۲۲ مهر ۱۳۸۲

اولين گام شهردار
شهردار تهران در راستاي عمل به قول خود و تبديل فرهنگسراها به حسينيه، اولين گام را برداشت و اقدام به ساخت مسجد در زمين اسكيت پارك ملت كرد.
اينجا تفاوت اصلاح طلبان (حرف و شعار) و مخالفين آنها (عمل) مشخص مي شود. دوستان آقاي شهر هم كه انشا الله در انتخابات مجلس هفتم راي خواهند آورد و به به چه شود...

Neda Rayaneh has Blocked gooya
من الان 3 ساله از اينترنت ندا رايانه استفاده مي كنم. اما الان چند وقته ندا سايت گويا رو قفل (فيلتر) كرده. براي همين تصميم دارم در اولين فرصت قراردادم رو فسخ و با شركت ديگه اي قرار داد ببندم.
از دوستان عزيز كه با شركت هاي ديگه قرارداد دارند خواهش مي كنم تو قسمت Shout Out نظر خودشون رو بگن و اعلام كنن آيا براي آنها هم سايت گويا قفل شده يا نه!!!

كنسرت آريان در لندن

فرمان رهبر در مورد حذف حكم قصاص براي بسيجيان
((اصل مطلب))
آخ جون، يعني اگر يك بسيجي از تريپت خوشش نيومد و احساس كرد يجورايي به مهدورالدم بودن مي زني، مي تونه با يك گلوله خلاصت كنه، اگر كسي ناراحت شد خوب پولشو ميده... جالبه نه!؟!؟!
يا اگر با دوست دخترت رفتي بيرون و بهت گير داد و تو كوتاه نيومدي جفتتون رو مي كشه و بازم البته پولشو ميده...
اين هم جالبه: رهبر اعلام كرد كه دليل عدم شركت مردم در انتخابات عملكرد مجلس و دولت هستش، البته كمي تا حدودي درسته، ولي چرا دليل اصلي رو نمي گه؟ لابد مردم از شوراي نگهبان، خبرگان، قوه قضاييه، نيروي انتظامي، بسيج، سپاه، صدا و سيما و ... رضايت كامل دارند و مردم تنها با بخش انتخابي (كه مردم خودشون اشتباهاً انتخاب كردند!!!) نظام مشكل دارند.
جل الخالق!!! آدم چه چيزايي مي شنوه، حالا از خزعلي انتظار مي رفت از اين گل واژه ها بگه (خزعلي كه طبق گفته هاي خودش با امام زمان ارتباط داره، با خبر شده كه خدا از جبهه مشاركت ناراضيه، احتمالاً در پارتي تولد اين خبر بهش رسيده...) اما رهبر سياسي و مذهبي يك كشور 70 ميليوني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۰۵ مهر ۱۳۸۲

ضد حال
يك خبر خوندم خيلي ضد حال خوردم.
بالاخره يك كنسرت راك ايراني برگذار شد (كه البته نشنيدم و نميدونم موسيقيش هم باحال بوده يا نه) كه ريختن و همه رو گرفتن.
خودتون مطلب رو بخونين.
عجب مملكت گهي داريم، هر چي آدم سعي ميكنه خوشبين باشه يك سري ان ضد حال مي زنن. آخه به تو چه مردم چي ميخوان گوش كنن، چي مي خوان بپوشن، اگر دلشون مي خواد مختلط باشن و برقصند و مزاحم كسي نباشن به تو چه ربطي داره؟؟؟
ااااااااااااااااااااااااااااااااه!!!!!!!!!!!!
آخر شبي حالمون رو گرفت. باي...

۳۰ شهریور ۱۳۸۲

خوبا کيان؟ بدا کيان؟ بالاخره رأي ميدين يا نه؟!؟!
برخي از دوستان استدلال مي کنن که نظام جمهوري اسلامي ايران بده، در نتيجه اصلاح طلبان هم که در حقيقت توجيه کننده اين نظام هستند و وجهه بين المللي آن را بالا برده و حداقل ظاهري نيمه دموکرات به آن مي دهند، بد هستند. به همين دليل بايد با عدم شرکت در انتخابات وجهه بين المللي جمهوري اسلامي ايران را خراب کرد تا بر اثر افزايش فشار بين المللي و فشار داخلي اين رژيم سقوط کند.
استدلال درستي است اما …

