها نیز به اطلاع عموم رسید. تعداد نظارت ها کم بود. شاید خیلی جاها اصلاً تلاش نشد و خیلی جاها هم با کوچکترین مقاومت، بی خیالی طی شد! اما بسیاری مشکلاتی که بر سر نظارت وجود داشت به صورت علنی اعلام می شد که خیلی خوب بود.
در بخش نطق های پیش از د ستور و مصاحبه های نمایندگان و دفاع از مظلومین، نمره مجلس ششم از نظر من 12 است. نطق ها و مصاحبه ها برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی بسیار مفید بودند. به این ترتیب معدل نمره مجلس ششم 10 خواهد بود و نمره قانونگذاری رو هم میشه با تک ماده بی خیال شد. پس مجلس ششم حداقل قبول شد. در عین حال اگر بخواهیم نمرات مجلس ششم را روی نمودار ببریم (در مقایسه با دیگر مجالس اخیر جمهوری اسلامی ایران) نمره مجلس خیلی بیشتر خواهد بود. این دفعه بهتون حال میدم و نمره بالاتری بهتون میدم ;o)

گزینه 4-2: هدف مشخص نیست. خوب سعی کن نمایندگانی رو پیدا کنی که به عقاید تو نزدیک تر هستند یا کمتر دورند ;-) در این صورت اگر این نمایندگان حتی فقط به فکر خودشان باشند و به اهداف خود برسند، تو هم به اهداف خود میرسی. در ضمن در اینجا "فکر می کنم یا شاید یا ..." دلیل نمی شود. اگر در برابر کار غیر ممکنی قرار بگیریم، اگر اصلاً تلاش نکنیم، چون غیرممکن است، خوب به نتیجه نمی رسیم، چون مانع غیر قابل عبوری جلوی ما بود. اما اگر تلاش کنیم، شاید، با احتمالی هرچند اندک، بتوانیم از عهده این کار بربیاییم و بعداً گفته شود "فلانی یک کار غیر ممکن را ممکن کرد". اگر هم موفق نشدیم، خوب می رسیم به همانجایی که اگر تلاش نمی کردیم می رسیدیم. پس تلاش کردن گزینه معقول تر می باشد. فقط می ماند بحث هزینه! اگر هزینه تلاش کردن برای انجام کار غیرممکن بالا باشد، ارزش ریسک کردن ندارد. فکر نمی کنم رأی دادن هزینه بالایی باشد.
وقتی هزینه پائین است، پس می توان ریسک کرد. شاید ایندفعه اشتباهاً افرادی وارد مجلس شدند که می خواهند کاری کنند، یا برخی نمایندگان با فشار من و تو، به مرور نظرشان عوض شد و خواستند کاری بکنند یا شاید اصلاً معجزه ای شد و مخالفت و مقاومتی در برابر خواسته های اصلاح طلبان صورت نگرفت :-p

گزینه 5-2: هدف مشخص نیست. خداوکیلی فکر کنم اگر این جمله رو به مثلاً اکبر گنجی بگی کلی قاط بزنه. اولاً اصلاح طلب ها هیچ وقت ادعا نکردند که مخالف نظام هستند که بخواهیم توقع زیادی داشته باشیم و اگر توقعات ما را برآورده نکردند بگوئیم اینها هم مثل همونها هستند. خاتمی و احمدی نژاد فرقی نداشتند. فقط یکیشون خشگل تر بود. پس حداقل یک دلیل برای رأی دادن پیدا شد ;-)
بسیاری از افرادی که زمانی جزو اصلاح طلبان بودند، به دلایل مختلف به خارج از کشور نقل مکان کردند. یکی از دلایل اکثر این افراد، نداشتن امکان فعالیت و آزادی های فردی و اجتماعی بود. افرادی که کیهان، یکی از مشکلات اصلی اصلاح طلبان، آنها را خائن، فاسد، جاسوس و ... می نامد. اما فکر نمی کنم شما از کسی از این افراد شنیده باشید که بگوید این دعواها ساختگی و برای مثلاً گرم کردن تنور انتخابات و سرکار گذاشتن مردم بود. اگرچه این افراد در عقاید و اهداف خود تجدید نظر کرده اند و شاید الآن انتخابات را حتی تحریم کنند، اما همواره به مبارزه اصلاح طلبان با قدرت طلبان اعتقاد داشته اند و آن را بازی نمی دانستند.

گزینه 6-2: هدف مشخص نیست. اگر اینقدر بی ارزش است، بخاطر همان یک میلیونیومی که امکان دارد شرایط بهتر شود و یا حداقل بدتر نشود، رأی بده!

گزینه 7-2: هدف مشخص نیست. با نشان دادن اعتراض به نظام چه چیزی تغییر می کند؟ دفعه قبل که انتخابات حتی از سوی اصلاح طلبان داخل قدرت (مجلس و دولت) نیز تحریم شد، چه چیزی تغییر کرد؟ به هرحال ایندفعه مطمئناً تعداد شرکت کننده ها بیش از دفعه قبل خواهد بود. به 2 دلیل مشخص: جمعیت ایران زیاد شده است و همچنین برخی گروه هایی که اتفاقاً وزن اجتماعی کمی هم ندارند، در انتخابات قبل تحریم را انتخاب کرده بودند، اما ایندفعه قصد شرکت مشروط دارند. پس در پایان به هرحال نظام افزایش رأی دهندگان را تأییدی برای خود اعلام خواهد کرد. پس بهتر است حداقل رأی خود را بدهیم تا یک سنگی انداخته باشیم...

