۰۸ خرداد ۱۳۸۸

شرکت یا عدم شرکت، مسئله این نیست...مسئله حل مشکلات کشور است

به نظر من بهترین راه این است که هر کس از دید خودش مشکلات اصلی کشور را بنویسد.
بعد راه های حل این مشکلات که به ذهنش می رسد را بنویسد، البته راه حل های منطقی و قابل اجرا در شرایط مکانی و زمانی موجود. فرض کنید شما فردا رئیس جمهور ایران شدید، در همین شرایط فعلی. مشخص است که بسیاری از راه حل هایی که به ذهن شما می رسد اصلاً قابل اجرا نیست. گاهی مسیر مستقیم مسدود است و باید از راه اصلی خارج شد، از راه های فرعی رفت و موانع را دور زد. گاهی حتی باید دنده عقب گرفت و از مسیر دیگری رفت و ....
حال بیایید فکر کنیم هر کدام از ما برای رسیدن به این اهداف (راه حل های مشکلات اصلی کشور یا به عبارتی خودمان) چه کاری می توانیم بکنیم. به عنوان مثال در حال حاضر فصل انتخابات است. از این فرصت چه استفاده ای می شود کرد. ببینیم کدام یک از کاندیداها (اصلاً مهم نیست با افکار آنها موافقیم یا خیر) ما را به هدفمان نزدیکتر می کند (مثلاً از طریق راه حل هایی که به ذهنمان رسید وقتی خود را جای رئیس جمهور ایران قرار دادیم) و به او رأی دهیم و برنامه خود برای رسیدن به اهداف را پس از انتخابات هم ادامه دهیم. یا اگر فکر می کنید تحریم انتخابات شما را به هدفتان و حل مشکلات نزدیک تر می کند و به این منظور برنامه ای برای بعد از انتخابات دارید، انتخابات را تحریم کنید. ولی مهم این است که از این فرصت استفاده کنیم.
خوشحال می شوم اگر نظر خودتان را بنویسید و در نظرسنجی هم شرکت نمائید...

۳۰ آبان ۱۳۸۷

حسین درخشان، ما و دفاع از حقوق دگراندیشان!

من از چند روز پیش که دیدم آقای حسین درخشان دیگر مطلبی نمی نویسد، نگران حال او شدم.
اما از آنجا که خودش قبلاً اعلام کرده بود که دوست ندارد غیر از رسانه های رسمی جمهوری اسلامی ایران کسی این خبر را منتشر کند، تصمیم گرفتم چیزی در وبلاگم ننویسم و در عوض در سایت "سردبیر: خودم" یک کامنت گذاشتم و یک e-mail هم به آدرس این سایت فرستادم (آدرس دیگری از درخشان نداشتم) و سعی کردم از طریق خود او موضوع را پیگیری کنم.
اما دیروز باخبر شدم که ظاهراً وی را بازداشت کرده اند (در روزنامه اعتماد خواندم و همچنین در اینترنت در سایت های کیهان، ایرنا، تابناک و بالاترین). از آنجا که خبر بازداشت وی طبق خواسته خودش توسط رسانه های رسمی جمهوری اسلامی ایران اعلام شده است، حال دیگر دلیلی نمی بینم که مطلبی در این خصوص ننویسم، بخصوص که این بازداشت موضوعی شخصی نیست و تمام ایرانیان را (اگر نگوئیم تمام انسان ها) شامل می شود.
البته خبرها بسیار با هم تفاوت دارد و از دستگیری وی در فرودگاه و در حال ورود (که نمی تواند صحیح باشد، زیرا وی از داخل ایران نیز مطلب نوشته بود) تا اعتراف وی به جاسوسی برای اسرائیل و ... را شامل می شود.
جاسوسی وی برای اسرائیل بقدری غیر منطقی است که فکر کنم مخالفان سرسخت وی (چه داخل نظام و چه از مخالفان نظام) هم نمی توانند این امر را باور کنند. البته هیچ چیز غیرممکن نیست، اما تا سند و مدرکی در این باره منتشر نشود، حداقل من یکی حتی یک درصد هم این حرف را باور نمی کنم.
البته آدم خیلی باید احمق باشد که چنین کسی را بازداشت کند، چون هودر داشت بهترین تبلیغ را برای نظام جمهوری اسلامی ایران می کرد و من داشتم یواش یواش به این نتیجه می رسیدم که نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران دارد آهسته اما پیوسته به بلوغ فکری و عملی می رسد که ظاهراً افرادی داخل نظام وجود دارند که سعی می کنند با تمام قدرت مانع این امر شوند.
من همیشه از خواندن مطالب درخشان حرس می خوردم، با این وجود همیشه هرچند وقت یکبار سری به سایتش می زدم تا هم با دیدگاه های افرادی شبیه حسین درخشان آشنا شوم و هم اینکه در لابلای نوشته های وی معمولاً اطلاعات جالبی وجود دارد که معمولاً دارای لینک به منابع مختلفی نیز هستند. البته باید یاد بگیری که به فحاشی ها و گفته های بی ربط وی توجهی نکنی و سعی کنی تنها اطلاعات واقعی آن را استخراج کنی (که معمولاً ما ایرانی ها این کار را بلد نیستیم و بیشتر به حاشیه ها توجه می کنیم).
به هرحال الآن فرصت خوبی است تا طرفداران واقعی دموکراسی و افرادی که ادعای دفاع از حقوق دگراندیشان می کنند را شناسایی کنیم.
دگراندیش تنها به کسی گفته نمی شود که مخالف اندیشه نظام یا دولتی باشد، بلکه از دید هر شخص، دگراندیش کسی است که اندیشه دیگری نسبت به خود ما دارد. وقتی من که قدرتی ندارم که نگران از دست دادن آن باشم و مسئولیت اداره کردن زندگی کسی را ندارم (یا حداکثر مسئولیت یک یا چند خانواده را بر عهده دارم) از حقوق مخالفان خودم دفاع نمی کنم، چطور می توانم توقع داشته باشم یک دولت یا نظام سیاسی که به هرحال قدرت زیادی در اختیار دارد و مسئولیت چندین میلیون انسان را برعهده دارد (کاری ندارم کدام نظام یا دولت و اینکه آیا این مسئولیت را از نظر ما پذیرفته و در راستای آن حرکت می کند یا نه!) از حقوق دگراندیشان دفاع کند؟

