۲۵ دی ۱۳۸۶

باز يک انتخابات و خیلی بيشتر

در ابتدا می خواستم از مقاله خانم ملیحه محمدی تشکر کنم، من اصلاً ایشان را نمی شناسم و هیچ اطلاعی از گذشته ایشان ندارم. اما از خواندن مقاله ایشان خیلی لذت بردم و تقریباً می توانم بگم 100% با ایشان موافقم، تنها با این تفاوت که چون از بچگی املاء و انشاء من ضعیف بوده، هیچگاه نمی توانستم چنین مقاله ای بنویسم.
اما امروز که مقاله آقای ناصر مستشار در نقد مطلب خانم محمدی را خواندم، تصمیم گرفتم با همین قلم ضعیف خودم از ایشان دفاع و تشکر کنم.
آقای مستشار به گذشته خانم محمدی اشاره کرده است و اینکه این چریک فدائی در زمان شاه (نمی دانم اصلاً صحت دارد یا نه) به اصلاح طلب در زمان جمهوری اسلامی تبدیل شده است را عجیب و غریب نامیده است.
به نظر من این اصلاً موضوع عجیبی نیست و انسان به مرور زمان تغییر می کند، از زندگی و گذشته خود درس می گیرد و شاید حتی ایده آل های وی و مفهوم زندگی نیز تغییر کند. فکر می کنم انسانی که در مثلاً 70-80 سال زندگی تغییر نکند، یک جای کارش ایراد دارد. البته منظورم تغییرات ظاهری مثلاً برای جلب توجه و جذب آراء مردم و ... نیست. به عنوان مثال بسیاری از نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب درون نظام نیز چنین تغییراتی را پشت سر گذاشتند. یا بسیاری از مردم داخل ایران (در مورد آدم های اطراف خودم هرف می زنم) قبل از 2 خرداد هیچ علاقه ای به شرکت در انتخابات نداشتند یا از روی ترس (برخی اعتقاد داشتند که اگر مهر انتخابات در شناسنامه نخورده باشد، در کنکود نمی توان شرکت کرد یا ادارات دولتی شخص را استخدام نمی کنند و ... که البته حداقل در مورد خودم و اطرافیانم می توانم بگم که هیچ گاه چنین اتفاقی نیفتاد و اصلاً توجهی به این صفحه شناسنامه نمی شد) در انتخابات شرکت می کردند، اما بعد از 2 خرداد نظر این افراد عوض شد و با علاقه در انتخابات شرکت می کردند و حتی برای نامزدهای انتخابات تبلیغ می کردند و دیگران را به شرکت در انتخابات و رأی دادن به گروهی خاص تشویق می کردند. باز بعد از مدتی بسیاری از این افراد نظرشان مجدداً عوض شد و اعتقاد داشتند باید انتخابات را تحریم کرد تا به این ترتیب اعتراض خود را نشان دهند و حتی اطرافیان را به عدم شرکت در انتخابات (جریان مهر انتخابات در شناسنامه تقریباً فراموش شده بود) شرکت می کردند و عده ای دیگر فقط از اثرگذاری رأی خود ناامید شده بودند و در انتخابات شرکت نمی کردند، بدون اینکه اطرافیان را به شرکت یا عدم شرکت تشویق کنند.
این افراد را نمی توان دورو یا ضعیف یا ... شمرد، بلکه با توجه به دیدگاه خودشان در خصوص شرایط زمانه، تصمیم می گرفتند، کاری که به نظر من هر انسان سالم و عاقلی باید انجام دهد. حتی نظر بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور، که به دلیل دور بودن از ایران و عدم لمس مستقیم شرایط داخلی ایران شاید دیدگاهشان در برخی موارد با مردم داخل ایران متفاوت است، بخصوص آنهایی که سال هاست حتی به ایران سفر نکرده اند (شاید به دلیل ترس از دستگیر شدن توسط جمهوری اسلامی که ترس بحقی هم هست)، پس از 2 خرداد عوض شد و پس از دیدن سرعت کم اصلاحات (شاید توقع بیش از حد بالایی داشتند) مجدداً نظر خود را عوض کردند.
به نظر من تبدیل شدن از چریک فدائی به اصلاح طلب (به صورت مطلق و بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی) تغییر مثبتی است.