گزینه 8-2: از بین بردن اعتبار بین المللی ایران چه فایده ای دارد؟ با این کار اعتبار خودمان را از بین می بریم. فکر می کنید الآن ایران در جهان خیلی با اعتبار است؟ مردم و مسئولین کشورهای دیگر نمی دانند شرایط زندگی مردم ایران چگونه است و انتخابات به چه صورتی برگذار می شود؟ با بی اعتبار شدن بیشتر چه چیزی بدست خواهیم آورد؟

گزینه 9-2: خوب یک سؤال. آدم می تونه بره یک شهر دیگه اونجا رأی بده؟ اگر میشه خوب آدم نماینده های شهرهای دیگر رو هم نگاه میکنه. نماینده مجلس که فقط مسئول امور شهری یا استانی نیست. در ضمن نیازی نیست کاندیدایی پیدا بشه که 100% با ما هم عقیده باشه و اهداف مشترک داشته باشیم. کاندیدایی که ما رو به هدف نزدیکتر کنه هم کافیه. بعضی ها شاید حتی حاضر باشند به کسانی رأی بدهند که بتوانند سرعت دور شدن از هدف را فقط کاهش دهند.

البته در مورد برخی گزینه هایی که گفته شد هدف مشخص نیست، چند هدف ممکن است مورد نظر بوده باشد:

1- بزرگتر شدن فاصله دولت و مردم و افزایش فشار بر مردمی به حدی که از حد ظرفیت بیشتر باشد و مردم به خیابان بریزند و انقلابی دیگر رخ دهد. فکر می کنید چند درصد مردم حاضرند چنین هزینه ای را بپردازند. وقتی به کوی دانشگاه حمله شد، چند درصد مردم تهران به دفاع از دانشجویان آمدند؟
وقتی کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، جوانان و ... به شرایط موجود اعتراض می کردند، چند درصد مردم در این اعتراض همصدا شدند؟
وقتی نمایندگان مجلس تحصن کردند و استعفا دادند، مردم چه حرکتی کردند؟
این اتفاق در حالتی می افتد که شرایط خیلی بدتر از حال بشود. من نمی خواهم تحت چنین شرایطی زندگی کنم و دوست ندارم بچه هایم در شرایطی بدتر از حالا زندگی کنند. به هرحال نظام درآمد نفت را دارد و مانند کشورهای اروپایی به دلیل مالیات به مردمش وابسته نیست. می تواند با خشونت هرچه تمامتر از قدرت خودش دفاع کند.

2- بی اعتبار کردن بیش از پیش ایران از نظر بین المللی به طوری که حمله یک کشور بیگانه به ایران توجیه پذیر باشد. اولاً بی اعتبار شدن بیشتر ایران باعث فشار بیش از پیش به ایرانیان مقیم خارج خواهد شد. البته بجز کسانی که همین الآن ایرانی بودن خودشون رو به دلیل بی اعتباری بین المللی، حتی الامکان پنهان می کنند. دوماً به هیچ عنوان نمی خواهم پای کشور بیگانه ای از طریق جنگ در کشورم باز شود و بیشتر از آن نگران کشته شدن دوستان و اقوام و ویرانی کشورم هستم. حمله به ایران مطمئناً به سادگی حمله به افغانستان یا عراق نخواهد بود. ایران هم جمعیت بیشتری دارد، هم وسعت بیشتری و هم انسجام و قدرت نظامی بسیار بیشتری دارد و متحدان بسیار زیادی نیز در سراسر دنیا دارد (حالا اینکه متحدان از نظر من خوب هستند یا بد رو کاری نداریم). مطمئناً حمله به ایران آغاز جنگ خونینی خواهد بود که محدود به ایران هم نخواهد شد و گسترش خواهد یافت. حتی اگر جمهوری اسلامی در نهایت شکست بخورد و سقوط کند (که به هیچ عنوان قطعی نیست) شرایطی خواهیم داشت شبیه افغانستان و عراق امروز. به طوری که حتی خیلی از مخالفان صدام در عراق، اعتراف می کنند که شرایط زندگی در زمان صدام بهتر از حال حاضر بود. یادم هست زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرد (با متحدان) خیلی ها می گفتند تا 2 سال دیگر افغانستان بقدری پیشرفت خواهد کرد (به کمک آمریکا و متحدانش) که نه تنها افغانیان ساکن در ایران به افغانستان باز خواهند گشت، بلکه ایرانیان نیز جهت اقامت در افغانستان صف خواهند کشید. تا به امروز 8 سال از حمله به افغانستان گذشته است و هنوز هم برخی از برادران افغان جهت کار و زندگی به ایران مهاجرت می کنند.

3- نظام به دلیل نداشتن اعتبار بین المللی و پایگاهی میان مردم مجبور به عقب نشینی می شود و به خواسته های مردم تن خواهد داد و یا حتی قدرت را واگذار خواهد کرد. اولاً فکر می کنم این اتفاق هرگز نخواهد افتاد، اما اگر هم فرضاً کوچکترین احتمالی برای این حالت وجود داشته باشد، شرایط باید خیلی بد باشد. یعنی دقیقاً همان چیزی که نمی خواهیم. بی اعتباری بین المللی کشور و بدترین شرایط داخلی از نظر سیاست، اقتصاد، جامعه، آزادی و .... که به همان دلایل ذکر شده در بالا (مورد 1 و 2) به هیچ عنوان پسندیده نیست.

البته ممکن است کسی بگوید هدف او ترکیبی از موارد بالا است که بازهم به همان دلایل بالا فکر می کنم یا هدف اشتباه است و یا راه رسیدن به هدف درست انتخاب نشده است.
من و تو چه در انتخابات شرکت کنیم و چه نکنیم، نظام برای تأییدیه خود موردی پیدا خواهد کرد. در ضمن طرفداران نظام و شرایط موجود را نباید دست کم گرفت. فقط اطراف خود را نبینیم.