به هرحال امیدوارم حسین درخشان به زودی از بازداشت رهایی یابد و شاید در روش خود (و نه حتماً دیدگاه خود) تجدید نظر کند. من خیلی دوست دارم مطالبی منتقی در دفاع از نظام و دولت فعلی (حتی اگر با آن مخالفم) بخوانم، اما چه کنم که چنین مطالبی یا اصلاً وجود ندارند و یا بسیار کمیاب هستند. منظورم دفاع منتقی است و نه دفاع احساسی، که از این نوع دفاع به اندازه کافی وجود دارد. دفاع احساسی در بهترین حالت به درد فارسی زبان ها می خورد، اما وقتی یک دفاع احساسی و پر از فحش و ناسزا به دگراندیشان را به زبان دیگری ترجمه کنی، هیچ فایده ای به عنوان دفاع از جمهوری اسلامی ایران که ندارد هیچ، تأییدی بر حرف های مخالفان نظام نیز خواهد بود.
به هرحال مهمتر از هرچیزی، آزادی هرچه سریعتر حسین درخشان و تمام دگراندیشانی است که به جرم دگراندیشی سیاسی، عقیدتی، اجتماعی و ... در زندان بسر می برند.

۱۵ آبان ۱۳۸۷

یک پیشگویی!!!

الآن ساعت 3:45 دقیقست و خوابم نمی بره. دارم با خودم نوشخواب می کنم. الآن در آمریکا هم انتخابات است و دلم برای فضای انتخاباتی ایران تنگ شده.
راستی شاید خیلی ها معنی نوشخواب رو ندونن. فکر کنم کشف خودمه این کلمه و شاید هم مختص به خودم. وقتی خیلی خسته هستم یا خوابم میاد یا خیلی دیروقت میشه، من شروع می کنم به نوشخواب کردن. یعنی هرچی میاد تو ذهنم رو می گم (اگر با کسی باشم، یا می نویسم، مثل الآن). خوب تو این شرایط هم اکثر چیزهایی که میاد تو ذهنم چرت و پرته و ....
مثل همین پیشگویی که می خوام الآن بنویسم و اون هم اینه که برای اولین بار در تاریخ جهان یک سیاه پوست رئیس جمهور آمریکا خواهد شد و برای اولین بار در تاریخ جهان، رئیس جمهور ایران به پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تبریک خواهد گفت.
حالا اینکه کدوم بخش این مطلب به نظر شما جالب تر یا مسخره تره، توضیح نوشخواب یا پیشگویی بعدش، رو نمی دونم، ولی شاید چند ساعت یا چند روز دیگه نظرتون عوض شه...
راستی من دلیل شکست اصلاح طلب ها و یاران 2 خردادی خاتمی رو هم کشف کردم. قبل از انتخابات 2 خرداد اکثر اطرافیانم می گفتند که ناطق نوری رئیس جمهور خواهد شد، حتی آنهایی که می خواستند به خاتمی رأی بدهند. من هم با یک حسام نامی سر یک پیتزا شرط بستم که خاتمی رئیس جمهور خواهد شد. دلیل شکست اصلاحات هم این بود که این آقا حسام اون پیتزا رو که باخته بود به من نداد (اگرچه پیتزاهای دیگه ای به من داد، ولی نه اون پیتزایی که سر این شرط باخته بود).
پیشنهاد می کنم اصلاح طلبان اگر قصد پیروزی در انتخابات آتی رو دارند، تمام تلاش خودشون رو متمرکز کنند که آقا حسام رو مجاب کنند اون پیتزا رو برای من بخره. بعدش اگر خواستند ائتلاف کنند، شب انتخابات بخوابند، تو فیلم دست بدند و بعد بگن مونتاژه یا هر کاری خواستند بکنند، بکنند.