اينکه بگوييم تمام اصلاح طلبان از طرفداران رژيم هستند و براي بقاي آن تئوري اصلاحات را راه انداختند و مردم هم همه خر شدند و به آنها رأي دادند کمي بي انصافي است. مطمئناً در بين همين اصلاح طلبان حکومتي هستند کساني که اصلاً به ولايت مطلقه فقيه و نظام جمهوري اسلامي ايران اعتقاد ندارند، همچنين هستند کساني که به ولايت مطلقه اعتقاد ندارند اما خواهان حفظ نظام جمهوري اسلامي ايران هستند ولي ايرادات جدي به آن دارند. البته مطمئناً هم هستند کساني که طرفدار ولايت مطلقه و جمهوري اسلامي ايران هستند و تنها براي کسب مقام و منفعت و يا به دلايل باندي (حذبي) به صف اصلاح طلبان پيوسته اند.
اين ايراد به کساني که مي گويند "خاتمي هم مثل بقيه است چون آخونده" وارده، ممکنه خاتمي هم مثل بقيه (طرفداران نظام ج ا ايران) باشد، اما دليل آن روحاني بودن وي نيست…
در بين اصلاح طلبان هستند کساني که شايد از گذشته آنها خوشمان نيايد (شايد مثل گنجي و عبدي و ...) اما تفکر و اعمال امروز آنها را نمي توانيم انکار کنيم. کدام يک از ما (خودم و امثال خودم) به اندازه اينها فعاليت کرديم و هزينه پرداخت کرده ايم؟ البته هستند کساني که بيش از اينها فعاليت سياسي کرده اند و و فعاليتشان واقعاً براي رسيدن به دموکراسي و آزادي بوده، اما چون از افراد داخل نظام و مطرح نبوده اند و عضو حذب و دسته اي نبوده اند کسي آنها را نمي شناسد و وقتي هم به زندان مي افتند و تحت انواع شکنجه ها قرار مي گيرند کسي چيزي نمي فهمد و اعتراضي هم صورت نمي گيرد (اشکال روزنامه ها، سايت هاي اينترنتي و وبلاگ هاي شخصي). اما من اين اصلاح طلبان در بند را با خودم و امثال خودم مقايسه مي کنم.

حال برگرديم به بحث انتخابات:

اگر مردم در انتخابات شرکت کنند اصلاح طلبان رأي آورده و احتمالاً ايران دوباره از فشار خارجي خارج خواهد شد. بعد ممکن است سر مخالفين اصلاحات به سنگ بخورد و با اصلاح طلبان کنار بيايند و … که چون گذشته نشان داده اين امر هيچگاه رخ نخواهد داد از آن مي گذريم. پس بعد از شرکت مردم در انتخابات و خارج شدن ايران از فشار بين المللي، دوباره مخالفين اصلاحات شروع به مخالفت کرده و اتفاقات 7 سال گذشته تکرار خواهد شد.

اگر مردم در انتخابات شرکت نکنند، مخالفين اصلاحات با 10% آراي واجدين شرايط رأي دادن 90% مجلس را در اختيار خواهند گرفت. بعد دو حالت پيش خواهد آمد:

1- مخالفين اصلاحات امور را در دست گرفته و براي بهبود وجهه داخلي و خارجي خود مجبور به تغيير روش و ديدگاه هاي خود شده و دست به اصلاحات سطحي و احتمالاً کمي تا حدودي عمقي خواهند زد (باور کنيد اين احتمال بسيار هست، اين کار را تا بحال چنيدن بار انجام داده اند). از طرفي به دليل اينکه قدرت پنهان و آشکار نظام در دستشان است مشکلي در اجراي اصلاحات نخواهند داشت و از طرف ديگر براي کاهش فشار داخلي و خارجي بر نظام (که حال بطور کامل در اختيار خودشان است) مجبور به انجام اصلاحاتي هستند.

2- مخالفين اصلاحات امور را در دست گرفته و به حماقت هاي خود ادامه داده و ايران وجهه بين المللي خود را به طور کامل از دست داده و از نظر بين المللي در بن بست کامل قرار خواهد گرفت. از نظر داخلي نيز فشار مردم روز به روز افزايش يافته و باعث سقوط نظام (با خونريزي و يا بدون خونريزي) خواهد شد.