فکر می کنم از نظر منطقی باید رأی داد. حال اگر احساس شما برای رأی ندادن بقدری قوی است که حکم عقل را وتو می کند، امری دیگر است.
به عقیده من دلیلی ندارد رأی ما به شخص یا حذبی خاص به معنی هم عقیده بودن با آن باشد یا تأییدی باشد بر محبوبیت شخص یا سلامت انتخابات. من رأی می دهم جهت رسیدن به هدف خود.

۲۰ اسفند ۱۳۸۶

من قسمتی از نقشه ی شوم استبداد نیستم، چه رأی بدهم و چه ندهم!

می خواستم در یک بحث در بالاترین شرکت کنم، اما چون انرژی روزانه من تمام شده بود (نمی دونم چرا به 1055- امتیاز رسیده؟؟؟ اون هم در مدت یک روز / فکر کنم به دلیل عدم رعایت قوانین سایت از سوی من بوده / بعد از اینکه انرژیم تموم شد قوانین رو خوندم که البته یکم دیر بود، امیدوارم مسئله زودتر حل بشه) و دلم نیومد بی خیال متن بشم، تصمیم گرفتم تو بلاگم منتشرش کنم:

شاید رأی ما چیزی را بهتر نکند، اما شاید سرعت بدشدن شرایط را کم کند (در بدترین حالت).
رأی ندادن چه چیزی را تغییر خواهد داد؟ آیا با رأی ندادن شرایط بهتر خواهد شد؟ آیا از بدتر شدن شرایط جلوگیری خواهد کرد؟
اگر برنامه ما فقط رأی ندادن باشد، مطمئناً نه تنها نفعی برای ما ندارد، بلکه پیروزی کامل قدرت طلبان را تسهیل می کند.
اگر برنامه دیگری بجز رأی ندادن برای پیشرفت ایران و رسیدن به آزادی دارید، لطفاً منتشر نمائید تا من و دوستانم هم به شما بپیوندیم!
باید اعتراف کنم هنوز خودم هم در مورد شرکت یا عدم شرکت در انتخابات تصمیم قطعی نگرفتم، تحت این شرایط رأی دادن واقعاً زور داره!
اما فکر میکنم بهترین حالت این باشد که اصلاح طلبان در شهرهایی که کاندیدا دارند رأی کامل بیاورند و در دیگر شهرها که اصلاح طلبان کاندیدا ندارند، مردم انتخابات را تحریم کنند و یا در شهرهای دیگر به اصلاح طلبان رأی دهند.
در این صورت اصلاح طلبان با پشتوانه این انتخابات وارد مجلس خواهند شد و حداقل جلوی برخی کارهای پشت پرده گرفته خواهد شد و اخبار بیشتری به بیرون درز خواهد کرد. در عین حال جلوی برخی تصمیمات منفی مجلس گرفته خواهد شد.
اگر مشارکت تنها در شهرهایی بالا باشد که اصلاح طلبان حضور دارند و اصلاح طلبان نیز در این شهرها پیروز مطلق باشند، پشتوانه بسیار بهتری است از حضور پرتعداد مردم در تمام شهرها و یا حتی حضور کم تعداد مردم بر اثر تحریم و تشکیل یک مجلس یک دست ضد اصلاحات. در صورت تحریم کلی انتخابات، دلیل تحریم قابل اثبات نیست، اما اگر تحریم تنها در شهرهایی باشد که حداقل رقابت با دولت فعلی نیز امکان پذیر نیست، تحریم کاملاً هدفمند و دلیل آن قابل اثبات خواهد بود.
البته شرکت در انتخابات به تنهایی نیز کافی نخواهد بود. نمایندگان باید برای اجرای برنامه های خویش تلاش کنند، اما مهمتر از تلاش آنها، تلاش ما و مردمی است که به آنها رأی دادیم و یا انتخابات را تحریم کردیم. باید پیگیر خواسته های خود باشیم و نه تنها به مخالفان اصلاحات، بلکه به خود اصلاح طلبان و نمایندگان منتخب خود نیز فشار بیاوریم تا به حداقل خواسته های مشترک خود برسیم.

بالاترین، لابی های قدرتمند و دیکتاتوری اکثریت!!!

با سلام!
من دیروز در بالاترین (http://www.balatarin.com/) عضو شدم. بالاترین سایت بسیار جالبی است و به همه کاربران اینترنت پیشنهاد می کنم سری به آن بزنند.
در سایت بالاترین شما می توانید لینک مطالب جالبی که در اینترنت خوانده اید، دیده اید یا شنیده اید را همراه با توضیح منتشر نمائید. حال دیگر کاربران بالاترین می توانند به این لینک امتیاز مثبت و یا منفی بدهند.
اگر امتیازات یک لینک به حد نصاب برسد، لینک مورد نظر از بخش "لینک های تازه" به بخش "لینک های داغ" منتقل خواهد شد و مطمئناً بازدیدکنندگان زیادی خواهد داشت.
در توضیحات سایت بالاترین آمده است که هر کاربر تنها می تواند یک رأی (مثبت یا منفی) به هر لینک بدهد.
در این توضیح آمده است که امتیاز منفی تنها برای لینک هایی در نظر گرفته شده است که بر خلاف قوانین بالاترین منتشر شده انند (لینک تبلیغاتی و یا چرت و پرت و ...) و بهتر است به مطالبی که با آن مخالف هستیم، اصلاً رأی داده نشود.
من وقتی عضو شدم، مانند همیشه، قوانین سایت را مطالعه نکردم، که کار اشتباهی بود. به همین دلیل چند لینک به صفحات مختلف یک سایت منتشر کردم.
اما نکته جالب اینکه تنها 3 لینک از لینک های من امتیاز منفی گرفتند (4 امتیاز منفی که باعث حذف مطلب می گردد) و لینک های دیگر من که آنها هم به همان سایت مربوط می شدند، امتیاز مثبت هم گرفتند.
موضوع جالب شده بود. وقتی موضوع لینک های دارای امتیاز منفی را مشاهده کردم، جریان مشخص شد. هر سه لینک حذف شده مربوط به مصاحبه ای با آقای حسین درخشان بودند که در 3 بخش منتشر شده بود. به شخصیت آقای درخشان کاری ندارم، چون ایشان را از نزدیک نمی شناسم و از سایت ایشان هم به ندرت بازدید می کنم. اما به هر حال ایشان شخصیت شناخته شده ای است و مصاحبه نیز به نظر من بسیار جالب بود. به همین دلیل مصاحبه را ترجمه و منتشر نمودم.