۱۵ مهر ۱۳۸۷

وزارت امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر از اصول دین و اصول دموکراسی است.
امر به معروف یعنی دعوت به انسانیت، راه راست، رعایت حقوق دیگران و ... و نهی از منکر یعنی نهی از دروغ، ظلم، تقلب و ....
به نوشته روزنامه ايران "لايحه امر به معروف و نهي از منکر با سه محور نظارت مردم بر مردم، نظارت مردم بر دولت و نظارت دولت بر مردم به امضاي رييس جمهوري رسيد و در يک ماه آينده براي تصويب نهايي به مجلس ارسال مي شود."
به نظر من وزارت امر به معروف و نهی از منکر مزایای زیادی دارد:
1- امکان نظارت بر وزارت امر به معروف بسیار بیشتر از نظارت بر ستاد امر به معروف خواهد بود و درنتیجه امکان تخلف در آن بسیار کمتر خواهد بود.
2- وزیر امر به معروف مستقیماً از سوی رئیس جمهور منتخب مردم انتخاب خواهد شد و امکان تغییر وی را نیز دارد.
3- نمایندگان منتخب مردم امکان استیضاح وزیر امر به معروف را دارند.
به این ترتیب می توانم خودم را از طرفداران این طرح احمدی نژاد بدانم، البته اگر یک اشکال کوچک وجود نداشت:
من اعتقاد دارم که هر جامعه ای نیازمند "امر به معروف و نهی از منکر" است. "امر به معروف و نهی از منکر" یعنی اصلاحات. اصلاح جامعه، دولت و نظام و به نظر من نظارت مردم بر مردم و مردم بر دولت (2 محور از لایحه مربوطه) مهمتر از نظارت دولت بر مردم (1 محور از این لایحه) است. بخصوص که دولت برای نظارت بر مردم ابزارهای دیگری هم دارد (نیروی انتظامی، قوه قضائیه، سپاه، بسیج و ...).
اما آیا وزارتخانه ای که بودجه آن توسط دولت و نظام تعیین می شود و رئیس آن از سوی رئیس جمهور (رئیس دولت) انتخاب می شود می تواند به عنوان نماینده مردم بر دولت نظارت کند و دولت را امر به معروف و نهی از منکر کند؟
اما نکته مهمتر بحث نظام است. در جمهوری اسلامی ایران، نظام بسیار وسیع تر از دولت است (زیرا شامل رهبریت و مؤسسات وابسته نیز می شود). اما در این لایحه تنها 3 محور با 2 عضو (مردم و دولت) آمده است و هیچ نظارتی بر نظام را پیش بینی نکرده است. آیا اگر بخشی از نظام که خارج از دولت است، تخلفی صورت دهد، این وزارتخانه نمی تواند نظارتی داشته باشد و عکس العملی نشان دهد؟
در ضمن محدوده فعالیت این وزارتخانه مشخص نیست و اگر فرضاً جوانی تخلف بسیار بسیار بزرگی انجام داد و عاشق دختری شد و با هم رفتند سینما، وظیفه این وزارتخانه چه خواهد بود؟ یا اگر بازپرس یکی از زندان ها اشتباه بسیار کوچکی کرد و زندانیان و مجرمان را کمی شکنجه کرد، عکس العمل این وزارتخانه چه خواهد بود؟
بنابراین به دلایل ذیل چنین وزارتخانه ای نمی تواند این سه هدف (محور) را برآورده کند:
1- وابستگی مالی به دولت (یکی از بخش هایی که باید بر آن نظارت کند).
2- انتخاب رئیس آن از سوی دولت (یکی از بخش هایی که باید بر آن نظارت کند).
3- عدم درنظر گرفتن بخش های خارج از دولت نظام (نظارت کامل نیست).
4- مشخص نبودن اختیارات این وزارتخانه.

۰۵ مهر ۱۳۸۷

آقای درخشان، تولد وبلاگت مبارک،

می دانم که اگر هم کسی خود را مدیون تو می دانست، تو هیچ وقت کسی را مدیون خودت نمی دانستی.
می دانم اگر نان و نمک جایی یا کسی را خوردی و از کسی یا جایی دستمزدی برای زحمات خود می گرفتی، آنها را فراموش نکردی و طوری نمی نویسی که انگار چنین افرادی وجود نداشته اند.
می دانم که از کسی بخاطر اختلاف عقیده سیاسی و حزبی بدت نمی آید و به او فحش نمی دهی.
می دانم که خود را برتر و باهوش تر از بقیه ایرانیان نمی دانی و به عقیده دیگران احترام می گذاری و تنها راه حق را راه خود نمی دانی و توقع نداری همه پس از چند سال تازه به نتایج و موقعیت و جهان بینی تو برسند.
با مظلومیت و آهسته در وبلاگ پربیننده خود گفتی که 4 مهر (25 سپتامبر)، تولد هشت سالگی وبلاگت است و من با تمام توان و بلند فریاد می زنم تولدت مبارک.
فکر می کنم تنها راه پیشرفت کشور، اتحاد تمام ایرانیان، چه در قدرت و چه خارج قدرت، خواهد بود. نیازی به دوستی افراد مذهبی تندرو و ذوب در ولایت با مخالفان ولایت مطلقه فقیه نیست، اما این افراد می توانند برای ایرانی بهتر باهم همکاری کنند. البته هردوطرف باید بتوانند طرف مقابل را بخاطر اشتباهات گذشته ببخشند و دیوار بی اعتمادی را بردارند. بهتر است از فحش هایی که به هم می دهیم شروع کنیم. اگر نظام به مردم خودش اعتماد نداشته باشد، چطور ممکن است مردم به این نظام اعتماد داشته باشند؟ اگر چه این نظام باید قاعدتاً از دل این مردم بیرون آمده باشد و نباید هیچ بی اعتمادی وجود داشته باشد. اما آیا واقعاً اینگونه است؟ و شما آقای درخشان، به عنوان پدر وبلاگ فارسی که علاقه خاصی به انتشار مطالب جنجالی داری، وظیفه مهمی در این راستا خواهی داشت. مگر اینکه من در مورد 4 جمله اول این مطلب اشتباه کرده باشم.