با توجه به اين موارد من شخصاً رأي نخواهم داد (فعلاً، مگر اينگه اتفاق غير قابل پيش بيني رخ دهد).
فقط اميدوارم اگر قرار شد نظام عوض شود، شاهد حداقل هرج و مرج و خون و خونريزي باشيم…

gooya.com is BLOCKED
ديشب که اصلاً نمي تونستم برم تو گويا.
امروز مي تونم اما اکثر مطالبش قفل شده.
از طريق Anonymizer رفتم (تو yahoo يا موتور جستجوي ديگري بگرديد حتماً چندتا ÷يدا مي کنيد).
مظالب بهنود و باقي جالب بودن، مي خواستم لينکشو بزارم اما گمشون کردم (کامپيوترم يکهو قاط زد) بعدش هم حسش نبود دوباره برم دنبالش، خودتون پيدا کنيد ديگه ;-)

۲۷ شهریور ۱۳۸۲

تحريم انتخابات مجلس؟؟؟
نيروهاي اپوزيسيون خارج از کشور يکي يکي اعلاميه هايي در حمايت از تحريم انتخابات مجلس صادر مي کنند.
ايرانيان داخل کشور هم هنوز بين رأي دادن و ندادن سردرگم هستند، البته زياد هم موضوع برايشان مهم نيست و سر اين موضوع چک و چونه نمي زنند.
شخص در رأي دادن و ندادن خود آزاد است و براي رأي ندادن دليلي نمي خواهد. اما نيروهاي سياسي بخصوص براي دعوت مردم به شرکت يا عدم شرکت در انتخابات بايد دليل بياورند. اگر مردم در انتخابات شرکت نکنند چه چيزي بدست خواهند آورد؟ جناح راست ايران (مخالفين اصلاح يا تغيير وضع موجود) با مثلاً 10% آراء واجدين شرايط مجلس را بطور کامل در اختيار خواهند گرفت. اما بعد چه؟ چه چيزي نسيب مردم خواهد شد؟ نيروهاي اپوزيسيون موظفند دلايل خود براي عدم شرکت مردم در انتخابات را به مردم اعلام کنند، نه اينکه بدون برنامه و تنها به دليل مخالفت با جمهوري اسلامي بگويند "شرکت نکنيد و تحريم کنيد".
من شخصاً هنوز تصميم قطعي نگرفتم، اما احتمالاً در انتخابات پيش رو شرکت نخواهم کرد. دليل من هم اين است که در بهترين شرايط و اگر نمايندگان فعلي مجلس را رد صلاحيت نکنند (همين نمايندگاني که نامه به رهبري را نوشتند و سعي در تغيير قانون مطبوعات و تصويب قانون منع شکنجه و ... را داشتند و موفق نشدند) همين نمايندگان که بهترين نيروهاي اصلاح طبان داخل نظام هستند مجدداً به نمايندگي انتخاب خواهند شد. اين آقايان در 4 سال گذشته چه کاري توانستند بکنند که در دوره دوم مي خواهند بکنند؟ آيا پس از 7 سال حمايت از برنامه اصلاح طلبان که موفقيت آميز نبود (در بخش عمل و نه تئوري و فرهنگي) نبايد راه ديگري را آزمود؟ اگر اصلاح طلبان فکر مي کنند روش آنها موفقيت آميز بوده است بايد نتايج اجراي برنامه هاي اصلاحي خود طي اين 7 سال را به اطلاع مردم برسانند. اگر هم با مردم هم عقيده هستند که برنامه اصلاحي قبلي آنها نتيجه عملي در بر نداشته و يا ناکافي بوده، برنامه ديگري که قصد دارند در دوره بعد اجرا کنند را به مردم اطلاع دهند تا مردم در صورت قبول آن، در انتخابات شرکت کرده و به اصلاح طلبان رأي دهند. در غير اينصورت حتي تأييد صلاحيت اصلاح طلبان خارج نظام (داخل کشور) مانند نهضت آزادي و ملي-مذهبي ها هم مردم را به پاي صندوق رأي نخواهد کشاند (همان اتفاق که در انتخابات شوراها هم رخ داد).
اين طور که پيداست نه اپوزيسيون خارج از کشور، نه اپوزيسيون داخل کشور، نه اصلاح طلبان و نه مخالفين اصلاحات، هيچ کدام برنامه مشخصي براي آينده ندارند (مشکل اصلي ما ايرانيان) و همه منتظرند ببينند در روز انتخابات مردم چه تصميمي مي گيرند. به هر حال وضعيت موجود نمي تواند براي مدت طولاني ادامه يابد.
در صورت عدم شرکت مردم در انتخابات (در حد انتخابات شوراها و يا کمتر) فشار داخلي و خارجي بر نظام افزايش خواهد يافت. فشاري که شايد نظام از تحمل آن بر نيايد. اين فشار مطمئناً مانند نسيمي که از کنار قله دماوند عبور مي کند (اشاره آقاي رفسنجاني به ناآرامي هاي مردمي خرداد ماه سال جاري) نخواهد بود.
سقوط نظام و يا عقب نشيني ناگهاني آن از مواضع خود باعث هرج و مرج و عقب افتادن مجدد کشور از حرکت رو به جلوي جهاني خواهد بود. مردم هزينه بالايي خواهند پرداخت و .... بهترين راه براي فرار از اين سناريو قبول اصلاحات عمقي و قدم به قدم از سوي سران نظام (شخص رهبر) خواهد بود تا مردم قدم به قدم از فشار شديد داخلي بر نظام بکاهند و با گذشت زمان با نظام آشتي کنند که اين امر باعث کاهش فشار خارجي نيز خواهد شد. اين اصلاحات عمقي و قدم به قدم مي تواند به ترتيب عبارت باشد از تصويب لوايح دوگانه (آزادي انتخابات و افزايش قدرت رئيس جمهور منتخب مردم)، اجراي قانون اساسي (حذف نهادها و دادگاه هاي غير قانوني که در قانون اساسي نيامده اند، قبول رهبري در چارچوب قانون و نه مطلقه و فراقانوني بودن وي، اصل برائت و ...)، عدم دخالت در زندگي خصوصي مردم، آزادي زندانيان سياسي و اعلام عفو عمومي و آشتي ملي (کساني که حقي از آنان ضايع شده نيز احتمالاً براي منافع ملي از حقوق خود چشم پوشي کرده و با نظام آشتي خواهند کرد)، آزادي مطبوعات، انديشه و .... البته آقاي رفسنجاني در جايي در پاسخ به شخصي که گفته بود اشتباه شاه را تکرار نکنيد (فضاي بسته زمان شاه) پاسخ داده بود که ما اشتباه شاه را تکرار نخواهيم کرد و فضاي سياسي، فرهنگي را باز نخواهيم کرد. ظاهراً آقاي رفسنجاني و دوستان وي اعتقاد دارند که شاه به دليل باز کردن نسبي فضاي سياسي-فرهنگي سقوط کرد که البته تا حدودي درست است و باز کردن فضاي سياسي-فرهنگي پس از يک دوره فشار شديد و فضاي کاملاً بسته مي تواند نظام را از درون متلاشي کند. اما آيا شاه خود خواست اين فضاي باز را ايجاد کند و يا مجبور شد؟ مطمئناً فضاي سياسي-فرهنگي بسته – بخصوص در دنياي امروز – نمي تواند ادامه يابد و حاکمان کشور دير يا زود تحت فشار داخلي و خارجي يا مجبور به واگذاري قدرت خواهند شد و يا مجبور به باز کردن فضاي سياسي-فرهنگي خواهند شد که باز هم باعث سقوط آنها خواهد شد. تنها راه براي جلوگيري از اين اتفاق (که هر دو با خونريزي و هزينه بسيار زياد براي مردم همراه خواهد بود) و ممکن است جواب دهد، همين اصلاحات عمقي-قدم به قدم و باز کردن تدريجي فضاي سياسي-فرهنگي از بالا خواهد بود.