این نشان می دهد که در سیستم رأی گیری بالاترین هم مثل تمام سیستم های رأی گیری دیگر، لابی های قدرت وجود دارند. این قدرت یا از تعداد زیاد ناشی می شود و یا از فعالیت زیاد این افراد.
حال فرض کنیم یک لابی قدرتمند در بالاترین تشکیل شود که ایده آل های خاصی دارد و البته از کاربران آن تشکیل شده است و ربطی به صاحبان سایت ندارد (اصلاً ادعا نمی کنم چنین چیزی وجود دارد). این لابی می تواند تمام لینک های مخالف را با آراء منفی خود حذف کرده و به لینک های موافق اجازه انتشار دهد. البته چون مخالف قوانین بالاترین نیست، اشکالی ندارد و می شود سانسور قانونی. البته این امر خیلی طبیعی است، زیرا انسان ها همواره به دنبال قدرت هستند و سعی می کنند عقاید و افکار خود را بیش از پیش بین دیگر انسان ها منتشر کنند.

اما چرا این سیستم به این صورت است و آیا سیستم رأی گیری وجود دارد که از این گونه اشکالات نداشته باشد؟
مطمئناً هر سیستمی اشکالات خاص خود را خواهد داشت. در این سیستم، شاید برای اینکه راه دیگری وجود نداشته است و مسئولین سایت، فرصت کافی برای کنترل حجم انبوه لینک های ارسالی را ندارند، سعی کرده اند یک سیستم کنترل خودکار توسط کاربران ایجاد کنند. به گونه ای که لینک های تبلیغاتی و کلاً غیر مرتبط توسط خود کاربران و با آراء منفی آنها حذف گردند. سیستم جالبی به نظر می رسد که از دید برخی حداکثر آزادی است. اما اشکال این سیستم این است که شرایط ایده آلی برای قدرتنمایی لابی های فعال و یا دیکتاتوری اکثریت ایجاد می کند.

به هرحال و با وجود احتمال شکل گیری چنین لابی هایی، بالاترین یکی از جالب ترین سایت های ایرانی است که دیده ام و در عین حال آزادی بیان و امکان انتشار عقاید مختلف برای مخاطبان بسیاری را به بهترین شکل ممکن ارائه می دهد.
اگر مرامنامه و قوانین بالاترین رعایت شوند، مشکل لابی های قدرتمند و دیکتاتوری اکثریت نیز بوجود نخواهند آمد. می توان بالاترین را شبیه سازی جامعه ایران دانست و جنبه داشتن آزادی و تحمل نظرات مخالف را در آن سنجید.
همانطور که در مرامنامه سایت بالاترین نیز آمده است:

با عضویت در بالاترین شما تبدیل به یکی از هزارن مدیر این سایت می‌شوید و می‌توانید محتوای سایت را با رای خود کنترل کنید. پس مسئولیت‌پذیر و حساس به رای خود باشید. فراموش نکنید که هر رای شما به منزله امضای شماست.

۱۹ اسفند ۱۳۸۶

نشست پرسش و پاسخ وبلاگ نويسان و نامزدهاي ائتلاف اصلاح طلبان

نشست وبلاگ نويسان و نامزدهاي ائتلاف اصلاح طلبان در ستاد براي فردا برگزار مي‌شود. اين نشست روز دوشنبه از ساعت 17 در اين ستاد بر پا مي‌شود. در اين نشست آقايان سيدمحمد صدر ، نجفقلي حبيبي وجواد اطاعت از نامزدهاي ائتلاف اصلاح طلبان و همچنين سيدمصطفي تاج‌زاده رئيس ستاد انتخابات جبهه مشاركت وسيد محمدعلي ابطحي عضو شورا مركزي مجمع روحانيون مبارز حاضر خواهند بود. دفتر مرکزی ستاد براي فردا مستقر در خیابان ولی عصر، بين بهشتي و مطهري، خیابان اتحادیه، پلاک 14 و 16می باشد.

۱۸ اسفند ۱۳۸۶

ویدئوکلیپ جدید آرش با همراهی Shaggy به نام "دنیا"


Arash feat. Shaggy: Donya

لینک Youtube:

http://www.youtube.com/watch?v=gXbGx-wK6no

لینک جهت ذخیره:

http://rapidshare.com/files/98002612/Arash_ft._Shaggy_-_Donya___New_Full_Video__.avi

۱۵ اسفند ۱۳۸۶

نامه ای به رئیس جمهور

ترانه ای سیاسی از بهرام به سبک رپ.

جهت دانلود: بهرام - نامه ای به رئیس جمهور

متن ترانه:

صحبت های تبلیغاتی آقای احمدی نژاد پیش از انتخابات ریاست جمهوری:
واقعاً مشکل مردم ما الآن شکل موی بچه های ماست؟ خوب بچه ها دوست دارند موشون رو هرجوری بزنند، به من و تو چه ربطی داره؟
دولت باید بیاد اقتصاد رو سامان بده، فضای کشور رو آرامش ببخشه، امنیت روانی درست کنه، پشتیبانی کنه از مردم. مشکل مهم جوانهای ما اینه که مدل موشون رو چجورب بگذارند و دولت هم نمی گذاره؟ یعنی الآن مشکل کشور ما اینه که مثلاً فلان دختر ما فلان لباس رو پوشید؟! یعنی مشکل کشور ما اینه؟ یعنی مشکل مردم ما اینه؟!

