این چند روزه هرچندوقت یکبار به این موضوع فکر می کردم که باید رأی داد یا نه!
همین 5 دقیقه پیش به نتیجه ای خلاف تصمیم 4 سال قبلم رسیدم! بعله! این دفعه باید شرکت کرد!
اگر از من بپرسید که چرا ایندفعه برخلاف 4 سال قبل تصمیم به تحریم نگرفتی، خواهم گفت: "نمی دانم :-)" .
ولی فکر می کنم به این ربط داره که آدم وقتی سنش میره بالاتر به این نتیجه میرسه که بعضی وقت ها بجز گوش دادن به حرف دل، باید حرف عقل رو هم گوش داد.
اگر هدف ما پیشرفت ایران باشد، یعنی پیشرفت کشوری که در آن زندگی می کنیم. یعنی بهبود شرایط زندگی خودمان، از نظر امنیت، آزادی، رفاه و .... یعنی زندگی کردن آنطور که دوست داریم.
ببخشید، زدم تو خاکی... از اول:
اگر هدف ما پیشرفت ایران از هر نظر باشد و نه کم نیاوردن و یا کم کردن روی حریف و انتقام بخاطر ظلم هایی که به شخص خودمان شده است، می توانیم بررسی کنیم که کدام برای رسیدن به هدف ما بهتر است: رأی دادن یا ندادن!
در همان ابتدا به یک مشکل می رسیم!!!
سؤال 1) اگر از کسی که می خواهد رأی بدهد بپرسید چرا می خواهی رأی بدهی، ممکن است جواب های مختلفی بدهد که معمولاً یکی یا چندتا از پاسخ های زیر خواهد بود:
1-1- برای اینکه نمایندگانی را به مجلس بفرستم که با من هم عقیده هستند و اهداف مشترکی داریم (شاید الآن باید گفت "عقاید و اهداف مشترک بیشتری"، زیرا در این صورت اگر این نمایندگان برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنند و انشاءالله به آنها برسند، من هم به اهدافم خواهم رسید.
2-1- برای اینکه حداقلی از نمایندگان دگراندیش در مجلس وجود داشته باشند تا اخبار بیشتری از امور پشت پرده به بیرون درز کند.
3-1- برای اینکه اپوزیسیون، هرچند بخش تحمل شده آن، در زمانی که امکان داشتن روزنامه، سایت فیلتر نشده و شبکه رادیویی یا تلویزیونی را ندارد، حداقل یک بلندگو داشته باشد که بتواند از طریق سخنرانی های جلسات مجلس، حداقل خواسته های اپوزیسیون را مطرح کند. (لازم به توضیح نیست که حداقل خواسته های اپوزیسیون تحمل شده، حداقل خواسته های کل اپوزیسیون نیز می باشد، اما عکس مسئله صادق نمی باشد).
4-1- مقایسه دوران مجلس ششم با مجلس هفتم (یا مقایسه دوران خاتمی با احمدی نژاد) نشان می دهد که کدام راه بهتر است.
5-1- من هنوز نتوانسته ام تصمیم بگیرم، فکر می کنم در نهایت همان کاری را بکنم که حزبی که بیشتر از بقیه به آن اعتماد دارم تصمیم گرفته است.
...
یعنی همه در راستای رسیدن یا نزدیک تر شدن یا حداقل دورتر نشدن از هدف است.
سؤال 2) اگر از کسی که می خواهد انتخابات را تحریم کند بپرسید که چرا می خواهی انتخابات را تحریم کنی؟ معمولاً یک یا چند مورد از پاسخ های زیر را خواهید شنید:
1-2-شرکت کردن در انتخابات فرمایشی دلیلی ندارد!
2-2- چرا هیزم انتخاباتی بشم که هیچ نفعی برای من نداره و به آن اعتبار هم ببخشم؟!
3-2- مگر اصلاح طلب ها وقتی در مجلس بودند چکار کردند؟
4-2- فکر نمی کنم اصلاح طلب ها بخواهند کار خاصی بکنند، اگر هم بخواهند کاری بکنند، نمی گذارند!
5-2- اصلاح طلب ها هم از خودشان هستند! این دعواها الکی است!
6-2- اصلاً برایم مهم نیست! ارزش بحث کردن هم ندارد!
7-2- با شرکت نکردن در انتخابات اعتراض خود را به نظام نشان می دهیم.
8-2- با شرکت نکردن در انتخابات اعتبار بین المللی جمهوری اسلامی ایران را از بین می بریم.
9-2- از میان نمایندگان، کسی را که همفکر من باشد پیدا نکردم. حتی یک نفر!