سپس آقای مستشار می نویسد که خانم محمدی خود را به اشتباه جزو اپوزیسیون معرفی می کند که من متوجه نشدم این چه اشکالی دارد. مگر شخصی یا اداره ای وجود دارد که تعیین می کند چه کسی حق اپوزیسیون بودن را دارد و چه کسی نه!!!
تا آنجائیکه من می دانم اپوزیسیون یعنی گروه مخالف (معمولاً احذاب و گروه های مخالف یک نظام). یعنی اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران هم مانند خود جمهوری اسلامی ایران یک شورای نگهبان دارد که درخواست های عضویت در اپوزیسیون را بررسی می کند و هر شخص باید ابتدا تأیید صلاحیت شود و از نظارت استصوابی آن عبور کند؟؟؟
آقای مستشار به تلاش خانم محمدی برای شرکت بیشتر مردم در انتخابات اشاره می کند، به نظر من ایشان نه تنها تلاش می کنند که مردم در انتخابات شرکت کنند، بلکه حتی تلاش می کنند مردم به نامزدهایی رأی دهند که وی دوست دارد (به عقاید وی نزدیک تر هستند). مشکل من فقط این است که اشکال این تلاش را نمی بینم. اصلاً این مقاله با همین هدف نوشته شده است و فکر می کنم خانم محمدی هم آن را تکذیب نمی کند.
اینکه رهبر جمهوری اسلامی ایران و خانم محمدی، هردو مردم را دعوت به شرکت در انتخابات می کنند، دلیل هم عقیده بودن آنها نمی باشد. مگر نهضت آزادی و رهبر جمهوری اسلامی که هردو در ششمین انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کردند هم عقیده بودند و اختلاف نظری با هم نداشتند؟

آقای مستشار نوشته اند که " آيا کانديد اهای مورد دلخواه مردم شانس انتخاب وراه يافتن به مجلسی که زير نظر ولايت فقيه وشورای نگهبان دست چين خواهند شد را بدست آورده اند تا مردم انگيزه ائی بدست بياورند تا در انتخاباتی که از هم اکنون حتی جرياناتی مانند ملی ومذهبی ها وحزب اعتدال وتوسعه شعبه تهران وياران سابق هاشمی رفسنجانی از ثبت نام خود داری کرده اند،چراکه پس از آن خط ونشانی که مقام معظم رهبری در باره متحصنين دوره هفتم و نهضت آزادی عنايت فرمودند ،بقيه علاقمندان را از شرکت در انتخابات پيش رو را از هم اکنون کاملا مايوس نمودند!"

در اینجا با چند مورد ضد و نقیض روبرو می شویم، اولاً اگر رهبر جمهوری اسلامی ایران با سخنان خود بسیاری از علاقه مندان را از شرکت در انتخابات مأیوس کرده است، پس علاقه مندی رهبری برای حضور پرتعداد مردم در انتخابات و دعوت از مردم برای این حضور که آقای مستشار اعلام کرده بودند چه می شود؟
در ضمن چرا ایشان تنها به شعبه تهران حزب اعتدال و توسعه اشاره کرده است؟ یعنی این مقاله تنها برای مردم تهران نوشته شده است و به اعتقاد ایشان مردم دیگر شهرهای ایران باید در انتخابات شرکت کنند؟
در ضمن برخی نیروهای ملی-مذهبی و حزب اعتدال و توسعه و اطرافیات آقای هاشمی رفسنجانی نیز در انتخابات ثبت نام کرده اند و حتی فعلاً مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کرده اند (نظر نهایی به نحوه تعیین صلاحیت ها بستگی دارد).
در ادامه آقای مستشار ظاهراً برداشتی غیر از برداشت من از مقاله خانم محمدی دارند.
خانم محمدی به درستی می نویسند که انتخابات برای جابجایی در قدرت است (مجلس، ریاست جمهوری و ...) و مستقیماً باعث تغییرات اساسی (تغییر کلی قانون اساسی، حذف ولایت فقیه، حذف شورای نگهبان و ...) نمی گردند. در بسیاری از کشورها، نامزدهای مورد انتخاب (به عنوان مثال برای ریاست جمهوری) نمی توانند مخالف قانون اساسی باشند، همین امر در ایران هم صدق می کند. پس اگر کسی مخالف قانون اساسی است دو راه وجود دارد، مبارزه برای تغییر کلی قانون اساسی و دوم اصلاح تدریجی قانون اساسی.
در مورد تغییر کلی قانون اساسی (در اصل تعویض قانون اساسی به عنوان مثال از طریق انقلاب یا کودتا یا ...) باید گفت که طرفداران این روش پس از بیش از 20 سال هنوز هیچ نتیجه ای نگرفته اند، اما طرفداران اصلاحات حداقل پیش رفت های کوچکی داشته اند و با توجه به هزینه بسیار بالای روش اول و هزینه کم تر روش دوم، فکر می کنم کارایی روش دوم حداقل تابحال بیشتر بوده است.
برداشت من از مطلب خانم محمدی این است که وی بر خلاف نظر آقای مستشار، به نیابت از شورای نگهبان کار نمی کند و با بسیاری بخش های قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (شاید اکثر آن) مخالف است، از ولایت مطلقه فقیه گرفته تا نظارت استصوابی و .... ولی ایشان معتقدند که کم هزینه ترین کاری که در حال حاضر و با توجه به شرایط فعلی می توانیم برای رسیدن به اهداف مشترک (از اپوزیسیون خارج از کشور (مانند سلطنت طلبان، جمهوری خواهان، سوسیالیت ها و ...) گرفته تا اپوزیسیون داخل کشور (مانند حزب مشارکت، حزب اعتماد ملی، نیروهای ملی-مذهبی، طرفداران سوسیالیسم و ...) انجام دهیم، شرکت فعال در انتخابات و اصلاحات تدریجی است.