تولدت مبارک

هشت سال نوشتن (حسین درخشان): http://i.hoder.com/archives/2008/09/080925_017792.shtml

۰۵ تیر ۱۳۸۷

یاس (خواننده رپ فارسی) در همایش ملی آسیب شناسی ایران (در دانشگاه سراسری شیراز)

۰۴ تیر ۱۳۸۷

افشاگری در خصوص تیم ملی فوتبال ایتالیا!

دلایل برد ایتالیا در نیمه نهایی جام جهانی 2006 در برابر آلمان و شکست آنها در نیمه نهایی جام اروپا 2008 در برابر اسپانیا مشخص شد.

عامل برد تیم ایتالیا در نیمه نهایی جام جهانی 2006 تمرینات ویژه این تیم بودند که از 2 سال قبل شروع شده بود:


عامل باخت تیم ایتالیا در نیمه نهایی جام Euro 2008 نیز طرفداران ویژه این تیم بودند:

مشاور انتخاباتی احمدی نژاد مشخص شد!

این ویدئو مربوط به برنامه "ساعت خوش" می باشد که 15 سال پیش از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده بود.
شباهت لحن گفتار، حرکات دست، برخی اصطلاحات، پوشیدن کاپشن بجای کت و نوع وعده ها خیلی جالب هستند.
تنها تفاوت اینه که مهران مدیری بعد از دادن این وعده ها، به تیمارستان برده شد...

آیا خطر دستگیری رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و مسئولین برنامه چراغ خاموش جدی است؟!

به دنبال افشای رسوایی اخلاقی معاونت دانشجویی دانشگاه زنجان توسط دانشجویان این دانشگاه و انتشار فیلمی از این معاون دانشگاه که قصد تعرض به دختر دانشجویی را داشت، وزیر علوم ایران می گوید: «افشای این کار درست نبوده و افشای گناه از خود گناه مهم تر است.»
به گفته دادستان زنجان، دختر دانشجویی که معاون دانشجویی دانشگاه زنجان قصد تعرض به او را داشته بازداشت شده است. این در حالی است که مسوولین دانشگاه و استان زنجان پیشتر به دانشجویان این دانشگاه قول داده بودند که برای این دختر دانشجو مشکلی پیش نمی آید.
امروز در یوتیوب ویدئویی دیدم که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ضبط شده بود و برنامه دوربین مخفی بود در خصوص افرادی که آگهی استخدام منشی منتشر کرده اند و قصد سوء استفاده جنسی از این افراد را دارند.
یعنی همان اتهامی که دانشجویان دانشگاه زنجان به معاونت دانشجویی این دانشگاه می زنند.
در هر دو مورد اتفاق مشابهی افتاده است. دختری با شخص متهم قرار ملاقات گذاشته و نقش بازی کرده است و از این مورد فیلم برداری شده است. از ظاهراً افشای گناه از خود گناه مهم تر است و در مورد دانشجویان، این امر به دستگیری این دختر انجامیده است، من نگران بازیگران و مسئولان صدا و سیما هستم که آنها هم به جرم افشای گناه زندانی شوند.
آیا کسی از رئیس صدا و سیما و مسئولان برنامه چراغ خاموش و بازیگران مؤنث این برنامه اطلاعی دارد؟

فیلم منتشر شده دانشجویان دانشگاه زنجان:

فیلم منتشر شده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران:

متن کامل بسته پیشنهادی E3+3 به ایران در خصوص برنامه هسته ای (که در اصل حاوی امتیاز واقعی نیست)

