۲۳ مهر ۱۳۸۸

ایران رسمی 30 سال است درجا می زند، مخالفان رسمی آن نیز همینطور

منظورم در تکنولوژی و دانش و صنعت و از این جور چیزها نیست، الیته در این موارد هم جای بحث وجود دارد، اما اصلاً مورد بحث من نیست. منظور من بخش معنوی است. فرهنگ، زبان، موسیقی، نوع تفکر و ….

در تمام دنیا، با تولد نسل جدید و رشد و بزرگ شدن آنها، فرهنگ، زبان، تفکر و موسیقی جدیدی نیز معرفی می شود. اولین صحنه تقابل فرهنگ جدید و قدیم معمولاً دانشگاه ها هستند. بخصوص که نسل قدیم هم کم کم نسل جدید را به عنوان نسلی بالغ و دارای توان فهم می پذیرد. در این فضا هر دو فرهنگ با هم آشنا می شوند و بر هم تأثیر می گذارند. بیشترین نقطه تماس را نیز دانشجویان و اساتید دارند.
مرحله بعد ورود به بازار کار است. در این مرحله دیگر نسل جدید خود را هم سطح نسل قدیم می داند و توقع دارد به این صورت نیز با وی برخورد شود. در این مرحله در حالت عادی، خصوصیات فرهنگی نسل ها ترکیب و تعدیل می شوند و به هم نزدیک تر می شوند، به طوری که کم کم تشکیل نسلی با فرهنگی مشابه را می دهند که نسل جدیدتر، برخی عقاید و تفکرات آنها را به چالش می کشد. و این چرخه همواره ادامه دارد.
مشخص است که هر چه درصد جوانان در کشوری بیشتر باشد، این تحولات فرهنگی سریع تر و عمیق تر خواهند بود.

حال برگردیم به ایران. 30 سال از انقلاب می گذرد و جمعیت ایران از 30 میلیون به 70 میلیون افزایش یافته است. یعنی بیش از نیمی از جمعیت ایران بعد از انقلاب متولد شده اند. بنابراین تحول فرهنگی باید با سرعت بسیار بالایی اتفاق افتاده و ادامه داشته باشد.
این امر را در مورد ایرانیان داخل و خارج ایران بررسی می کنیم:

در خارج از ایران، فرهنگ به اصطلاح ایرانی، بخصوص برای ایرانیانی که دیگر ارتباط مستقیمی با ایران ندارند و نمی توانند به آنجا سفر کنند، بسیار ارزشمند است و سعی می کنند به هر نحو ممکن از آن دفاع کنند و آن را زنده نگاه دارند و البته آنرا به فرزندان خود منتقل کنند. متأسفانه به این امر توجه نمی شود که این فرهنگ ایرانی، دیگر در ایران وجود ندارد و کسی به این زبان صحبت نمی کند و به این گونه فکر نمی کند.
فرهنگ ایران 30 سال خروشان را پشت سر گذاشته است که اگر رشد شدید جمعیت و تحول فرهنگی مربوطه نیز درنظر گرفته نشود، وقوع انقلاب، تغییر متون درسی مدارس و دانشگاه ها، 8 سال جنگ، عدم امکان سفر به کشورهای دیگر (بجز چند کشور) از یک طرف و تبادل سریع اطلاعات از طریق اینترنت و شبکه های ماهواره ای از سوی دیگر، و … به اندازه کافی فرهنگ یک کشور را دگرگون می کند.
منظور من گروه های خاصی مانند سلطنت طلبان نیستند. کافی است به شبکه های ماهواره ای، بخصوص آنهایی که از آمریکا پخش می شوند نگاه کنید. امروزه کدام ایرانی این گونه صحبت می کند؟ از شبکه های خبری و تحلیلی بگیرید تا موسیقی. البته باید اشاره کرد که تلویزیون بی بی سی فارسی در این مدت بسیار سعی کرده به زبان امروز مردم ایران صحبت کند و موفقیت این شبکه (و شاید هم انتخاب اوباما) باعث شد شبکه تلویزیونی صدای آمریکا نیز سعی کند در این راستا حرکت کند. البته منظور من فرهنگ زبانی و نوع تفکر است و به اینکه آیا برنامه و اهداف پشت پرده ای دارند کاری ندارم.
یا نگاه کنید به موسیقی ایران. موسیقی سنتی را کاری ندارم، چون اگر تغییرات اساسی در آن صورت گیرد دیگر سنتی نیست. اما ریتم و اشعار موسیقی پاپ ایرانی در 30 سال گذشته را یک بررسی کنید. البته بجز 3-4 سال گذشته که ارتباط و همکاری هنرمندان داخل و خارج ایران شروع به رشد کرده است و شاهد کارهای جدیدی از هر دو سو هستیم.
ایرانیان مقیم خارج، بخصوص آنها که سن بالاتری دارند، با 2 فرهنگ مختلف زندگی می کنند. ایرانیان در تمام جهان مشهور هستند به انطباق پذیری و زندگی مسالمت آمیز با دیگر فرهنگ ها. ایرانیان مقیم خارج معمولاً خود را بخوبی با فرهنگ کشور جدیدشان تطبیق می دهند و زندگی موفقی دارند. از سوی دیگر اما برای فرهنگ ایرانی خود (آنطور که 30 سال پیش آن را زندگی می کردند و می شناختند) ارزش بسیار زیادی قائل هستند و هیچ گونه بحث و انتقادی را در این خصوص نمی پذیرند، بخصوص از سوی ایرانیان دیگر و یا فرزندان خود. به این ترتیب ایرانیان مقیم خارج، بخصوص نسل های قدیمی تر، دارای دو فرهنگ ایرانی سنتی و خارجی مدرن (کشور محل اقامت) هستند و شخصیت فرهنگی شخص معمولاً به ملیت طرف مقابل و یا زبانی که به آن صحبت می شود بستگی دارد.
فکر می کنم بتوان در مورد ایرانیان مقیم خارج از کشور گفت که شخصیت فرهنگی کشور جدید با زمان پیشرفت کرده است، اما فرهنگ ایرانی آنها تقریباً همان فرهنگ 30 سال پیش است. البته همانطور که گفتم در مورد ایرانیانی که رابطه مستقیم خود با ایران را از دست داده اند و به هر دلیلی نمی خواهند و یا نمی توانند به ایران سفر کنند این امر بسیار شدیدتر است.