...
جالب اینجاست که این پاسخ ها در راستای رسیدن به هدف ذکر شده نیستند. برخی نیز ممکن است اهداف مختلفی را دنبال کنند.
در اینجا برای اینکه هدف هر پاسخ را دریابیم، سعی می کنم گزینه ها را تک به تک تحلیل کنم:
گزینه 1-2: هدف خاصی که بتواند هدف گوینده را نشان دهد وجود ندارد. دلایل شرکت در انتخابات می تواند هریک از پاسخ های سؤال 1 باشد.
گزینه 2-2: هدف اعتبار نبخشیدن به انتخابات است که هدف نهایی آن مشخص نیست. مگر وقتی در انتخابات 4 سال پیش تنها حدود 50% واجدین شرایط شرکت کردند و انتخابات بی اعتبار شد، چه اتفاق خاصی افتاد. آیا شرایط زندگی ما (مجموعه شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی، اعتبار بین المللی و ...) نسبت به قبل بهتر شد؟
گزینه 3-2: هدف خاصی ندارد. انصافاً در زمان مجلس ششم قوانین خوبی تصویب شد، اگرچه تعداد آنها بسیار کم بود و خواسته های اصلی رأی دهندگان نیز برآورده نشدند. دلیل هم مقام رهبری و شورای نگهبان بودند که هنوز هم وجود دارند. باید به این نکته نیز توجه کرد که تا زمانی که شخص نماینده مجلس است، محدودیت هایی دارد. اگر به این محدودیت ها دقت نشود، مجلسی خواهیم داشت تشکیل شده از 290 احمدی نژاد. فکر کن!!!
فکر می کنم در بخش قانونگذاری می توان به مجلس نمره 8 داد.
در بخش نظارت من به مجلس ششم نمره 10 می دهم. چون نظارت های خوبی انجام شد و اکثر گزارش ها نیز به اطلاع عموم رسید. تعداد نظارت ها کم بود. شاید خیلی جاها اصلاً تلاش نشد و خیلی جاها هم با کوچکترین مقاومت، بی خیالی طی شد! اما بسیاری مشکلاتی که بر سر نظارت وجود داشت به صورت علنی اعلام می شد که خیلی خوب بود.
در بخش نطق های پیش از د ستور و مصاحبه های نمایندگان و دفاع از مظلومین، نمره مجلس ششم از نظر من 12 است. نطق ها و مصاحبه ها برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی بسیار مفید بودند. به این ترتیب معدل نمره مجلس ششم 10 خواهد بود و نمره قانونگذاری رو هم میشه با تک ماده بی خیال شد. پس مجلس ششم حداقل قبول شد. در عین حال اگر بخواهیم نمرات مجلس ششم را روی نمودار ببریم (در مقایسه با دیگر مجالس اخیر جمهوری اسلامی ایران) نمره مجلس خیلی بیشتر خواهد بود. این دفعه بهتون حال میدم و نمره بالاتری بهتون میدم ;o)
گزینه 4-2: هدف مشخص نیست. خوب سعی کن نمایندگانی رو پیدا کنی که به عقاید تو نزدیک تر هستند یا کمتر دورند ;-) در این صورت اگر این نمایندگان حتی فقط به فکر خودشان باشند و به اهداف خود برسند، تو هم به اهداف خود میرسی. در ضمن در اینجا "فکر می کنم یا شاید یا ..." دلیل نمی شود. اگر در برابر کار غیر ممکنی قرار بگیریم، اگر اصلاً تلاش نکنیم، چون غیرممکن است، خوب به نتیجه نمی رسیم، چون مانع غیر قابل عبوری جلوی ما بود. اما اگر تلاش کنیم، شاید، با احتمالی هرچند اندک، بتوانیم از عهده این کار بربیاییم و بعداً گفته شود "فلانی یک کار غیر ممکن را ممکن کرد". اگر هم موفق نشدیم، خوب می رسیم به همانجایی که اگر تلاش نمی کردیم می رسیدیم. پس تلاش کردن گزینه معقول تر می باشد. فقط می ماند بحث هزینه! اگر هزینه تلاش کردن برای انجام کار غیرممکن بالا باشد، ارزش ریسک کردن ندارد. فکر نمی کنم رأی دادن هزینه بالایی باشد.