در این بسته پیشنهادی، سعی شده در برابر دادن امتیازاتی به ایران، ایران برنامه غنی سازی اورانیوم خود را به حالت تعلیق درآورد.
امتیازات پیشنهاد شده هم همگی از اهمیت بالایی برخوردار هستند و دقیقاً چیزهایی هستند که ایران برای پیشرفت نیاز دارد.
اما نکته اینجاست که این امتیازات، در اصل، امتیاز نیستند و حق طبیعی ایران هستند.
این امتیازات که در بخش های مختلفی ارائه شده اند عبارتند از:
انرژی هسته ای
- تاکيد دوباره بر حق ايران نسبت به انرژی هسته ای برای مقاصد صرفا" صلح آميز مطابق با تعهدات اين
کشور در چارچوب پيمان منع گسترش سلاح های هسته ای. (این به اصطلاح امتیاز، حق قانونی ایران بر اساس پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای است)
- تامين کمک های مالی و تکنولوژيک لازم جهت استفاده صلح آميز ايران از انرژی هسته ای و حمايت نسبت
به از سرگيری پروژه های همکاری فنی درايران توسط آژانس بين المللی انرژی اتمی. (این به اصطلاح امتیاز، حق قانونی ایران بر اساس پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای است)
- حمايت از ساخت نيروگاه های آب سبک منطبق با آخرين فن آوری روز. (منظور چه نوع حمایتی است؟ آیا این نیروگاه به صورت رایگان برای ایران ساخته خواهد شد؟ در غیر این صورت این به اصطلاح امتیاز هم حق طبیعی ایران است که ساخت نیروگاه آب سبک را به مناقصه بین المللی بگذارد. اگر کشورهایی از همکاری شرکت های خود با ایران جلوگیری می کنند، این امری دیگر است و از نظر حقوقی، غیر قانونی- طبق پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای)
- حمايت از تحقيق و توسعه در انرژی هسته ای به موازات بازيابی تدريجی اعتماد بين المللی. (این به اصطلاح امتیاز، حق قانونی ایران بر اساس پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای است)
- تامين تضمين های الزام آور حقوقی عرضه سوخت هسته ای. (شرایط این تضمین چیست؟ چون حتماً شرایطی وجود دارد. به عنوان مثال اگر یکی از کشورهای دوست آمریکا به ایران حمله کند و جنگی دیگر درگیرد – مانند حمله عراق به ایران – باز هم این تأمین سوخت هسته ای ادامه خواهد داشت؟ مگر عدم فروش قطعات یدکی هواپیماهای مسافری که در حال حاضر صورت می گیرد و یکی از دلایل سقوط های اخیر و جان دادن ایرانیان بسیاری می باشد، چه دلیلی دارد و از کجا معلوم همین بلا بر سر سوخت هسته ای نیاید؟ ایران هم دلایل بسیاری برای عدم اعتماد به اروپا و آمریکا دارد)
- همکاری در جهت مديريت سوخت مصرف شده و پسماند راديواکتيو. (این به اصطلاح امتیاز، حق طبیعی ایران است و می تواند با هر کشور و شرکتی که بخواهد چنین همکاری داشته باشد، مگر این که منظور انجام رایگان این کار باشد که بعید به نظر می رسد)
سياسی
- بهبود روابط شش کشور و اتحاديه ي اروپا با ايران و ايجاد اعتماد متقابل. (مگر این شش کشور و اتحادیه اروپا چه کاری برای جلب اعتماد ایران انجام داده اند که ایران بخواهد به آنها اعتماد کند؟ شاید منظور تحریم بانک ملی ایران است که چند روز بعد از ارائه این بسته صورت گرفت!)
- تشويق تماس و گفتگوی مستقيم با ايران. (چه کسی تشویق به تماس و گفتگوی مستقیم با ایران می شود؟ در حال حاضر تمام کشورها، بجز آمریکا و اسرائیل، تماس و گفتگوی مستقیم با ایران دارند. جریان اسرائیل متفاوت است و خود ایران علاقه ای برای این ارتباط ندارد. در مورد آمریکا هم که رئیس جمهور احتمالی آینده آمریکا اعلام کرده است که پس از انتخاب، مستقیماً با ایران به گفتگو خواهد نشست)
- پشتيبانی از ايران در جهت ايفای نقشی مهم و سازنده در امور بين الملل. (یعنی اعتراف به این موضوع که تاکنون از ایفای نقش مهم و سازنده ایران در امور بین الملل جلوگیری می شده است. این حق طبیعی هر کشور است که در صورت داشتن توان ایفای نقشی مهم در امور بین الملل، این نقش را بازی کند)
- ارتقائ سطح گفتگو و همکاری در حوزه های منع گسترش سلاح های هسته ای و موضوعات مربوط به
امنيت و ثبات منطقه ای. (این می تواند یک پیشنهاد به ایران باشد، نه یک امتیاز)
- کار با ايران و ديگر کشورهای منطقه در جهت ارتقائ ترتيبات اعتماد سازی و امنيت منطقه ای. (این یک امر منطقه ای است که کشورهای منطقه باید درباره آن تصمیم بگیرند، مگر اینکه کشورهای پیشنهاد کننده تاکنون از این امر جلوگیری کرده باشند که در این صورت باید دلایل خود را ارائه دهند که به چه دلیل تاکنون تلاش داشته اند در منطقه کاری برای اعتمادسازی و امنیت صورت نگیرد)
- ايجاد مکانيزم های مناسب مشاوره و همکاری. (هر کشوری مشاوران و همکاران خود را خودش از میان معتمدانش انتخاب می کند)
- حمايت از برگزاری يک کنفرانس در باره مسائل امنيت منطقه ای. (مسئله ای منطقه ای است و ایران و دیگر کشورهای منطقه باید خود بتوانند در این خصوص تصمیم بگیرند. مگر اینکه کشورهای پیشنهاد کننده تاکنون از این امر جلوگیری کرده باشند که در این صورت باید دلایل خود را ارائه دهند که به چه دلیل از برگزاری کنفرانسی در خصوص امنیت منطقه جلوگیری کرده اند)
- تاکيد دوباره بر اينکه حل مسئله هسته ای ايران به تلاش های منع گسترش سلاح های هسته ای و تحقق هدف
خاورميانه عاری از سلاح های کشتار جمعی شامل سامانه های آنها کمک خواهد کرد. (مگر در حال حاضر کدام کشورهای خاور میانه دارای سلاح های کشتار جمعی هستند؟)
- تاکيد دوباره بر تعهد در چارچوب منشور سازمان ملل که در روابط بين المللی خود از تهديد يا استفاده از
زور نسبت به تماميت ارضی يا استقلال سياسی هر کشور يا هر رفتار ديگری که مطابق با منشور سازمان
ملل نباشد اجتناب ورزند. (همانطور که در این به اصطلاح امتیاز هم آمده است، این کشورها همگی در منشور سازمان ملل این تعهد را داده اند. اگر این تعهد کارساز است که نیاز به تأکید دوباره ندارد و اگر این تعهد بی ارزش است، تأکید بر آن هم فایده ای ندارد. آمریکا هم این تعهد را داده است اما حتی برای سرنگونی نظام سیاسی ایران بودجه رسمی نیز تصویب کرده است)
- همکاری در مورد افغانستان شامل همکاری جدی تر در مبارزه با قاچاق مواد مخدر، حمايت از برنامه های
بازگشت آواره های افغان به افغانستان، همکاری در بازسازی افغانستان و همکاری در تامين امنيت مرزهای
ايران و افغانستان. (ایران بیشترین ضرر مادی و انسانی را در مبارزه با قاچاق مواد مخدر از افغانستان به اروپا می بیند و این همکاری یک توقع عادی ایران از اروپا است و نمی تواند امتیاز محسوب شود)
هواپيمايی غير نظامی
- همکاری در هواپيمايی غير نظامی شامل امکان لغو محدوديت های صادراتی سازندگان هواپيما به ايران (تحریم ایران در خصوص قطعات یدکی هواپیماهای غیرنظامی تنها از سوی آمریکا صورت می گیرد که تاکنون جان انسان های بسیاری را نیز در ایران گرفته است و مطمئناً باعث افزایش اعتماد مردم ایران به آمریکا نخواهد شد. این به اصطلاح امتیاز حق طبیعی ایران است که بتواند هواپیماهای مسافربری مطمئن داشته باشد)