روزه سياسي (اعتراضي)
بالاخره جبهه مشارکت يک قدم (اگرچه مورچه اي) برداشت و حداقل در اعتراض به زندانيان سياسي (اگرچه بيشتر زندانيان خودشان) دست به روزه سياسي-اعتراضي دست جمعي به همراه سخنراني زد. بعضي از سخنراني ها جالب (حتي کمي تا حدودي خطرناک) هستند. براي خواندن سخنراني ها اينجا را کليک کنيد.
آقاي خاتمي (دبيرکل جبه مشارکت) جون هرکي دوست داري يک تجمع مردمي در اعتراض به دخالت در امور خصوصي مردم هم برگذار کنيد. بيائيد از اين چيزاي کوچيک شروع کنيد، بعداً اگر تونستيد برين سراغ مبارزه با رانت و آزادي سياسي و آزادي عقيده و بيان و مطبوعات و .... بخدا همين آزادي شاد بودن و عدم دخالت در زندگي خصوصي مهمترين چيز، بخصوص براي جوانان است. اگر در اين را موفق شديد يا حتي تمام تلاش خود را بکنيد، مردم و باز هم بخصوص جوانان اميدوار شده و شايد حتي دوباره به شما کمي تا حدودي اعتماد کنند و بازهم شايدتر دوباره به شما و دوستانتان رأي بدهند.
البته اين مطالب رو نوشتم چون مطمئنم قادر به انجام آن نيستيد و احتمالاً از کنترل خارج شدن اين تجمع و عواقب آن براي خودتان (و شايد مردم) مي ترسيد (اگر از طرفداران دخالت در زندگي خصوصي مردم و مخالفبن شادي نيستيد). اما بالاخره بايد کاري کرد، ادامه وضعيت فعلي براي مدت طولاني غير ممکن است...