وقتی هزینه پائین است، پس می توان ریسک کرد. شاید ایندفعه اشتباهاً افرادی وارد مجلس شدند که می خواهند کاری کنند، یا برخی نمایندگان با فشار من و تو، به مرور نظرشان عوض شد و خواستند کاری بکنند یا شاید اصلاً معجزه ای شد و مخالفت و مقاومتی در برابر خواسته های اصلاح طلبان صورت نگرفت :-p
گزینه 5-2: هدف مشخص نیست. خداوکیلی فکر کنم اگر این جمله رو به مثلاً اکبر گنجی بگی کلی قاط بزنه. اولاً اصلاح طلب ها هیچ وقت ادعا نکردند که مخالف نظام هستند که بخواهیم توقع زیادی داشته باشیم و اگر توقعات ما را برآورده نکردند بگوئیم اینها هم مثل همونها هستند. خاتمی و احمدی نژاد فرقی نداشتند. فقط یکیشون خشگل تر بود. پس حداقل یک دلیل برای رأی دادن پیدا شد ;-)
بسیاری از افرادی که زمانی جزو اصلاح طلبان بودند، به دلایل مختلف به خارج از کشور نقل مکان کردند. یکی از دلایل اکثر این افراد، نداشتن امکان فعالیت و آزادی های فردی و اجتماعی بود. افرادی که کیهان، یکی از مشکلات اصلی اصلاح طلبان، آنها را خائن، فاسد، جاسوس و ... می نامد. اما فکر نمی کنم شما از کسی از این افراد شنیده باشید که بگوید این دعواها ساختگی و برای مثلاً گرم کردن تنور انتخابات و سرکار گذاشتن مردم بود. اگرچه این افراد در عقاید و اهداف خود تجدید نظر کرده اند و شاید الآن انتخابات را حتی تحریم کنند، اما همواره به مبارزه اصلاح طلبان با قدرت طلبان اعتقاد داشته اند و آن را بازی نمی دانستند.
گزینه 6-2: هدف مشخص نیست. اگر اینقدر بی ارزش است، بخاطر همان یک میلیونیومی که امکان دارد شرایط بهتر شود و یا حداقل بدتر نشود، رأی بده!
گزینه 7-2: هدف مشخص نیست. با نشان دادن اعتراض به نظام چه چیزی تغییر می کند؟ دفعه قبل که انتخابات حتی از سوی اصلاح طلبان داخل قدرت (مجلس و دولت) نیز تحریم شد، چه چیزی تغییر کرد؟ به هرحال ایندفعه مطمئناً تعداد شرکت کننده ها بیش از دفعه قبل خواهد بود. به 2 دلیل مشخص: جمعیت ایران زیاد شده است و همچنین برخی گروه هایی که اتفاقاً وزن اجتماعی کمی هم ندارند، در انتخابات قبل تحریم را انتخاب کرده بودند، اما ایندفعه قصد شرکت مشروط دارند. پس در پایان به هرحال نظام افزایش رأی دهندگان را تأییدی برای خود اعلام خواهد کرد. پس بهتر است حداقل رأی خود را بدهیم تا یک سنگی انداخته باشیم...
گزینه 8-2: از بین بردن اعتبار بین المللی ایران چه فایده ای دارد؟ با این کار اعتبار خودمان را از بین می بریم. فکر می کنید الآن ایران در جهان خیلی با اعتبار است؟ مردم و مسئولین کشورهای دیگر نمی دانند شرایط زندگی مردم ایران چگونه است و انتخابات به چه صورتی برگذار می شود؟ با بی اعتبار شدن بیشتر چه چیزی بدست خواهیم آورد؟
گزینه 9-2: خوب یک سؤال. آدم می تونه بره یک شهر دیگه اونجا رأی بده؟ اگر میشه خوب آدم نماینده های شهرهای دیگر رو هم نگاه میکنه. نماینده مجلس که فقط مسئول امور شهری یا استانی نیست. در ضمن نیازی نیست کاندیدایی پیدا بشه که 100% با ما هم عقیده باشه و اهداف مشترک داشته باشیم. کاندیدایی که ما رو به هدف نزدیکتر کنه هم کافیه. بعضی ها شاید حتی حاضر باشند به کسانی رأی بدهند که بتوانند سرعت دور شدن از هدف را فقط کاهش دهند.
