خوبا کيان؟ بدا کيان؟ بالاخره رأي ميدين يا نه؟!؟!
برخي از دوستان استدلال مي کنن که نظام جمهوري اسلامي ايران بده، در نتيجه اصلاح طلبان هم که در حقيقت توجيه کننده اين نظام هستند و وجهه بين المللي آن را بالا برده و حداقل ظاهري نيمه دموکرات به آن مي دهند، بد هستند. به همين دليل بايد با عدم شرکت در انتخابات وجهه بين المللي جمهوري اسلامي ايران را خراب کرد تا بر اثر افزايش فشار بين المللي و فشار داخلي اين رژيم سقوط کند.
استدلال درستي است اما …
اينکه بگوييم تمام اصلاح طلبان از طرفداران رژيم هستند و براي بقاي آن تئوري اصلاحات را راه انداختند و مردم هم همه خر شدند و به آنها رأي دادند کمي بي انصافي است. مطمئناً در بين همين اصلاح طلبان حکومتي هستند کساني که اصلاً به ولايت مطلقه فقيه و نظام جمهوري اسلامي ايران اعتقاد ندارند، همچنين هستند کساني که به ولايت مطلقه اعتقاد ندارند اما خواهان حفظ نظام جمهوري اسلامي ايران هستند ولي ايرادات جدي به آن دارند. البته مطمئناً هم هستند کساني که طرفدار ولايت مطلقه و جمهوري اسلامي ايران هستند و تنها براي کسب مقام و منفعت و يا به دلايل باندي (حذبي) به صف اصلاح طلبان پيوسته اند.
اين ايراد به کساني که مي گويند "خاتمي هم مثل بقيه است چون آخونده" وارده، ممکنه خاتمي هم مثل بقيه (طرفداران نظام ج ا ايران) باشد، اما دليل آن روحاني بودن وي نيست…
در بين اصلاح طلبان هستند کساني که شايد از گذشته آنها خوشمان نيايد (شايد مثل گنجي و عبدي و ...) اما تفکر و اعمال امروز آنها را نمي توانيم انکار کنيم. کدام يک از ما (خودم و امثال خودم) به اندازه اينها فعاليت کرديم و هزينه پرداخت کرده ايم؟ البته هستند کساني که بيش از اينها فعاليت سياسي کرده اند و و فعاليتشان واقعاً براي رسيدن به دموکراسي و آزادي بوده، اما چون از افراد داخل نظام و مطرح نبوده اند و عضو حذب و دسته اي نبوده اند کسي آنها را نمي شناسد و وقتي هم به زندان مي افتند و تحت انواع شکنجه ها قرار مي گيرند کسي چيزي نمي فهمد و اعتراضي هم صورت نمي گيرد (اشکال روزنامه ها، سايت هاي اينترنتي و وبلاگ هاي شخصي). اما من اين اصلاح طلبان در بند را با خودم و امثال خودم مقايسه مي کنم.
حال برگرديم به بحث انتخابات:
اگر مردم در انتخابات شرکت کنند اصلاح طلبان رأي آورده و احتمالاً ايران دوباره از فشار خارجي خارج خواهد شد. بعد ممکن است سر مخالفين اصلاحات به سنگ بخورد و با اصلاح طلبان کنار بيايند و … که چون گذشته نشان داده اين امر هيچگاه رخ نخواهد داد از آن مي گذريم. پس بعد از شرکت مردم در انتخابات و خارج شدن ايران از فشار بين المللي، دوباره مخالفين اصلاحات شروع به مخالفت کرده و اتفاقات 7 سال گذشته تکرار خواهد شد.
اگر مردم در انتخابات شرکت نکنند، مخالفين اصلاحات با 10% آراي واجدين شرايط رأي دادن 90% مجلس را در اختيار خواهند گرفت. بعد دو حالت پيش خواهد آمد:
1- مخالفين اصلاحات امور را در دست گرفته و براي بهبود وجهه داخلي و خارجي خود مجبور به تغيير روش و ديدگاه هاي خود شده و دست به اصلاحات سطحي و احتمالاً کمي تا حدودي عمقي خواهند زد (باور کنيد اين احتمال بسيار هست، اين کار را تا بحال چنيدن بار انجام داده اند). از طرفي به دليل اينکه قدرت پنهان و آشکار نظام در دستشان است مشکلي در اجراي اصلاحات نخواهند داشت و از طرف ديگر براي کاهش فشار داخلي و خارجي بر نظام (که حال بطور کامل در اختيار خودشان است) مجبور به انجام اصلاحاتي هستند.
2- مخالفين اصلاحات امور را در دست گرفته و به حماقت هاي خود ادامه داده و ايران وجهه بين المللي خود را به طور کامل از دست داده و از نظر بين المللي در بن بست کامل قرار خواهد گرفت. از نظر داخلي نيز فشار مردم روز به روز افزايش يافته و باعث سقوط نظام (با خونريزي و يا بدون خونريزي) خواهد شد.
با توجه به اين موارد من شخصاً رأي نخواهم داد (فعلاً، مگر اينگه اتفاق غير قابل پيش بيني رخ دهد).
فقط اميدوارم اگر قرار شد نظام عوض شود، شاهد حداقل هرج و مرج و خون و خونريزي باشيم…
۳۰ شهریور ۱۳۸۲
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 Comments:
ارسال یک نظر