۱۷ شهریور ۱۳۸۲

قتل يك مشت مهدورالدم، مجازات هاي اسلامي و مبارزه مدني...

حكم دستگيرشدگان در ارتباط با قتل هاي زنجيره اي وحشيانه كرمان نقض شد. اين دستگيرشدگان كه ظاهراً از پرسنل سپاه، بسيج و نيروي انتظامي هستند ادعا كرده اند كه مقتولين مهدورالدم بوده اند و به اين دليل قتل آنها نبايد مورد پيگرد قرار گيرد؟!؟!
سوال اين است كه چه كسي تشخيص مي دهد اين اشخاص مهدورالدم بوده اند يا نه؟ آيا اگر من تشخيص بدهم آقاي خامنه اي مهدورالدم هستند و ايشان را به قتل برسانم هم از تعقيب قضايي در امان خواهم بود؟ چرا پرسنل وزارت اطلاعات كه قتل هاي زنجيره اي تهران را انجام دادند مجازات شدند؟ آنها هم تعدادي مهدورالدم را تازه با دستور مافوق كشته بودند (به ادعاي خودشان)؟!؟!
آيا اگر هركسي به حكم خود و يا حتي به حكم مرجع تقليد خود و يا رهبر مذهبي خود كسي را مهدورادم بداند و او را بكشد، مي توان كشوري را اداره كرد؟

معاون قضايي رئيس كل دادگستري استان خراسان :موادي از كنوانسيون منع شكنجه با مجازات هاي اسلامي در تضاد است.
خوب بله، درسته. مجازات هايي مثل سنگ سار و قطع دست و ... امروزه قابل اجرا نيست و وحشيانه به نظر مي رسد. شايد هزار سال پيش شرايط فرق داشته و قابل اجرا بوده و به دلايل شرايط اجتماعي، فرهنگي و ... لازم هم بوده، اما هر بچه اي مي داند كه شرايط اجتماعي، فرهنگي، سياسي و ... با گذشت زمان تغيير مي كنند.
اين تضاد به معني عدم پذيرش كنوانسيون منع شكنجه نيست بلكه دليلي است بر لزوم كنار گذاشتن اين مجازات ها.
در ضمن مگر خود آقايان مخالف اين كنوانسيون و طرفدارات ظاهري مجازات هاي اسلامي اين مجازات ها را اجرا مي كنند؟ دست كدام دزد را تا بحال قطع كرده اند؟ فكر مي كنم اگر واقعاً بخواهيم دست هر دزد را قطع كنيم نيمي از جمعيت ايران بايستي حداقل يك دست نداشته باشند (خودم كه در دوران مدرسه چند بار شكلات يا آب نبات از بقالي سر مدرسه كش رفتم، البته گير نيفتادم ;-) ). مثلاً آقاي رفيق دوست آيا دستشان قابل بريدن هست؟ آقاي لاريجاني صدا و سيما چطور؟

بعد از اينكه نيروي انتظامي سعي در متوقف كردن يك جوان موتورسوار در يزد را داشت، اين جوان از روي موتور افتاد كه باعث مرگ وي شد. بعد هم مردم در اعتراض به اين واقعه در خيابان تجمع كردند كه ظاهراً حدود 500 نفر بوده اند و درگيري هايي هم با نيروي انتظامي رخ داده است.
در تهران هم كه به جرم مانتو سفيد، روسري رنگي، عينك شب، آرايش، گوش دادن به موسيقي، گرفتن ميهماني و ... (كلاً هر نوع شاد بودن) جوانان را مي گيرند و اگر شانس بيارن بعد از چند روز الافي ارشاد مي كنند و اگر شانس نيارن به بازداشتگاه، زندان ، شلاق، جريمه، خواباندن ماشين و ... محكوم ميشن. اين هم از نيروي انتظامي و سردار قاليباف كه اينهمه بعضيها بهش اميدوار بودن.
در شرايط فعلي كه جوانان حوصله مسائل سياسي رو ندارند اين گيرهاي بيخودي مي تونه باعث ورود جوانان به فاض مبارزه مدني بشه.
يعي جوانان دست به مبارزه مدني در اعتراض به اين گيرها و دخالت در مسائل خصوصي بزنند و خواهان آزادي اجتماعي بيشتر و حق شاد بودن بشن.
تنها راه براي كاهش هزينه اين گونه مبارزات و شايد آشتي مجدد جوانان با روشن فكران و اصلاح طلبان حكومتي، حمايت اين افراد از اين مبارزه است.
آيا مثلاً حذب مشاركت جرأت برگذاري يك تجمع مردمي در مخالفت به گيرهاي اخير و دخالت نيروي انتظامي در امور شخصي مردم را دارد؟ البته من شخصاً اصلاً خوش بين نيستم. البته دليل احذاب اصلاح طلب هم قابل فهم مي باشد زيرا مي ترسند اين تجمعات از كنترل خارج شود و شعارهاي سياسي و ضد نظام و رهبري سر داده شود كه قطعاً هم اين اتفاق خواهد افتاد. ولي با اين وجود تنها راه كه باعث بازگشت اعتماد نسبي جوانان به اين افراد خواهد شد همين امر مي باشد. از طرفي به اين ترتيب هزينه اين اعتراضات كه دير يا زود قطعاً رخ خواهند داد براي جوانان كاهش خواهد يافت.