در داخل ایران اما بحث کمی متفاوت است. تحولات فرهنگی در ایران، بخصوص در شهرهای بزرگ، بسیار شدید بوده است، همانطور که انتظار می رود. کافی است صحبت کردن دانش آموزان دبیرستانی را با صحبت کردن افراد بالای 40 سال مقایسه کنید. یا ایده آل های این دو نسل و نوع تفکر و ….
یا موسیقی این نسل ها را با هم مقایسه کنید. تحول فرهنگی نسل جدید در ایران همواره زیر زمینی بوده است، زیرا هیچگاه اجازه عرض اندام نداشته است. کلاً می توان گفت اکثر ایرانیان دارای 2 فرهنگ هستند. فرهنگ رسمی و فرهنگ شخصی. نوع صحبت کردن بیرون از خانه با داخل خانه متفاوت است. این تفاوت بسیار عمیق است و از زبان مکالمه و موسیقی گرفته تا نوع تفکر و پوشش و … را شامل می شود و از بچگی به آنها آموزش داده می شود و هر بچه ایرانی می داند که گوش دادن به ابی، اندی، هیچکس و … و دیدن تلویزیون ماهواره ای و نوشیدن الکل و رقصیدن و مخالفت با نظام و میهمانی های مختلط دختر و پسر و داشتن رابطه جنسی یا حتی فقط عاشقانه پیش از ازدواج و پریدن از روی آتش در چهارشنبه سوری و زدن کراوات و … ممنوع و غیر قانونی است، اما تقریباً همه انجام می دهند، فقط نباید به گوش آنتن های نظام برسد.
نظام سعی می کند فرهنگ رسمی را حتی الامکان مطابق فرهنگ 30 سال پیش حفظ کند. برای همین افرادی که داخل ایران هستند و فرهنگ شخصی آنها شبیه فرهنگ رسمی آنها است، ایرانیان ساکن خارج از کشور را که فرهنگ ایرانی آنها مربوط به 30 سال پیش است به خوبی می فهمند و می توانند با هم جر و بحث کنند و همدیگر را محکوم کنند. اکثر مردم داخل ایران اما دست به دهان این دو گروه را نگاه می کنند و متوجه نمی شوند که دعوا سر چیست، زیرا مشکلات آنها چیز دیگری است و نه اینکه وسط پرچم ایران شیر باشد یا خورشید یا هردو یا هیچکدام و … یا اینکه رنگ سبز خوبه یا بده یا اینکه کشتن چه آدمهایی خوبه و برای چه کسانی باید جان را فدا کرد و ….
اما تحولات فرهنگی ایرانیان داخل یک تفاوت برزگ با ایرانیان خارج دارد. ایرانیان خارج از کشور، اگرچه تعدادشان بسیار زیاد است، اما در مقایسه با جمعیت کشور محل اقامت، چندان تأثیر گذار نیستند. در ایران اما نسل جدید که فرهنگ جدید را حمل می کند، بیش از جمعیت نسل قدیم است. این تحولات نمی تواند برای همیشه زیرزمینی بماند و اگر فرصت بروز آهسته به آن داده نشود، منفجر خواهد شد.
نمونه این درز کردن فرهنگ جدید را می توان در موسیقی زیرزمینی داخل ایران دید. موسیقی که اجازه فروش و برگزاری کنسرت ندارد، اما صحنه موسیقی داخل و خارج ایران را کاملاً متحول کرد.
یا اعتراضات مسالمت آمیز سبز که صحنه سیاسی داخل و خارج ایران را متحول کرد.
یا فیلم های خبری که صحنه رسانه های جهان را دگرگون کرد.
جهت درک بهتر قدرت نسل جدید شاید این مثال جالب باشد.
اگر نسل زیر 30 سال یک روز تصمیم بگیرد تمام کشور را در دست بگیرد، تنها کافی است هرکدامشان از بیرون رفتن یکی از والدینشان جلوگیری کند (امیدوارم با گفتگو)، دیگر هیچ کس از نسل قدیم در خیابان نخواهد بود.