تبیین کلمات!
یک مورد که فکر می کنم عامل خیلی از سوء تفاهم ها، چه در سطح شخصی و روابط خصوصی و چه در بخش سیاست و روابط بین کشورها و یا احذاب، می باشد، عدم تبیین کلمات و استفاده از معنی واقعی آنهاست.
مثلاً اگر کسی بگوید که فرضاً امروزه مسئله استقلال دیگر مفهومی ندارد، فوراً انگ وابستگی به بیگانه به وی زده خواهد شد.
در حالی که شاید منظور وی هیچگاه گوش به فرمان کشورهای دیگر بودن نبوده است و منظور او این بوده است که در حال حاضر، هیچ کشوری بی نیاز از دیگر کشورها نیست، چه از نظر اقتصادی، چه نظامی، چه سیاسی و ....
به عنوان مثال اکثر کشورهای جهان از نظر انرژی (نفت، گاز، بنزین، برق و ...) وابسته به کشورهای دیگر می باشند (مثل کشور خودمان که با وجود داشتن منابع عظیم نفت و گاز، هنوز نیاز به واردات گاز و بنزین و ... دارد. و یا بسیاری از کشورها نیاز به واردات آب دارند و یا واردات ماشین آلات صنعتی یا پارچه یا برنج یا گندم یا ....
پس بهتر است به جای اینکه فوراً انگ وابستگی به بیگانه به شخص مورد بحث زده شود، اول منظور او را جویا شویم.
اگر کسی می گوید دین باید از سیاست جدا باشد، شاید شخص بسیار متدینی باشد و منظور او این است که نباید دین را آلوده سیاست کرد. یا اگر کسی می گوید دین و سیاست باید یکی باشد، منظور او شاید این باشد که در سیاست نباید آلوده زیاده خواهی های سیاسی شد و باید دستورات اخلاقی و دینی را رعایت کرد و نباید برای منافع شخصی و گروهی، به دیگران (حتی مخالفان سیاسی) ظلم کرد. حال چرا بزرگترین دشمنی های سیاسی (نه فقط مخافت های سیاسی) در ایران در همین ارتباط است نمی دانم.
اما شرایط فعلی به گونه ای است که در مورد خیلی مسائل، کسی جرأت نمی کند نظر واقعی خود را اعلام کند (بخصوص افرادی که مسئولیتی در نظام دارند)، بخصوص در خصوص مواردی مانند استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی (شعار اصلی انقلاب) و یا مسائلی که با دین ارتباط دارند، یا مسئله فلسطین و اسرائیل یا آمریکا و ....
البته خدا را شکر این خطوط قرمز دائماً در حال کم شدن هستند، که آقای احمدی نژاد به نظر من نقش بسزایی در این زمینه داشت.
یک مورد که فکر می کنم عامل خیلی از سوء تفاهم ها، چه در سطح شخصی و روابط خصوصی و چه در بخش سیاست و روابط بین کشورها و یا احذاب، می باشد، عدم تبیین کلمات و استفاده از معنی واقعی آنهاست.
مثلاً اگر کسی بگوید که فرضاً امروزه مسئله استقلال دیگر مفهومی ندارد، فوراً انگ وابستگی به بیگانه به وی زده خواهد شد.
در حالی که شاید منظور وی هیچگاه گوش به فرمان کشورهای دیگر بودن نبوده است و منظور او این بوده است که در حال حاضر، هیچ کشوری بی نیاز از دیگر کشورها نیست، چه از نظر اقتصادی، چه نظامی، چه سیاسی و ....
به عنوان مثال اکثر کشورهای جهان از نظر انرژی (نفت، گاز، بنزین، برق و ...) وابسته به کشورهای دیگر می باشند (مثل کشور خودمان که با وجود داشتن منابع عظیم نفت و گاز، هنوز نیاز به واردات گاز و بنزین و ... دارد. و یا بسیاری از کشورها نیاز به واردات آب دارند و یا واردات ماشین آلات صنعتی یا پارچه یا برنج یا گندم یا ....
پس بهتر است به جای اینکه فوراً انگ وابستگی به بیگانه به شخص مورد بحث زده شود، اول منظور او را جویا شویم.
اگر کسی می گوید دین باید از سیاست جدا باشد، شاید شخص بسیار متدینی باشد و منظور او این است که نباید دین را آلوده سیاست کرد. یا اگر کسی می گوید دین و سیاست باید یکی باشد، منظور او شاید این باشد که در سیاست نباید آلوده زیاده خواهی های سیاسی شد و باید دستورات اخلاقی و دینی را رعایت کرد و نباید برای منافع شخصی و گروهی، به دیگران (حتی مخالفان سیاسی) ظلم کرد. حال چرا بزرگترین دشمنی های سیاسی (نه فقط مخافت های سیاسی) در ایران در همین ارتباط است نمی دانم.
اما شرایط فعلی به گونه ای است که در مورد خیلی مسائل، کسی جرأت نمی کند نظر واقعی خود را اعلام کند (بخصوص افرادی که مسئولیتی در نظام دارند)، بخصوص در خصوص مواردی مانند استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی (شعار اصلی انقلاب) و یا مسائلی که با دین ارتباط دارند، یا مسئله فلسطین و اسرائیل یا آمریکا و ....
البته خدا را شکر این خطوط قرمز دائماً در حال کم شدن هستند، که آقای احمدی نژاد به نظر من نقش بسزایی در این زمینه داشت.
0 Comments:
ارسال یک نظر