گذشته از اینکه دلیل انتشار ناگهانی این پیام چیست و آیا آقای موسوی از چیزی خبر دارد که ما خبر نداریم و بدلیل آن به مصلحت دیده که سریعاً این پیام را برای مردم بفرستند، مثلاً در ارتباط با انفجار انتحاری اخیر در سیستان و بلوچستان یا ...، این ویدیو پیام مشخصی دارد.
جنبش سبز باید هم اکنون تکلیف خود را مشخص کند که آیا می خواهد راه پیشنهادی آقای موسوی را برود یا راهی دیگر.
راه آقای موسوی از بین راه های رسیدن به دموکراسی از همه کم هزینه تر و مطمئن تر در رسیدن به هدف است، اما سرعت آن، با توجه به مقاومت نظام در برابر اصلاحات، کند خواهد بود.
در این روش، مبارزه بخشی از زندگی است. یعنی شما هر روز زندگی خود را می کنید که گسترش تفکر سبز و شرکت در تجمعات سبز نیز بخشی از آن است، بدون آنکه اخلالی در زندگی عادی شما ایجاد شود. زیرا شما در تجمعات خطرناک شرکت نمی کنید و سعی می کنید از هرگونه تحریک و درگیری جلوگیری نمائید.
به طور مشخص هدف این راه سرنگونی جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه برپایی و در اصل افتتاح جمهوری اسلامی ایران است.
هدف این راه رسیدن به آزادی و دموکراسی است با کمترین هزینه.
مزایای این روش:
1.این روش بسیار کم هزینه است و جزئی از زندگی مردم. یعنی این جنبش پایانی ندارد و تا رسیدن به اهداف اکثریت جنبش ادامه خواهد داشت. اهداف اکثریت هرچه می خواهد باشد، شاید برپایی جمهوری اسلامی دوم ایران تنها قدم اول باشد.
2.نظام نمی تواند با این جنبش مبارزه کند، زیرا جنبش از خشونت گریزان است و از سوی دیگر امیدی به پایان آن نیست، زیرا این مبارزه بخشی از زندگی عادی معترضینی شده است که به دلیل کم هزینه بودن مبارزات، روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود.
3.نظام بر سر دوراهی سختی قرار خواهد گرفت. اگر با تجمعات مسالمت آمیز برخورد نکند، مردمی که هنوز به جنبش سبز نپیوسته اند، از طریق اعلامیه ها و شعارها، روز به روز با خواسته های بحق جنبش سبز و عدم تناقض آن با عزت اسلام و ایران بیشتر آشنا خواهند شد و به آن خواهند پیوست. اما اگر نظام با این تجمعات بیش از حد خشن برخورد کند، مردم بیطرفی که هنوز به این جنبش نپیوسته اند و حتی نیروهای خودی آنها، با مشاهده این برخورد خشن نظام در برابر تجمعات مسالمت آمیز، ریزش کرده و به سمت جنبش سبز جذب خواهند شد.
معایب این روش:
1.اگر این روش تا حداکثر 2 سال دیگر و زمان انتخابات مجلس به نتیجه نرسد، باید وارد فاز جدیدی شود که نیاز به رهبری دارد، زیرا دیگر این روش مبارزه جواب نخواهد داد و اگر هم اکثریت جنبش سبز راه پیشنهادی آقای موسوی را بپذیرند، با رسیدن به این مرحله و عدم نتیجه گیری، مطمئناً در صورت عدم تغییر روش مبارزه، ریزش خواهند کرد.
2.قانع کردن مردمی که برای اولین بار قدرت خود و ضعف نظامی که همواره به آنها ظلم می کرده را چشیده اند و هزینه های بسیاری طی این مدت کوتاه پرداخت کرده اند و نسبت به این نظام، خشم و نفرت شدیدی دارند، برای انتخاب این روش مسالمت آمیز و آرام کار بسیار سختی خواهد بود. سخت تر از آن راضی کردن مردم به انتخاب آگاهانه جمهوری اسلامی ایران است، نامی که تحت آن 30 سال ظلم و ستم را تجربه کرده اند. (طی 30 سال گذشته جمهوری اسلامی اول ایران نیز دست آوردهای بزرگی داشته که نباید فراموش شوند، اما مورد بحث این مطلب نیست.)
در هر صورت، در صورتی که اکثریت جنبش سبز این مسیر را انتخاب کند، آقای میرحسین موسوی خواه ناخواه رهبر جنبش خواهد شد و اگر رهبری آن را نپذیرد، جنبش راه خودش را جدا خواهد کرد و مشخص نیست بدون رهبر، چه مسیری را در پیش بگیرد.
پیش نیاز اینکه جنبش بتواند آقای موسوی را به رهبری بپذیرد اما این است که آقای موسوی اهداف نهایی خود را، و نه نظام مورد نظر خود را، با مردم در میان بگذارد و آنها را تشریح نماید. در ضمن باید برنامه ها و اهداف مرحله ای خویش را نیز اعلام نماید.
البته مردم سؤال های بسیاری از آقای موسوی دارند که بسیاری از آنها برای وی ناخوشایند خواهند بود، اما حداکثر در زمانی که وی رهبری جنبش را برعهده بگیرد، مجبور است به آنها پاسخ دهد که یکی از این سؤال ها میتواند در مورد نظر وی در خصوص اعدامهای دهه 60 باشد و یا ....
در پایان از خوانندگان عزیز درخواست می کنم از طریق شرکت در نظرسنجی وبلاگ، نظر خود در مورد راه پیشنهادی (منتسب به) آقای موسوی (در این مطلب)، را اعلام نمایند.
0 Comments:
ارسال یک نظر