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور

«با عرض سلام خدمت رئیس جمهور محترم
واسه گفتن حرف، می شمرم فرصت رو مغتنم
تو که گوش می کنی به حرف هر سلیقه ای
می شه وقتت رو به من بدی چند دقیقه ای؟

من نگرانم واسه تاریخ تحریف شده
واسه مغز جوونهایی که تحریک شده
درد ما دوا نشد دکتر مملکت
که شعاراتون هم بدتر به ما ها حمله کرد

مخم بیداره ولی ترجیح می دم باشه تو خواب
تا این که سینه ام بشه سنگ قبر آرزوهام
عمر من رفت به درک واسه نسل بعد
می خونم مث اینکه فعلاً به ما وصله درد

وصله کرد تیکه ی غمو بس که من
می بینم نابغه هامون هم شدن نسل گـَرد
هیچ وقت تصور نمی کردم بشیم این طوری
که داشته باشیم میلیون ها جوونِ دین گریز

ملت خلاف می کنن تا برن زندون واسه جای خواب
خیلی ها وقتی مردن عکسشون بدرقه نشد با یه قاب
می دونم حرفای من می خوره تهش به بن بست
ملت می رن مسجد هنوز تا کفش بدزدن

به خدا این همه ادّعا نیشخند داره
ایران صادر می کنه دختر هیجده ساله
رو زمین نشستی فکر کردی که اوجه! پس
امید من به نجات در حد معجزه اس

تو خودت خوب می دونی چقد شده درگیری زیاد
به خدا قرآنِ روی طاقچه گردگیری میخواد
فقط شعار که دنبالش هستی فقط تا ما
بشینیم قرآن به دست، بکنیم فقط دعا

سندِ حرف منه چهره ی سطح شهر
یه چرخ بزن تو دوی نصف شب به بعد
نفس بکش، این آسفالته که بوی خون می ده
دقت کن، یه جوون اون گوشه داره جون می ده»

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور

«تو گفتی دولت من دولت آرامشه
که ذهن مردم واسه حمایتت آماده شه؟
وسعت فکر منه از خزر تا خلیج فارس
نمی خوام از من بگیرنش بشه دریچه باز

برای بد شدن اوضاع و برای جنگ
حرفش مال توئه، عواقبش برای من
هنوزم بهت زده ام و نشستم من به حیرت
که چرا جای خون نیکوتینه توی رگ غیرت؟

کاشکی منم محافظ داشتم
که دورم وای می ایستادن و دم می زدم از امنیت
ولی خیلیا دنبالم هستن الان
که منو بگیرن یا که دررم از دست کلان. . .
که اینم شده زنده بودن

حرفامو تموم می کنم می تونی قبولش کنی
یا با گرفتنم ظاهراً تمومش کنی
ولی بدون اگه بگیرم حتی خوی حیوون
قلمم با قدرت می چرخه حتی توی زندون»

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور

می خوام روشنی عقده ام رو خاموش کنم
ولی نمی تونم حرفاتو فراموش کنم
وقتی قلم و کاغذم توی دست من بود
پس می نویسم نامه ای به رئیس جمهور


Download Link: http://rapidshare.com/files/97339753/Namei_Be_Raes_Jomhor-128-_www.RapbRap.ir_.mp3

جزئیات جدید از فرود خطرناک هواپیمای مسافربری لوفت هانزا در فرودگاه هامبورگ


فرودگاه هامبورگ علی رقم باد شدید و طوفانی که در بخش هایی از آلمان و شهر هامبورگ وجود داشت، باندی را جهت فرود اعلام نمود که عمود به جریان باد بود، در حالی که در این شرایط هواپیما باید معمولان هم راستای باد فرود بیاید. در ضمن در هنگام فرود، خلبان هدایت هواپیما را در دست نداشت و فرود بر عهده کمک خلبان زن 24 ساله هواپیما بود.
در آخرین لحظات فرود هواپیما، باد شدید جانبی هواپیما را از کنترل خارج می کند به گونه ای که یکی از بال های هواپیما با باند فرود برخورد می کند. اما در آخرین لحظه و در یک قدمی سقوط، هواپیما مجدداً اوج گرفته و در تلاش دوم با موفقیت می نشیند.
این در حالی است که حداکثر باد جانبی مجاز برای فرود هواپیمای A320، 38 گره می باشد، در حالی که قدرت باد جانبی در زمان فرود 49 گره (90 کیلومتر در ساعت) بود. به اعتقاد برخی کارشناسان، شرکت لوفت هانزا باید این پرواز را کنسل می کرد و یا خلبان فرودگاه و شهر دیگری را جهت فرود انتخاب می کرد. انتخاب باند فرود در جهت عمود به جریان باد از سوی فرودگاه نیز اشتباه بوده است.
با این وجود مسئولین فرودگاه اصلاً از این رخداد مطلع نمی شوند و خلبان هواپیما نیز این واقعه را گزارش ننمود و ساعت ها بعد و پس از تماس اداره تحقیقات سوانح هوایی، پی به ماجرا می برند.
فیلم منتشر شده در اینترنت و تلویزیون توسط یک فیلم بردار غیرحرفه ای گرفته شده است. وی فیلم خود را در اینترنت منتشر نمود و به این ترتیب هیچ سودی از انتشار تلویزیونی آن نبرد. سخنگوی یکی از شبکه های تلویزیونی آلمان اعلام نمود که امکان فروش این فیلم به قیمت 10000 یورو (حدود 130 میلیون ریال) وجود داشته است.