آقای مستشار خانم محمدی را متهم می کند که با افشای تاکتيک های بعضی از نيروهای سياسی به شورای نگهبان آموزش می دهد و احتمالاً به این ترتیب برنامه مخفی آنها را لو می دهد (ثبت نامهای آنقدر وسيع و گسترده که شورای نگهبان را گيج ‏کند و وقت نکنند تا همه را رد صلاحيت کند). نمی دانم آیا آقای مستشار این مطلب را جدی نوشته است یا دلیل دیگری داشته است. اما اگر قرار بوده است این طرح مخفی بماند، چطور خانم محمدی از آن اطلاع پیدا کرده است (حتی در صحبت های من با دوستان، این تاکتیک بارها مطرح شده است، نه در این چند روز بلکه از سال ها پیش). در ضمن با کمی تفکر به این نتیجه می رسیم که این روش مطمئناً نمی تواند کارساز باشد، زیرا به گفته شورای نگهبان، اصل بر برائت نیست، یعنی در بررسی صلاحیت ها، اگر شورای نگهبان از صلاحیت کسی اطمینان پیدا نکرد (به دلیل عدم داشتن مدرک یا ضیق وقت)، صلاحیت وی خیلی راحت رد می شود (یکی از مواردی که من و مطمئناً خانم محمدی و حتی آقای مستشار با آن مخالف هستیم و یکی از اشتراکات اکثر اپوزیسیون می باشد).

همچنین آقای مستشار به جنجال برانگیز خواندن تقاضای بسیار قانونی نهضت آزادی ایران در خصوص نظارت بین المللی بر انتخابات ایراد گرفته است. اولاً پس از این تقاضای نهضت آزادی واقعاً جنجال بسیاری برپا شد پس جنجال برانگیز بود و دوماً بر اساس کدام قانون اساسی این تقاضا بسیار قانونی بوده است؟ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؟ به نظرم در استفاده از لغات باید دقت بیشتری کرد.

در پایان نیز آقای مستشار خانم محمدی را متهم می کند که پیش از قضات رژیم اسلامی حکم خود درباره نهضت آزادی را صادر نموده است و آنها را مستحق مجازات های مخوف و ساختگی جمهوری اسلامی می داند و زمینه های ذهنی را آماده می کند.
من شخصاً خیلی با تقاضای نهضت آزادی موافق نیستم، اما این حق هر گروهی است که چنین تقاضایی را مطرح کند (شاید حتی موافقان این تقاضا در ایران بیش از مخالفان آن باشد). اما مطمئن هستم که مخالفان نهضت آزادی در داخل نظام جمهوری اسلامی ایران، از حمایت های اپوزیسیون خارج از کشور از تقاضای نهضت آزادی ایران سوء استفاده کرده و ممکن است آنها را زندانی، شکنجه و یا ... نمایند که خوشایند هیچ انسان آزاده ای نیست. اما در عین حال نیروهای اپوزیسیون نیز حق دارند در صورت موافق بودن با چنین تقاضایی، از آن حمایت نمایند. از طرفی نیز مطرح شدن تقاضایی از سوی یک حزب سیاسی، در صورتی که کسی از آن حمایت نکند، هیچ ارزشی ندارد، پس مطمئناً نهضت آزادی نیز خواهان این است که از تقاضای آنها حمایت شود. البته ریسک چنین کاری این است که شما نمی توانید انتخاب کنید چه کسی از تقاضای شما حمایت کند، شاید برخی از این حمایت ها به ضرر شما تمام شود. به هر حال (موافق یا مخالف بودن با این تقاضا) مطرح کردن چنین تقاضایی در شرایط فعلی جرأت زیادی می خواهد، البته تنها برای نیروهایی که در داخل ایران هستند. و بالعکس، نوشتن مقاله ای مانند مقاله خانم محمدی نیز جرأت بیشتری می خواهد تا مقاله ای جهت دعوت به تحریم انتخابات (البته این بار برای نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور).

مقاله خانم ملیحه محمدی: http://www.roozonline.com/archives/2008/01/post_5665.php
مقاله آقای ناصر مستشار: http://news.gooya.com/politics/archives/2008/01/066980.php