البته در مورد برخی گزینه هایی که گفته شد هدف مشخص نیست، چند هدف ممکن است مورد نظر بوده باشد:
1- بزرگتر شدن فاصله دولت و مردم و افزایش فشار بر مردمی به حدی که از حد ظرفیت بیشتر باشد و مردم به خیابان بریزند و انقلابی دیگر رخ دهد. فکر می کنید چند درصد مردم حاضرند چنین هزینه ای را بپردازند. وقتی به کوی دانشگاه حمله شد، چند درصد مردم تهران به دفاع از دانشجویان آمدند؟
وقتی کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، جوانان و ... به شرایط موجود اعتراض می کردند، چند درصد مردم در این اعتراض همصدا شدند؟
وقتی نمایندگان مجلس تحصن کردند و استعفا دادند، مردم چه حرکتی کردند؟
این اتفاق در حالتی می افتد که شرایط خیلی بدتر از حال بشود. من نمی خواهم تحت چنین شرایطی زندگی کنم و دوست ندارم بچه هایم در شرایطی بدتر از حالا زندگی کنند. به هرحال نظام درآمد نفت را دارد و مانند کشورهای اروپایی به دلیل مالیات به مردمش وابسته نیست. می تواند با خشونت هرچه تمامتر از قدرت خودش دفاع کند.
2- بی اعتبار کردن بیش از پیش ایران از نظر بین المللی به طوری که حمله یک کشور بیگانه به ایران توجیه پذیر باشد. اولاً بی اعتبار شدن بیشتر ایران باعث فشار بیش از پیش به ایرانیان مقیم خارج خواهد شد. البته بجز کسانی که همین الآن ایرانی بودن خودشون رو به دلیل بی اعتباری بین المللی، حتی الامکان پنهان می کنند. دوماً به هیچ عنوان نمی خواهم پای کشور بیگانه ای از طریق جنگ در کشورم باز شود و بیشتر از آن نگران کشته شدن دوستان و اقوام و ویرانی کشورم هستم. حمله به ایران مطمئناً به سادگی حمله به افغانستان یا عراق نخواهد بود. ایران هم جمعیت بیشتری دارد، هم وسعت بیشتری و هم انسجام و قدرت نظامی بسیار بیشتری دارد و متحدان بسیار زیادی نیز در سراسر دنیا دارد (حالا اینکه متحدان از نظر من خوب هستند یا بد رو کاری نداریم). مطمئناً حمله به ایران آغاز جنگ خونینی خواهد بود که محدود به ایران هم نخواهد شد و گسترش خواهد یافت. حتی اگر جمهوری اسلامی در نهایت شکست بخورد و سقوط کند (که به هیچ عنوان قطعی نیست) شرایطی خواهیم داشت شبیه افغانستان و عراق امروز. به طوری که حتی خیلی از مخالفان صدام در عراق، اعتراف می کنند که شرایط زندگی در زمان صدام بهتر از حال حاضر بود. یادم هست زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرد (با متحدان) خیلی ها می گفتند تا 2 سال دیگر افغانستان بقدری پیشرفت خواهد کرد (به کمک آمریکا و متحدانش) که نه تنها افغانیان ساکن در ایران به افغانستان باز خواهند گشت، بلکه ایرانیان نیز جهت اقامت در افغانستان صف خواهند کشید. تا به امروز 8 سال از حمله به افغانستان گذشته است و هنوز هم برخی از برادران افغان جهت کار و زندگی به ایران مهاجرت می کنند.
3- نظام به دلیل نداشتن اعتبار بین المللی و پایگاهی میان مردم مجبور به عقب نشینی می شود و به خواسته های مردم تن خواهد داد و یا حتی قدرت را واگذار خواهد کرد. اولاً فکر می کنم این اتفاق هرگز نخواهد افتاد، اما اگر هم فرضاً کوچکترین احتمالی برای این حالت وجود داشته باشد، شرایط باید خیلی بد باشد. یعنی دقیقاً همان چیزی که نمی خواهیم. بی اعتباری بین المللی کشور و بدترین شرایط داخلی از نظر سیاست، اقتصاد، جامعه، آزادی و .... که به همان دلایل ذکر شده در بالا (مورد 1 و 2) به هیچ عنوان پسندیده نیست.
البته ممکن است کسی بگوید هدف او ترکیبی از موارد بالا است که بازهم به همان دلایل بالا فکر می کنم یا هدف اشتباه است و یا راه رسیدن به هدف درست انتخاب نشده است.
من و تو چه در انتخابات شرکت کنیم و چه نکنیم، نظام برای تأییدیه خود موردی پیدا خواهد کرد. در ضمن طرفداران نظام و شرایط موجود را نباید دست کم گرفت. فقط اطراف خود را نبینیم.
فکر می کنم از نظر منطقی باید رأی داد. حال اگر احساس شما برای رأی ندادن بقدری قوی است که حکم عقل را وتو می کند، امری دیگر است.
به عقیده من دلیلی ندارد رأی ما به شخص یا حذبی خاص به معنی هم عقیده بودن با آن باشد یا تأییدی باشد بر محبوبیت شخص یا سلامت انتخابات. من رأی می دهم جهت رسیدن به هدف خود.