۰۹ شهریور ۱۳۸۲

عشق و دوست داشتن
عشق چيه؟ دوست داشتن چيه؟
ارزش كدوم بيشتره؟
البته مفاهيم معنوي و احساسي رو نميشه ارزش گزاري كرد.
به نظر من...
عشق ادامه دوست داشتن نيست. يعني بعد از اينكه از يكي خوشت اومد و دوستش داشتي، مرحله بعدي عاشق شدن نيست.
دوست داشتن خيلي عميق تر از عشق مي باشد. دوست داشتن يك رابطه دو طرفه مي باشد. يعني اگر شما كسي را واقعاً دوست داشته باشي، طرف مقابل هم تو را دوست دارد. اگر دوست داشتن تنها يك طرفه باشد، بعد از مدتي اين دوست داشتن كاهش يافته و شايد از بين برود.
دوست داشتن معمولاً منطقي تر از عشق است. عشق دليل ندارد. ممكن است عاشق كسي شوي كه اصلاً وجود خارجي ندارد. يا با يك نگاه عاشق كسي شوي و يا.... عشق يك احساس است. احساسي نسبت به كسي كه احتمالاً (و نه حتماً) دوستش داري (چون ممكن است عاشق كسي شوي كه او را نمي شناسي و هنوز نمي تواني دوستش داشته باشي). عشق ناگهان تمام وجودت را در بر مي گيرد. البته عشق به همين سرعت مي تواند ناپديد شود و يا حتي تبديل به نفرت بشود.
پايداري دوست داشتن بيش از عشق است.
اما شدت عشق بيش از دوست داشتن است.
عشق را با تمام وجودت حس مي كني.
حالا خودم هم شك كردم كه ارزش كدوم بيشتره؟!!؟
فكر كنم بهترين حالت اين باشه كه عاشق كسي يا چيزي باشي كه واقعاً خيلي خيلي دوستش داري...

سلام من عاشقم...
واي كه دارم ديوونه ميشم. اين عشق هم عجب بد چيزيه :-(( يعني هم خوبه و هم بد. يعني بديش هم خوبه، نمي دونم، از اون دردهاييه كه آدم خوشش مياد ;-)
فقط خواستم احساسمو به كسي بگم شايد بهتر بشم (كه شدم)!!!
ديگه مزاحمتون نمي شم. با اجازه بزرگترها! باي!!!

۱۹ مرداد ۱۳۸۲

سربازي
اين سربازي عجب چيز گهيه (ببخشيد!!!)
ما كه بيشترشو رد كرديم، متمون سنگين شده، البته 2 ماه مونده بچه هامون رو ببينيم، ولي الان دارن آماده ميشن واسه سربازي رفتن ;-)
ميگن پسر تا سربازي نره مرد نمي شه، ما كه رفتيم اون يكم مردونگيمون رو هم از دست داديم ;-)
ميگن آدم وقتي ميره سربازي يا سيگاري ميشه يا كوني، شكر خدا ما كه سيگاري نشديم ;-)
ميگن اينقدر ك...شعر (گل واژه) نگو...
ببخشيد، صبح بايد برم پادگان قاط زده بودم...
از الان خوشحالم كه فردا صبح زود بيدار مي شم و ميرم به كشور و نظام عزيزم خدمت كنم، هوراااااااااااااااا :-((
با اجازه امراي عزيز، خداحافظ...

آزادي تعدادي از دانشجويان در بند
خيلي خبر خوبي بود، واقعاً خيلي خوشحال شدم. اي كاش تمام زندانيان سياسي و عقيدتي از زندان آزاد شوند.
با اين كه كاملاً نا اميدم، اما اميدوارم عقلشون برسه و با آزادي زندانيان سياسي با مردم آشتي كنن و بعد براي جلب اعتماد اونها قانون انتخابات آزاد رو تصويب كنند و بعد به نهادهاي انتخابي قدرت بيشتري بدن و بعد در راه پيشرفت كشور همه دست در دست هم تلاش كنيم و بووووووووووووووووووووووووووووم - از خواب پريدم...
آقاي رهبر، از اين قدرتت (اگر داري) كمي استفاده كن و زنداني هاي سياسي رو آزاد كن. بخدا به نفع همست، هم خودتون و هم ماها (مردم عادي).
آقاي رئيس جمهور سابقاً محبوب، شما هم كاري كنيد، اگر كاري كردي به مردم گزارش بديد و اگر هم كاري نكرديد لطفاً لااقل استعفا بديد.
من هم رفتم، باي...