مذاکرات ایران-آمریکا و سفر دکتر امیر احمدی به ایران

امروز هیئت ایرانی جهت شرکت در چهارمین نشست مشترک ایران، عراق و آمریکا، وارد عراق شد. از جمله موضوعات مورد بحث، وضعیت زندانیان ایرانی در دست آمریکا و نیز وضعیت گروه مجاهدین خلق که از دید ایران و آمریکا جزو گروه های تروریستی می باشند، خواهند بود.

همچنین چند روز قبل از این نشست، دکتر هوشنگ امیر احمدی، استاد دانشگاه روتگرز و مؤسس و رئیس شورای ایرانیان و آمریکائیان، پس از 10 سال وارد ایران شد. وی از آقای احمدی نژاد نامه ای دریافت کرده است تا بتواند سریعتر و بدون مشکل به ایران سفر کند. وی به گفته خودش حتما هیچ گونه پیامی برای ایران نمی باشد و تنها جهت دیدار با اقوام به ایران سفر کرده است، البته وی اشاره کرد که در این سفر نیز از هر فرصتی برای بهبود روابط ایران و آمریکا استفاده خواهد کرد. وی همچنین دیدار با افراد رده بالای نظام را تأیید کرد.
دکتر امیر احمدی از 20 سال پیش در تلاش برای عادی سازی روابط ایران و آمریکا می باشد و بزرگترین مشکل خود در این راستا را لابی اسرائیل در آمریکا می داند.
وی اشاره کرد که بسیاری از افراد داخل نظام آمریکا خواهان عادی سازی روابط با ایران هستند، اما افرادی نیز هستند که خواهان حمله فوری به ایران می باشند.

هشتمین روز تجمع دانشجویان دانشگاه شیراز

فعالین دانشجویی اعلام کرده اند که روز سه شنبه هشتمين روز تجمع دانشجويان دانشگاه شيراز با جمعيتی حدود ۲هزار نفر برگزار شده است. همزمان اعلام شده که ۱۲ تن از دانشجويان متحصن دانشگاه شيراز به دادگاه احضار شده اند.

براساس گزارش ها، کاظم رضايی، عباس رحمتی، هادی عسگری، اسماعيل جليلوند، لقمان مديری، حميد جنتی، محسن گوهری نيا، مجتبی بخشنده، سعيد کوشکی و سه تن ديگر از دانشجويان متحصن که نخواستند نامشان فاش شود، به دادگاه انقلاب احضار شده اند.

یک دانشجو دانشگاه شیراز در گفت و گو با رادیو فردا
دانشجويان متحصن دانشگاه شيراز خواستار آن هستند که دانشجويان احضار شده به دادگاه انقلاب قادر به ادامه تحصيل باشند و با احکام بازداشت و يا ممنوعيت از تحصيل رو به رو نشوند.


مهم ترين و نخستين خواسته اين دانشجويان استعفای محمد هادی صادقی، رييس دانشگاه شيراز است و آنها اعلام کرده اند خواسته های صنفی شان را با مديريت جديد دانشگاه مطرح خواهند کرد.

دانشجويان دانشگاه شيراز می گويند که رييس اين دانشگاه فضای دانشگاه شيراز را پادگانی و امنيتی کرده است.

به گزارش خبرنامه امير کبير، پايگاه خبری دانشجويان دانشگاه امير کبير تهران، وزارت علوم بدون توجه به خواسته های دانشجويان، انتخابات شورای صنفی دانشگاه شيراز را تاييد کرده است.

برکناری شورای صنفی فعلی و برگزاری انتخابات شورای صنفی، برچيده شدن دوربين های مدار بسته نصب شده در دانشگاه ها، فراهم آوردن امکان دسترسی به اينترنت در دانشکده فنی دانشگاه شيراز، تجهيز و توسعه خوابگاه های دختران، توزيع غذا در روزهای تعطيل، منصوب کردن سرپرست های مناسب برای خوابگاه های دختران، جذب استادان کارآمد و پايان دادن به برخوردهای گزينشی با استادان، امکان استفاده دانشجويان متاهل از خوابگاه استيجاری و تجهيز خطوط اتوبوسرانی برای دانشکده دامپزشکی از ديگر خواسته های صنفی دانشجويان دانشگاه شيراز است.

به گفته فعالان دانشجويی دانشگاه شيراز، روز شنبه، يکشنبه و دوشنبه درگيری هايی بين نيروهای بسيج و دانشجويان متحصن صورت گرفت.

گزارش شده که در اين درگيری ها يک نفر از دانشجويان زخمی شده است.

نيروهای بسيج می گويند دانشجويان متحصن به شهدای جمهوری اسلامی توهين کرده اند، اما دانشجويان اين اتهام را رد می کنند.

از روز دوم تجمع، تعدادی از خانواده های دانشجويان معترض تلفنی تهديد شده اند.

مسئولان دانشگاه شيراز ضمن تهديد خانواده های دانشجويان و بخصوص دانشجویان دختر، از آنها خواسته اند به فرزندانشان بگويند تحصن اعتراضی را پايان دهند.

در تعدادی از وبلاگ های دانشجويان شيراز، لغو فوری طرح جداسازی دانشجويان دختر و پسر از جمله خواسته های مهم دانشجويان اعلام شده است.

دانشجويان همچنين فشار مقامات دانشگاه شيراز بر نشريات دانشجويی را محکوم کرده اند. فعالین دانشجویی روز سه شنبه ساختمان مدیریت دانشگاه شیراز به اشغال خود در آورده و به تحصن خود ادامه داده اند.