همین 5 دقیقه پیش به نتیجه ای خلاف تصمیم 4 سال قبلم رسیدم! بعله! این دفعه باید شرکت کرد!
اگر از من بپرسید که چرا ایندفعه برخلاف 4 سال قبل تصمیم به تحریم نگرفتی، خواهم گفت: "نمی دانم :-)" .
ولی فکر می کنم به این ربط داره که آدم وقتی سنش میره بالاتر به این نتیجه میرسه که بعضی وقت ها بجز گوش دادن به حرف دل، باید حرف عقل رو هم گوش داد.
اگر هدف ما پیشرفت ایران باشد، یعنی پیشرفت کشوری که در آن زندگی می کنیم. یعنی بهبود شرایط زندگی خودمان، از نظر امنیت، آزادی، رفاه و .... یعنی زندگی کردن آنطور که دوست داریم.
ببخشید، زدم تو خاکی... از اول:
اگر هدف ما پیشرفت ایران از هر نظر باشد و نه کم نیاوردن و یا کم کردن روی حریف و انتقام بخاطر ظلم هایی که به شخص خودمان شده است، می توانیم بررسی کنیم که کدام برای رسیدن به هدف ما بهتر است: رأی دادن یا ندادن!
در همان ابتدا به یک مشکل می رسیم!!!
سؤال 1) اگر از کسی که می خواهد رأی بدهد بپرسید چرا می خواهی رأی بدهی، ممکن است جواب های مختلفی بدهد که معمولاً یکی یا چندتا از پاسخ های زیر خواهد بود:
1-1- برای اینکه نمایندگانی را به مجلس بفرستم که با من هم عقیده هستند و اهداف مشترکی داریم (شاید الآن باید گفت "عقاید و اهداف مشترک بیشتری"، زیرا در این صورت اگر این نمایندگان برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنند و انشاءالله به آنها برسند، من هم به اهدافم خواهم رسید.
2-1- برای اینکه حداقلی از نمایندگان دگراندیش در مجلس وجود داشته باشند تا اخبار بیشتری از امور پشت پرده به بیرون درز کند.
3-1- برای اینکه اپوزیسیون، هرچند بخش تحمل شده آن، در زمانی که امکان داشتن روزنامه، سایت فیلتر نشده و شبکه رادیویی یا تلویزیونی را ندارد، حداقل یک بلندگو داشته باشد که بتواند از طریق سخنرانی های جلسات مجلس، حداقل خواسته های اپوزیسیون را مطرح کند. (لازم به توضیح نیست که حداقل خواسته های اپوزیسیون تحمل شده، حداقل خواسته های کل اپوزیسیون نیز می باشد، اما عکس مسئله صادق نمی باشد).
4-1- مقایسه دوران مجلس ششم با مجلس هفتم (یا مقایسه دوران خاتمی با احمدی نژاد) نشان می دهد که کدام راه بهتر است.
5-1- من هنوز نتوانسته ام تصمیم بگیرم، فکر می کنم در نهایت همان کاری را بکنم که حزبی که بیشتر از بقیه به آن اعتماد دارم تصمیم گرفته است.
...
یعنی همه در راستای رسیدن یا نزدیک تر شدن یا حداقل دورتر نشدن از هدف است.
سؤال 2) اگر از کسی که می خواهد انتخابات را تحریم کند بپرسید که چرا می خواهی انتخابات را تحریم کنی؟ معمولاً یک یا چند مورد از پاسخ های زیر را خواهید شنید:
1-2-شرکت کردن در انتخابات فرمایشی دلیلی ندارد!
2-2- چرا هیزم انتخاباتی بشم که هیچ نفعی برای من نداره و به آن اعتبار هم ببخشم؟!
3-2- مگر اصلاح طلب ها وقتی در مجلس بودند چکار کردند؟
4-2- فکر نمی کنم اصلاح طلب ها بخواهند کار خاصی بکنند، اگر هم بخواهند کاری بکنند، نمی گذارند!
5-2- اصلاح طلب ها هم از خودشان هستند! این دعواها الکی است!
6-2- اصلاً برایم مهم نیست! ارزش بحث کردن هم ندارد!
7-2- با شرکت نکردن در انتخابات اعتراض خود را به نظام نشان می دهیم.
8-2- با شرکت نکردن در انتخابات اعتبار بین المللی جمهوری اسلامی ایران را از بین می بریم.
9-2- از میان نمایندگان، کسی را که همفکر من باشد پیدا نکردم. حتی یک نفر!
...