سلام، ببخشيد كه اينقدر كم كم پيدام ميشه...
آخه عشقم از راه دور اومده و سرم شلوغه ;-)
چشمم افتاد به رباعيات خيام، گفتم چندتاشو بنويسم شما هم حاشو ببريد ;-)

قومي متفكرند در مذهب و دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين

ميترسم از آنكه بانگ آيد روزي
كاي بيخبران راه نه آنست و نه اين



گاويست در آسمان و نامش پروين
يك گاو دگر نهفته در روي زمين

چشم خردت بازكن از روي يقين
زير و زبر دو گاو مشتي خر بين



گويند بهشت و حور عين خواهد بود
آنجا مي و شير و انگبين خواهد بود

گر ما مي و معشوق گزيديم چه باك
چون عاقبت كار چنين خواهد بود



گويند بهشت و حور و كوثر باشد
جوي مي و شير و شكر باشد

پركن قدح باده و بر دستم نه
نقدي زهزار نسيه خوشتر باشد



مي خور كه از دل كثرت و قلت ببرد
و انديشه هفتاد و دو ملت ببرد

پرهيز مكن ز كيميائي كه ازاو
يك جرعه خوري هزار علت ببرد

۱۱ مرداد ۱۳۸۲

بعد از تعطيلي طولاني
سلام، خيلي وقته كه چيزي ننوشتم. جاتون خالي رفته بودم شمل. بعدش هم كمي گشاديم اومد و .... و بالاخره دارم مي نويسم.
جريان خانم كاظمي (خبرنگار ايراني-كانادايي) رو كه همه مي دونن.
اميدوارم لااقل مرگ اين انسان بي خود نبوده باشد و بالاخره پاي قاضي مرتضوي گير بيفته و يك مملكت (يا كل دنيا) از دستش راحت شن. چقدر اين آدم پرروه.
ظاهراً داره فشار به قوه قضاييه و نيروهاي بسيج و سپاه افزايش پيدا مي كنه، اما انكه آيا فايده اي هم داره يا نه!!! الله اعلم...
راستي اين مطلب رو خوندين؟ نوه خميني هم به صف مخالفين نظام پيوست!!! مثل اينكه اونم مثل بابابزرگش تند ميره. حالا مردم مي تونن بين پسر شاه و نوه خميني يكي رو انتخاب كنن؛ چه قدرت انتخابي ;-)
فردا تعطيلات تموم ميشه، حسش هم نيست. فعلاً bye

۲۴ تیر ۱۳۸۲

دلم مي خواد داد بزنم، جيغ بكشم، گريه كنم،
ناراحتم،
از اينكه ايراني هستم و به ايراني بودنم افتخار مي كنم؛
غصه مي خورم،
از اينكه در كشور نازنينم زندگي مي كنم؛
داره گريم مي گيره،
كه بخاطر همين دلايلي كه گفتم نمي تونم از اين زندگي و جوونيم لذت كامل ببرم؛
از اينكه مجبورم تو اين زندون بزرگ زندگي كنم،
جايي كه نمي شه هر حرفي رو زد و بايد مواظب حرف زدنت و بيان افكارت باشي،
جايي كه نمي توني هرچي دلت مي خواد ببيني، بخوني يا بشنوي، حتي نمي تويني هر چي دلت مي خواد بخوري يا بپوشي،
جايي كه نمي توني جوري كه ميخواي زندگي كني و احتياج به آقا بالاسر داري كه بهت بگه چي خوبه و چي بد،
اصلاً اين نيازهاي روشنفكرانه رو ول كن،
اما عشق، شادي، تفريح، جووني، زيبايي، آرامش و ... چي؟
اين كشور عزيز من جاييه كه عشق جرمه، حق نداري عاشق شي، البته ازدواج مي توني بكني، اونم چندتا چندتا، سكس اشكالي نداره و مي توني ازدواج موقت بكني، ولي شنيدن و گفتن اشعار عاشقانه جرمه، نگاه كردن عاشقانه در چشم يار جرمه، گرفتن دست معشوق و قدم زدن زير باران جرمه، ولي...
تو اين زندون لعنتي نمي توني جووني كني، نمي توني مهمووني بگيري، نمي توني با عشقت تو پارك قدم بزني، نمي توني آخر هفته دو پيك مشروب بخوري و براي چند ساعت غم و غصه هات رو فراموش كني.
اينجا بايد گريه كني، به هر مناسبت، اگر هم مناسبتي نبود شلاق مي خوري تا گريت بگيره.