فیلم هایی از تجمع دانشجویان:
(شعار "فرمانده پادگان، این آخرین پیام است – جنبش دانشجویی آماده قیام است" جالب توجه است)

فیلم1:

فیلم2:

فیلم3:

افشاگری سه دانشجوی دانشگاه اميرکبير در خصوص نحوه تهيه فيلم "خط سياه"


خبرنامه اميرکبير: مجيد شيخ پور، پويان محموديان و مقداد خليل پور با ارسال نامه سرگشاده ای به شعبه ۴۴ دادگاه تجديدنظر، دادگاه رسيدگی کننده به پرونده سه دانشجوی در بند دانشگاه اميرکبير، توضيحاتی در خصوص فيلم اعترافات دانشجويان، که بريده هايی از آن در فيلم «خط سياه»، ساخته وزارت اطلاعات، آمده، دادند.

به گزارش خبرنامه اميرکبير شيخ پور، محموديان و خليل پور در ارديبهشت ماه سال جاری و در پی انتشار ۴ نشريه جعلی و موهن به همراه احسان منصوری، احمد قصابان و مجيد توکلی دستگير و روانه زندان شدند.

در زمان اخذ فيلم اعترافات در زندان، اين ۶ دانشجو به صورت دسته جمعی در محل فيلم برداری حضور داشتند. از اين رو اين دانشجويان جهت روشنگری در اين خصوص و چگونگی اخذ فيلم اعترافات در نامه ارسالی خود به دادگاه تجديدنظر توضيحاتی داده اند. متن کامل اين نامه به شرح زير است:


ويل لکل افاک اميم

جناب آقای قاضی ساعدی، رياست محترم شعبه ۴۴ دادگاه تجديدنظر؛
سلام عليکم

اينجانبان مجيد شيخ پور، مقداد خليل پور و پويان محموديان، مديران مسئول سه نشريه دانشجويی هستيم که در رابطه با غائله جعل نشريات در ارديبهشت ماه سال جاری توسط نيروهای امنيتی دستگير شديم. اخيرا شايعاتی مبنی بر احتمال انتشار فيلمی از اعترافات سه دانشجوی در بند، مجيد توکلی، احسان منصوری و احمد قصابان شنيده شده است. لذا از آن جا که ما خود از نزديک شاهد چگونگی پرونده سازی برای اين سه تن و رفتارهای نامتعارف بازجويان بوده ايم، بر آن شديم جهت تنوير موضوع برای دادگاه محترم مطالبی را عنوان کنيم.

وضعيت آقای احمد قصابان در حين اعترافات تلويزيونی بسيار غيرطبيعی بود و نشان از شکنجه های طولانی مدت داشت. به طوری که از فرط کم رمقی، در حين اعتراف مقابل دوربين، چشم بند از دست وی رها می شد و به زمين می افتاد. همچنين در حين فيلمبرداری احمد قصابان به شدت پلک می زد که گواهی بر اضطراب شديد ايشان بود.

آن چه در فيلم اخذ شده از ما خواسته شد، اين بود که بيشتر به بيان آن چه در ۴ نشريه جعلی نوشته شده بود بپردازيم. از آن جا که افراد بازداشت شده اساسا دخالتی در انتشار اين نشريات نداشتند در بيان جزئيات به صورت آشکار به مطالبی خلاف واقع اشاره می نمودند. به عنوان مثال آقای قصابان در اين فيلم مدعی شد که نشريات را در سلف مرکزی و در ساختمان ابوريحان توزيع کرده است، که با توجه به مجهز بودن ساختمان فوق به دوربين مداربسته اين مطلب قرين به واقع نيست. همچنين به گواهی عده کثيری از دانشجويان، نشريات به هيچ وجه در سلف مرکزی توزيع نشده است.

يا به عنوان مثالی ديگر در اعترافات آقای احسان منصوری در فيلم اخذ شده آمده است که وی اين ۴ نشريه را در فرصت بسيار کوتاهی (حدود ۵ دقيقه) صفحه بندی کرده است که با توجه به حجم مطالب اين نشريات اين مسئله غيرممکن است.

در پايان با توجه به عدم وجاهت قانونی اعترافات اخذ شده تحت فشار و شکنجه و همچنين با توجه به رجاء واثقی که به استقلال رای و قضاوت عادلانه حضرتعالی داريم، انتظار اين است که با صدور حکم برائت اين سه دانشجوی بيگناه موجبات احقاق حقوق حقه ايشان را فراهم آوريد. به اميد روزی که هيچ حقيقتی با تيغ منفعت و مصلحت ذبح شرعی نگردد.