جالب اینجاست که این پاسخ ها در راستای رسیدن به هدف ذکر شده نیستند. برخی نیز ممکن است اهداف مختلفی را دنبال کنند.
در اینجا برای اینکه هدف هر پاسخ را دریابیم، سعی می کنم گزینه ها را تک به تک تحلیل کنم:
گزینه 1-2: هدف خاصی که بتواند هدف گوینده را نشان دهد وجود ندارد. دلایل شرکت در انتخابات می تواند هریک از پاسخ های سؤال 1 باشد.
گزینه 2-2: هدف اعتبار نبخشیدن به انتخابات است که هدف نهایی آن مشخص نیست. مگر وقتی در انتخابات 4 سال پیش تنها حدود 50% واجدین شرایط شرکت کردند و انتخابات بی اعتبار شد، چه اتفاق خاصی افتاد. آیا شرایط زندگی ما (مجموعه شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی، اعتبار بین المللی و ...) نسبت به قبل بهتر شد؟
گزینه 3-2: هدف خاصی ندارد. انصافاً در زمان مجلس ششم قوانین خوبی تصویب شد، اگرچه تعداد آنها بسیار کم بود و خواسته های اصلی رأی دهندگان نیز برآورده نشدند. دلیل هم مقام رهبری و شورای نگهبان بودند که هنوز هم وجود دارند. باید به این نکته نیز توجه کرد که تا زمانی که شخص نماینده مجلس است، محدودیت هایی دارد. اگر به این محدودیت ها دقت نشود، مجلسی خواهیم داشت تشکیل شده از 290 احمدی نژاد. فکر کن!!!
فکر می کنم در بخش قانونگذاری می توان به مجلس نمره 8 داد.
در بخش نظارت من به مجلس ششم نمره 10 می دهم. چون نظارت های خوبی انجام شد و اکثر گزارش ها نیز به اطلاع عموم رسید. تعداد نظارت ها کم بود. شاید خیلی جاها اصلاً تلاش نشد و خیلی جاها هم با کوچکترین مقاومت، بی خیالی طی شد! اما بسیاری مشکلاتی که بر سر نظارت وجود داشت به صورت علنی اعلام می شد که خیلی خوب بود.
در بخش نطق های پیش از د ستور و مصاحبه های نمایندگان و دفاع از مظلومین، نمره مجلس ششم از نظر من 12 است. نطق ها و مصاحبه ها برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی بسیار مفید بودند. به این ترتیب معدل نمره مجلس ششم 10 خواهد بود و نمره قانونگذاری رو هم میشه با تک ماده بی خیال شد. پس مجلس ششم حداقل قبول شد. در عین حال اگر بخواهیم نمرات مجلس ششم را روی نمودار ببریم (در مقایسه با دیگر مجالس اخیر جمهوری اسلامی ایران) نمره مجلس خیلی بیشتر خواهد بود. این دفعه بهتون حال میدم و نمره بالاتری بهتون میدم ;o)
گزینه 4-2: هدف مشخص نیست. خوب سعی کن نمایندگانی رو پیدا کنی که به عقاید تو نزدیک تر هستند یا کمتر دورند ;-) در این صورت اگر این نمایندگان حتی فقط به فکر خودشان باشند و به اهداف خود برسند، تو هم به اهداف خود میرسی. در ضمن در اینجا "فکر می کنم یا شاید یا ..." دلیل نمی شود. اگر در برابر کار غیر ممکنی قرار بگیریم، اگر اصلاً تلاش نکنیم، چون غیرممکن است، خوب به نتیجه نمی رسیم، چون مانع غیر قابل عبوری جلوی ما بود. اما اگر تلاش کنیم، شاید، با احتمالی هرچند اندک، بتوانیم از عهده این کار بربیاییم و بعداً گفته شود "فلانی یک کار غیر ممکن را ممکن کرد". اگر هم موفق نشدیم، خوب می رسیم به همانجایی که اگر تلاش نمی کردیم می رسیدیم. پس تلاش کردن گزینه معقول تر می باشد. فقط می ماند بحث هزینه! اگر هزینه تلاش کردن برای انجام کار غیرممکن بالا باشد، ارزش ریسک کردن ندارد. فکر نمی کنم رأی دادن هزینه بالایی باشد.