با این وجود من فکر می کنم ایران باید با دیگر کشورها به توافق برسد. مشکل اصلی در اینجاست که ایران خواهان گفتگو بدون پیش شرط است و طرف مقابل خواهان گفتگو به شرط تعلیق غنی سازی اورانیوم.
به نظر من ایران می تواند مطرح کند که برای مدت محدودی حاضر به تعلیق غنی سازی جهت آغاز گفتگوها می باشد، با این پیش شرط که مدت تعلیق مشخص گردد. در این صورت و در صورتی که این مدت بیش از حد زیاد نباید، می توان آن را پذیرفت.

متن کامل این بسته پیشنهادی و نامه همراه آن در اینجا موجود است (متن اصلی انگلیسی به همراه ترجمه فارسی):
پيشنهاد به ايران از سوی چين، فرانسه، آلمان، فدراسيون روسيه، بريتانيا، ايالات متحده ی آمريکا و اتحاديِه ی اروپا ارايه شده به مقامات ايرانی در تاريخ 14 ژوئن 2008 ( 25 خرداد 1387 ) در تهران


نامه همراه به آقاي منوچهر متكي، وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران

۳۰ خرداد ۱۳۸۷

قیمت بنزین، فقرای اروپا و ثروتمندان خاور میانه

قیمت جهانی بنزین همچنان در حال بالا رفتن است. اکثر مردم در کشورهای واردکننده نفت و بنزین فکر می کنند این پول ها همگی به جیب شیخ های نفتی (اصطلاحی که بخصوص در کشورهای غربی رایج است) می رود. بعد تصویر تروریست های عربی که در تلویزیون و سینما دیده را کنار آن می گذارد و احتمالاً کلی بد و بیراه به این شیخ های نفتی (که البته کشور ایران هم از دید آنها جزو همین گروه است) می دهد. البته تعدادی هم هستند که به اصطلاح روشنفکرترند و اعتقاد دارند که این پول ها به جیب شرکت ها و کنسرسیوم های نفتی می رود و کمتر به ما فحش می دهند. دمشان گرم!!!
من چون در حال حاضر در آلمان زندگی می کنم، دو کشور ایران (صادرکننده نفت) و آلمان (واردکننده نفت و بنزین) را به عنوان نمونه انتخاب کردم.
ایران یکی از صادرکنندگان نفت خام می باشد و از نظر ذخایر نفتی در رتبه سوم جهان و از نظر ذخایر گازی در رتبه دوم قرار دارد.
نکته جالب اینجاست که درآمد سالانه ایران از صادرات نفت ، گاز و فرآورده های نفتی تقریباً برابر است با درآمد دولت آلمان از مالیات دریافت شده از سوخت فروخته شده در آلمان.
البته قیمت بنزین در آلمان بسیار بالاتر از قیمت بنزین در ایران است و حتی با قیمت بنزین آزاد در ایران هم قابل مقایسه نیست. در حال حاضر قیمت یک لیتر بنزین در آلمان حدود 1.50 یورو (حدود 2000 تومان) می باشد که 0.6545 یورو از آن مربوط به مالیات انرژی می باشد. البته 19% مالیات بر ارزش افزوده را نیز باید به این قیمت (نه تنها قیمت خالص بنزین، بلکه مجموع قیمت خالص و مالیات انرژی) افزود.
به این ترتیب می توان به سادگی محاسبه کرد که قیمت فروش خالص بنزین حدود 0.60 یورو می باشد که هزینه و سود پمپ بنزین ها، شرکت های نفتی و کشورهای استخراج کننده نفت در آن لحاظ شده است. 0.90 یورو باقی مانده هم نسیب دولت (در مثال ما دولت آلمان) می شود.
البته من مخالف این مالیات ها نیستم، اگرچه به نظر من بیش از حد بالا هستند. قیمت بالای بنزین باعث استفاده کمتر و هدفمندتر مردم از خودرو شخصی می شود. صنایع خودروسازی نیز توجیح اقتصادی برای نوآوری در زمینه خودروهای محیط زیستی و با آلودگی کمتر پیدا می کنند و دولت نیز می تواند از این درآمد برای رفاه بیشتر مردم (از جمله وسایل نقلیه عمومی) هزینه کند.
مشکل من فقط با کسانی است که وقتی قیمت جدید بنزین را می بینند، فکر می کنند که آنها روز به روز بدبخت تر و مردم خاورمیانه روز به روز خوشبخت تر و پولدارتر می شوند.

۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷

احمدی نژاد رئیس جمهور خوبی است!

من ایران را خیلی دوست دارم. دوست دارم کشورم از نظر علمی، فرهنگی، اقتصادی، ورزشی و ... جزو بهترین های دنیا باشد و مردمش در رفاه، آسایش، امنیت و آزادی زندگی کنند.
به همین دلیل دوست دارم دولت ایران( یعنی جمهوری اسلامی ایران) هر چه سریعتر مسیر را برای پیشرفت ملت ایران هموار کند.