والسلام علی من التبع الهدی

مقداد خليل پور
پويان محموديان
مجيد شيخ پور
۱۵ اسفند ۸۶

۱۲ اسفند ۱۳۸۶

مقاومت در برابر طرح امنیت اجتماعی و درگیری با نیروی انتظامی

به نوشته اعتماد، مقامات نيروي انتظامي پس از يک هفته سکوت درباره حادثه فلکه صادقيه تهران که در جريان اجراي طرح امنيت اجتماعي به وقوع پيوست، اين واقعه را از قبل سازماندهي شده اعلام کردند و از دستگيري 10 نفر در اين رابطه خبر دادند. اين ماجرا به نقل از سايت هاي اينترنتي زماني به وقع پيوست که مجريان طرح برخورد با بدپوششي روز شنبه هفته گذشته دختري را متوقف کردند و از وي خواستند به خاطر نوع پوشش و حجابش سوار خودروي ون شود. مقاومت دختر جوان سبب تجمع مردم شد و به گفته شاهدان عيني زماني که نامزد اين دختر به رفتار ماموران اعتراض کرد حوادثي به وقوع پيوست که با واکنش حاضران همراه شد. در حالي که تصاوير ضبط شده از اين حادثه در سايت هاي اينترنتي منتشر شده بود، پليس از اظهارنظر رسمي در اين باره خودداري مي کرد تا اينکه روز گذشته سردار احمد روزبهاني رئيس پليس امنيت اخلاقي ناجا در جمع خبرنگاران اين حادثه را از پيش طراحي شده دانست و گفت؛ بارها با بررسي موضوع برخي برخوردها که گفته مي شود از ناحيه ماموران پليس زن يا مرد با مردم صورت گرفته پي برده ايم راه انداختن چنين جوي در ميان مردم از قبل سازماندهي شده بوده است به طوري که خانمي با وضعيت ويژه به سمت ماموران گشت ارشاد حرکت مي کند و در حالي که چند دوربين وي را تحت نظر دارد فرد به گونه‌اي رفتار مي کند که به طور حتم مامور پليس به وي تذکر دهد و در اين ميان بدون معطلي شروع به جيغ کشيدن و فرياد زدن مي کند. اين در حالي است که نه ماموري با وي برخورد فيزيکي کرده و نه کسي کتکش زده است اما همان شب آنتن بيگانه اين تصاوير جيغ زدن را پخش مي کند بنابر اين مي توان نتيجه گرفت موضوع از پيش برنامه ريزي شده است... اين افراد به محض دستگير شدن تلاش مي کنند با معرکه گيري از قانون فرار کنند چرا که مي دانند به محض انتقال آنان به مقر پليس بلافاصله هويت و سوابق شان آشکار و شامل مجازات حد يا پرداخت جريمه مي شوند... ته کار چنين اتفاقاتي همچون حادثه هفته گذشته ميدان صادقيه تهران مشکوک است و قطعاً اين نيست که مامور نيروي انتظامي با زور و ضرب و شتم کسي را به داخل خودروي گشت ارشاد برده است.

در همین مورد:
نکته جالب که در فیلم های مربوط به این مورد خاص هم دیده می شود، این است که اکثر ناظران در حال فیلمبرداری با موبایل خودشان هستند. حتی اگر دولت برای جلوگیری از تکثیر اینگونه فیلم ها در اینترنت، سایت هایی نظیر Youtube را فیلتر کند، مردم از طریق Bluetooth فیلم ها را بین خودشان تکثیر می کنند.
این نوع گزارشگری مردمی دقیقاً همان چیزی است که بخشی از نظام از آن بیم دارد. توجه بیش از حد به کنترل اینترنت و sms و حتی Bluetooth نیز به همین دلیل می باشد.

دوم اینکه مقاومت و اعتراض به برخوردهای نیروی انتظامی با جوانان در چارچوب طرح امنیت اجتماعی، برای این بخش از نظام بسیار خطرناک است. سکوت یک هفته ای در برابر این واقعه نشانه ترس است. اگر این مقاومت ها و اعتراض ها ادامه پیدا کند، بسیار زود وسعت پیدا خواهد کرد. زیرا محدود به گروهی خاص، مانند دانشجویان، سیاستمداران، کارگران، معلمین، فقیر یا پولدار نمی شود و تمام مردم و بخصوص جوانان و زنان را شامل می شود. مانند شلوغی های بعد از بازی های تیم ملی فوتبال در مقدماتی جام جهانی که کشور کاملاً از کنترل نیروهای انتظامی خارج بود.

سوم اینکه مقاومت در برابر دستور نیروی انتظامی جرم است. همانطور که گوش دادن به ابی و اندی و کورس جرم است و دیدن فیلم هایی مثل تایتانیک و نوشیدن یک لیوان شراب شیراز و داشتن آنتن ماهواره و داشتن وبلاگ ثبت نشده و رفتن به میهمانی مختلط دوستان دانشگاهی ... و تظاهرات زمان شاه جرم هستند.
قوانین بد جمهوری اسلامی ایران باعث می شوند تقریباً همه ایرانیان ساکن ایران مجرم باشند و به این ترتیب ترس از جرم بسیار ناچیز باشد. در ضمن دلیلی ندارد هر چیزی که جرم باشد، بد هم باشد. اگر راه دیگری برای انتقاد و مخالفت با قوانین و طرح هایی مثل طرح امنیت اجتماعی وجود نداشته باشد (از طریق روزنامه ها، انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و ...)، مقاومت منفی در برابر آنها و سرپیچی از آنها، تنها راه خواهد بود. همانکاری که مردم ایران مدت هاست انجام می دهند. در گوش دادن به موسیقی، انتخاب لباس ها و نوع حجاب، شادی و مهمانی های مختلط، روابط بین دختر و پسر، مشروبات الکلی، مواد مخدر و ....
بسیاری از این مقاومت ها و مخالفت ها شاید درست نباشند و برای شخص و جامعه مضر باشند، اما وقتی روزنه امید دیگری وجود نداشته باشد، کنترل آن بسیار سخت تر است.

فیلم های شلوغی های فلکه صادقیه که متأسفانه کیفیت پائینی دارند:
(حضور بی حجاب دختران و فیلم برداری مردم با موبایل هایشان و شعار "مرگ بر نیروی انتظامی" و هو کردن نیروی انتظامی (که قاعدتاً باید کمک مردم باشد) و شعار "حکومت نظامی نمی خواهیم، نمی خواهیم" و صحبت های فیلم بردارها جالب توجه هستند)

فیلم 1:

لینک چند فیلم دیگر در Youtube:

http://www.youtube.com/watch?v=8jGhsaJdyQU

http://www.youtube.com/watch?v=7bb6opzdti4

http://www.youtube.com/watch?v=uiOGxSDbX9Q

http://www.youtube.com/watch?v=DUF8VGwWBxQ

سلام!

شرمنده، خیلی وقته تو این بلاگ چیزی ننوشتم. هم نزدیک امتحاناته، هم تو این چند وقت بیشتر تو 2تا بلاگ آلمانی زبانم نوشتم.
گفتم اینجا هم یک سلام علیکی بکنم :-)
راستی امروز خوندم علی دایی مربی تیم ملی شده!
من خیلی با علی دایی حال می کنم، ولی فکر می کنم الآن قطبی گزینه خیلی بهتری بود!!!
تا بعد