وقتی هزینه پائین است، پس می توان ریسک کرد. شاید ایندفعه اشتباهاً افرادی وارد مجلس شدند که می خواهند کاری کنند، یا برخی نمایندگان با فشار من و تو، به مرور نظرشان عوض شد و خواستند کاری بکنند یا شاید اصلاً معجزه ای شد و مخالفت و مقاومتی در برابر خواسته های اصلاح طلبان صورت نگرفت :-p
گزینه 5-2: هدف مشخص نیست. خداوکیلی فکر کنم اگر این جمله رو به مثلاً اکبر گنجی بگی کلی قاط بزنه. اولاً اصلاح طلب ها هیچ وقت ادعا نکردند که مخالف نظام هستند که بخواهیم توقع زیادی داشته باشیم و اگر توقعات ما را برآورده نکردند بگوئیم اینها هم مثل همونها هستند. خاتمی و احمدی نژاد فرقی نداشتند. فقط یکیشون خشگل تر بود. پس حداقل یک دلیل برای رأی دادن پیدا شد ;-)
بسیاری از افرادی که زمانی جزو اصلاح طلبان بودند، به دلایل مختلف به خارج از کشور نقل مکان کردند. یکی از دلایل اکثر این افراد، نداشتن امکان فعالیت و آزادی های فردی و اجتماعی بود. افرادی که کیهان، یکی از مشکلات اصلی اصلاح طلبان، آنها را خائن، فاسد، جاسوس و ... می نامد. اما فکر نمی کنم شما از کسی از این افراد شنیده باشید که بگوید این دعواها ساختگی و برای مثلاً گرم کردن تنور انتخابات و سرکار گذاشتن مردم بود. اگرچه این افراد در عقاید و اهداف خود تجدید نظر کرده اند و شاید الآن انتخابات را حتی تحریم کنند، اما همواره به مبارزه اصلاح طلبان با قدرت طلبان اعتقاد داشته اند و آن را بازی نمی دانستند.
گزینه 6-2: هدف مشخص نیست. اگر اینقدر بی ارزش است، بخاطر همان یک میلیونیومی که امکان دارد شرایط بهتر شود و یا حداقل بدتر نشود، رأی بده!
گزینه 7-2: هدف مشخص نیست. با نشان دادن اعتراض به نظام چه چیزی تغییر می کند؟ دفعه قبل که انتخابات حتی از سوی اصلاح طلبان داخل قدرت (مجلس و دولت) نیز تحریم شد، چه چیزی تغییر کرد؟ به هرحال ایندفعه مطمئناً تعداد شرکت کننده ها بیش از دفعه قبل خواهد بود. به 2 دلیل مشخص: جمعیت ایران زیاد شده است و همچنین برخی گروه هایی که اتفاقاً وزن اجتماعی کمی هم ندارند، در انتخابات قبل تحریم را انتخاب کرده بودند، اما ایندفعه قصد شرکت مشروط دارند. پس در پایان به هرحال نظام افزایش رأی دهندگان را تأییدی برای خود اعلام خواهد کرد. پس بهتر است حداقل رأی خود را بدهیم تا یک سنگی انداخته باشیم...
گزینه 8-2: از بین بردن اعتبار بین المللی ایران چه فایده ای دارد؟ با این کار اعتبار خودمان را از بین می بریم. فکر می کنید الآن ایران در جهان خیلی با اعتبار است؟ مردم و مسئولین کشورهای دیگر نمی دانند شرایط زندگی مردم ایران چگونه است و انتخابات به چه صورتی برگذار می شود؟ با بی اعتبار شدن بیشتر چه چیزی بدست خواهیم آورد؟
گزینه 9-2: خوب یک سؤال. آدم می تونه بره یک شهر دیگه اونجا رأی بده؟ اگر میشه خوب آدم نماینده های شهرهای دیگر رو هم نگاه میکنه. نماینده مجلس که فقط مسئول امور شهری یا استانی نیست. در ضمن نیازی نیست کاندیدایی پیدا بشه که 100% با ما هم عقیده باشه و اهداف مشترک داشته باشیم. کاندیدایی که ما رو به هدف نزدیکتر کنه هم کافیه. بعضی ها شاید حتی حاضر باشند به کسانی رأی بدهند که بتوانند سرعت دور شدن از هدف را فقط کاهش دهند.
البته در مورد برخی گزینه هایی که گفته شد هدف مشخص نیست، چند هدف ممکن است مورد نظر بوده باشد:
1- بزرگتر شدن فاصله دولت و مردم و افزایش فشار بر مردمی به حدی که از حد ظرفیت بیشتر باشد و مردم به خیابان بریزند و انقلابی دیگر رخ دهد. فکر می کنید چند درصد مردم حاضرند چنین هزینه ای را بپردازند. وقتی به کوی دانشگاه حمله شد، چند درصد مردم تهران به دفاع از دانشجویان آمدند؟
وقتی کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، جوانان و ... به شرایط موجود اعتراض می کردند، چند درصد مردم در این اعتراض همصدا شدند؟
وقتی نمایندگان مجلس تحصن کردند و استعفا دادند، مردم چه حرکتی کردند؟
این اتفاق در حالتی می افتد که شرایط خیلی بدتر از حال بشود. من نمی خواهم تحت چنین شرایطی زندگی کنم و دوست ندارم بچه هایم در شرایطی بدتر از حالا زندگی کنند. به هرحال نظام درآمد نفت را دارد و مانند کشورهای اروپایی به دلیل مالیات به مردمش وابسته نیست. می تواند با خشونت هرچه تمامتر از قدرت خودش دفاع کند.