به همین دلیل هم فکر می کنم روش اداره کشور (چه قبل و چه پس از انقلاب) مناسب نبوده است و نظام نیازمند اصلاحات است.
و باز به این دلیل 2 دوره به خاتمی رأی دادم که نماد اصلاحات در ایران بود.
من در انتخابات پیشین ریاست جمهوری به معین، رقیب احمدی نژاد، رأی دادم. چون با افکار و عقاید آقای احمدی نژاد موافق نبودم. الآن هم پس از تقریباً 3 سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، فکر می کنم روش ایشان در اداره کشور مناسب نیست و حتی زیانبار است.
به این ترتیب آقای احمدی نژاد از نظر شخصی من رئیس جمهور خوبی برای ایران نیست. اما از دید کلی تر و اگر نظر شخصی من در نظر گرفته نشود، فکر می کنم آقای احمدی نژاد رئیس جمهور خوبی باشد. چرا؟!
آقای احمدی نژاد برای رسیدن به هدفش تمام تلاشش را می کند و چیزی برایش مهم نیست؛ حتی اگر کار نشدنی به نظر برسد، تلاشش را می کند. حتی به نظر می رسد کارهایی می کند که زیاد در مورد آنها فکر نشده است، اما تلاشش را می کند و با گفته های این و آن ناامید نمی شود و دست از تلاش بر نمی دارد.
اصلاح طلبان در زمانی که دولت را در دست داشتند، بسیاری از کارهایی را که می خواستند انجام دهند، به دلیل ترس از مقاومت اصول گرایان، انجام ندادند (روشون نمی شد انجام بدن). البته بسیاری از کارهایی هم که انجام دادند، به دلیل مقاومت رهبری، شورای نگهبان و ... به نتیجه نرسیدند. اما حداقل مردم از این تلاش و کار مطلع می شدند و اهداف اصلاح طلبان را به صورت عملی می دیدند. به عنوان مثال هیچ کس در کل دولت خاتمی جرئت انجام کاری جهت اجازه یافتن خانم ها برای ورود به استادیوم فوتبال را نداشتند. اگر هم تلاشی صورت گرفت، به نتیجه نرسید. رئیس جمهور احمدی نژاد اما این کار را کرد، اگرچه او هم (تا این لحظه) به نتیجه نرسیده است، اما حداقل مردم با طرز فکر او آشنا شدند و تلاش وی را دیدند.
یا جریان بنزین *. به اعتقاد من، یکی از مسائلی اقتصادی که حتماً باید کاری برای آن کرد، بحث سوبسید است، بخصوص سوبسید بنزین. به این منظور باید سوبسید آن به مرور برداشته شود. کاری که آقای خاتمی تلاش کرد انجام دهد، البته بسیار آرام، به طوری که سال ها زمان نیاز بود. البته تا زمانی که مجلس هفتم جلوی این فعالیت ایشان را گرفت و تثبیت قیمت ها را تصویب کرد. یعنی این تلاش خاتمی هم که نتایج بسیار کم رنگی داشت، در نهایت متوقف شد و اصلاح طلبان هم تلاش بیشتری در این راستا نکردند. آقای احمدی نژاد هدف مشابهی داشت، اما روشی کاملاً متفاوت. با این وجود کاری که آقای احمدی نژاد در خصوص بنزین انجام داد (اگرچه با روش سهمیه بندی کردن بنزین و عدم فروش بنزین آزاد کاملاً مخالف بودم و هستم) شجاعت بسیار زیادی می خواست که آقای احمدی نژاد داشت و اصلاح طلبان هرگز نداشتند (احتمالاً از ترس محکوم شدن توسط رهبری، شورای نگهبان، قوه قضائیه، صدا و سیما و ... و ایجاد شلوغی و درگیری های خیابانی و ...).
البته آقای احمدی نژاد هم همان محدودیت های آقای خاتمی را دارد، با این تفاوت که عقاید مشتریک وی با دیگر مراکز قدرت نظام (رهبری، شورای نگهبان، قوه قضائیه و مجلس) بیش از اشتراکات اصلاح طلبان با این ارگان ها می باشد. مقاومت در برابر برخی اقدامات احمدی نژاد از سوی مجلس، قوه قضائیه، شورای نگهبان، روحانیون، رهبری و ... کاملاً مشخص است و نمونه آن همین بحث ورود بانوان به استادیوم های فوتبال است.
به این دلیل فکر می کنم احمدی نژاد برای کسانی که به او رأی دادند، که تعدادشان هم کم نیست (اگر آراء وی را به کل جمعیت ایران تعمیم دهیم می شود حدود 36% جمعیت کشور یعنی تقریباً 25 میلیون نفر، که البته بچه 2-3 ساله هم بینشون هست) رئیس جمهور خوبی است. حال باید دید آیا افرادی که به وی رأی دادند، آیا بازهم به وی رأی خواهند داد؟ من فکر نمی کنم!