2- بی اعتبار کردن بیش از پیش ایران از نظر بین المللی به طوری که حمله یک کشور بیگانه به ایران توجیه پذیر باشد. اولاً بی اعتبار شدن بیشتر ایران باعث فشار بیش از پیش به ایرانیان مقیم خارج خواهد شد. البته بجز کسانی که همین الآن ایرانی بودن خودشون رو به دلیل بی اعتباری بین المللی، حتی الامکان پنهان می کنند. دوماً به هیچ عنوان نمی خواهم پای کشور بیگانه ای از طریق جنگ در کشورم باز شود و بیشتر از آن نگران کشته شدن دوستان و اقوام و ویرانی کشورم هستم. حمله به ایران مطمئناً به سادگی حمله به افغانستان یا عراق نخواهد بود. ایران هم جمعیت بیشتری دارد، هم وسعت بیشتری و هم انسجام و قدرت نظامی بسیار بیشتری دارد و متحدان بسیار زیادی نیز در سراسر دنیا دارد (حالا اینکه متحدان از نظر من خوب هستند یا بد رو کاری نداریم). مطمئناً حمله به ایران آغاز جنگ خونینی خواهد بود که محدود به ایران هم نخواهد شد و گسترش خواهد یافت. حتی اگر جمهوری اسلامی در نهایت شکست بخورد و سقوط کند (که به هیچ عنوان قطعی نیست) شرایطی خواهیم داشت شبیه افغانستان و عراق امروز. به طوری که حتی خیلی از مخالفان صدام در عراق، اعتراف می کنند که شرایط زندگی در زمان صدام بهتر از حال حاضر بود. یادم هست زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرد (با متحدان) خیلی ها می گفتند تا 2 سال دیگر افغانستان بقدری پیشرفت خواهد کرد (به کمک آمریکا و متحدانش) که نه تنها افغانیان ساکن در ایران به افغانستان باز خواهند گشت، بلکه ایرانیان نیز جهت اقامت در افغانستان صف خواهند کشید. تا به امروز 8 سال از حمله به افغانستان گذشته است و هنوز هم برخی از برادران افغان جهت کار و زندگی به ایران مهاجرت می کنند.
3- نظام به دلیل نداشتن اعتبار بین المللی و پایگاهی میان مردم مجبور به عقب نشینی می شود و به خواسته های مردم تن خواهد داد و یا حتی قدرت را واگذار خواهد کرد. اولاً فکر می کنم این اتفاق هرگز نخواهد افتاد، اما اگر هم فرضاً کوچکترین احتمالی برای این حالت وجود داشته باشد، شرایط باید خیلی بد باشد. یعنی دقیقاً همان چیزی که نمی خواهیم. بی اعتباری بین المللی کشور و بدترین شرایط داخلی از نظر سیاست، اقتصاد، جامعه، آزادی و .... که به همان دلایل ذکر شده در بالا (مورد 1 و 2) به هیچ عنوان پسندیده نیست.
البته ممکن است کسی بگوید هدف او ترکیبی از موارد بالا است که بازهم به همان دلایل بالا فکر می کنم یا هدف اشتباه است و یا راه رسیدن به هدف درست انتخاب نشده است.
من و تو چه در انتخابات شرکت کنیم و چه نکنیم، نظام برای تأییدیه خود موردی پیدا خواهد کرد. در ضمن طرفداران نظام و شرایط موجود را نباید دست کم گرفت. فقط اطراف خود را نبینیم.
فکر می کنم از نظر منطقی باید رأی داد. حال اگر احساس شما برای رأی ندادن بقدری قوی است که حکم عقل را وتو می کند، امری دیگر است.
به عقیده من دلیلی ندارد رأی ما به شخص یا حذبی خاص به معنی هم عقیده بودن با آن باشد یا تأییدی باشد بر محبوبیت شخص یا سلامت انتخابات. من رأی می دهم جهت رسیدن به هدف خود.
0 Comments:
ارسال یک نظر