*)
دولت ایران بنزین را سوبسید می کند. یعنی به دلیل مصرف بیش از حد بالای بنزین در کشور، پالایشگاه های ایران توان تولید بنزین مورد نیاز کشور را ندارند و توسعه پالایشگاه ها نیز به موقع انجام نشده است. بنابراین دولت مجبور به فروش نفت خام و خرید بنزین (با ارزش افزوده به دلیل پالایش) می باشد. بعد این بنزین ها را بین پمپ بنزین ها پخش می کند و به قیمتی پائین تر از قیمت خرید می فروشد. مردم هم به دلیل قیمت بسیار پائین بنزین**، بیش از حد مصرف می کنند. یعنی توجه کافی به مثلاً تنظیم بودن موتور نمی کنند. خودروسازان نیز نیازی برای هزینه کرردن جهت تجهیز خودروها به موتورهای مدرن و کم مصرف نمی بینند، زیرا مردم توجیح اقتصادی برای پرداخت هزینه بیشتر برای خودرویی که تنها مزیتش مصرف کم تر است نمی بینند. صاحبان پمپ بنزین ها هم توجیح اقتصادی برای تعمیر سریع تجهیزات پمپ بنزین نمی بینند. همه جای این جریان ضرر است. برای دولت، برای مردم، برای محیط زیست و ....
حال این سوبسید که برای مردم کم درآمد در نظر گرفته شده است، به جیب چه کسانی می رود؟
خانواده نیازمند این سوبسید یا خودرو ندارد، یا یک خودرو دارد. اما خانواده های که نیازی به این سوبسید ندارند، به تعداد افراد خانواده یا بیشتر، خودرو دارند. یعنی این سوبسید غیر عادلانه تقسیم می شود و کسانی که نیازی به آن ندارند، بیشتر از نیازمندان از آن استفاده می کنند.
**) ممکن است کسی بگوید که قیمت بنزین در ایران پائین نیست و به عنوان دلیل عنوان کند که ایران منبع نفت و در نتیجه بنزین است و باید بنزین را ارزان تر عرضه کند، قیمت بنزین باید در مقایسه با درآمد مردم سنجیده شود و ....
برای اینکه خودتان قضاوت کنید، می توانید قیمت بنزین در کشورهای مختلف را در اینجا ملاحظه نمائید.
به عنوان مثال قیمت بنزین در کشورهای عربستان سعودی، امارات، کویت و روسیه، که مانند ایران دارای ذخایر نفتی هستند، به ترتیب عبارت است از 130 تومان، 320 تومان، 200 تومان، 850 تومان.
قیمت بنزین در کشورهای افغانستان، اتیوپی، موزامبیک و سودان که همگی بر خلاف ایران جزو کشورهای جهان چهارم محسوب می شوند، به ترتیب عبارت است از 600 تومان، 910 تومان،1400 تومان و 1500 تومان.
و در پایان، قیمت بنزین در ترکیه، آلمان، آمریکا و چین به ترتیب عبارت است از 2240 تومان، 2100 تومان، 1250 تومان و 588 تومان.
البته لازم به یادآوری است که در اکثر این کشورها، قیمت بنزین مانند ایران ثابت نمی باشد و در بازار آزاد تعیین می شود و به همین دلیل ممکن است به صورت روزانه تغییر کند.