پشت كامپيوترم نشسته بودم و داشتم ستار گوش مي كردم كه براي يك لحظه به اين فكر كردم كه اگر در اين كشور لعنتيمون آزادي داشتيم، چقدر زندگي عالي مي شد. فكرش رو بكنيد، سران نظام رو مردم انتخاب مي كردند و هركي باعث پيشرفت ايران زمين نمي شد در انتخابات بعدي رأي نمياورد. مردم دولت خودشون رو دوست داشتند يا حداقل ازش بدشون نميومد و حاضر بودند براي پيشرفت و افتخار اون كار كنند و همش به فكر مبارزه با اون و وارد كردن خسارت به اون نبودند.
ولي اينها رو ولش كن.
فكرش رو بكن، روزي 3 بار آمپول ضدحال بهت تزريق نمي كردن، وقتي براي تفريح با دوستات ميرفتي بيرون نگران ايست بازرسي نبودي و نهايت لذت رو مي بردي، توي مهموني ها نمي ريختند و خيالت راحت بود كه شلاق نمي خوري، مي تونستي عاشق شي و دست تو دست عشقت زير بارون تو خيابون هاي تهران (يا هر جاي ديگه) قدم بزني، تو تعطيلاتت مي تونستي با نامزدت يا همسرت بري لب دريا و با هم شنا كنيد، يا لب دريا آفتاب بگيريد، مي رفتي سوپر سر كوچه و يك بطر شراب خوب، يا ويسكي يا هر چيز ديگه اي مي خريدي و بجاي عرق سگي كوفتي دست ساز تو زيرزمين هاي كثيف، با دوستات مي خوردي و حالش رو ميبردي!!!
ولي چه خواب و خيالي، بازم دلم گرفت، بازم آمپول ضد حال...

۰۹ تیر ۱۳۸۲

18 تير تعطيل!!!
خيلي جالبه، دولت سايه و دولت غير سايه به دانشجوها اجازه برگذاري مراسم سالگرد 18 تير را نمي دهند، حتي داخل دانشگاه. اونوقت انصار حذب الله مي خواد مراسم سالگرد 18 تير برگذار كنه. ياد دستگيري عباس عبدي در سالگرد تسخير سفارت آمريكا توسط خودش، به جرم فروش اطلاعات به آمريكا افتادم. يا ياد محكوم شدن مقتول در جريان 18 تير و .... عجب مملكتي داريم بخدا!!!
آدم بيشتر تحريك ميشه 18 تير بياد بيرون. مثل 2 خرداد كه از بس كانال هاي شبكه Larijani TV از ناطق نوري حمايت كرد و روزنامه ها از خاتمي بد گفتن، مردم به خاتمي رأي دادند.
اين دفعه هم همه مخالفين شرايط موجود بايد در 18 تير از خونه بيرون بيان (مثل 2 خرداد). نيازي به شعار دادن هم نيست، فقط بيرون بيان، پياده يا با ماشين مهم نيست. مثل انتخابات 2 خرداد هركي مياد دست 3، 4 نفر رو هم بگيره (مادر، پدر، خواهر، برادر، دوست، همسر و ...) و با خودش بياره. اگر جمعيت زياد باشه هيچ كس جرعت حمله كردن به مردم رو به خودش نمي ده، حالا هرچقدر هم كه انصار (خر) باشه. بعد از بازي ايران-استراليا يادتونه؟ مردم مي رقصيدند و كسي جرعت كاري نداشت. تازه اين دفعه نه احتياج به شعار هست و نه رقص.

طبق اطلاعات دريافتي حدود 10 هزار نفر طي شلوغي هاي اخير (و بعد از آن) در ايران دستگير شده اند كه البته رقم دقيقي نيست. اما تعداد دستگير شدگان تهران كه حدود 5 هزار نفر اعلام شده دقيق تر هست.
خانواده برخي از دستگير شدگان طي شب هاي گذشته در مقابل زندان اوين جمع شده بودند. البته تعدادي از خانواده ها از ترس اينكه تجمعشان مقابل زندان وضعيت بچه هاي دستگير شده اشان را بدتركند، خانه نشين بودند. البته تجربه نشان داده كه همكاري با صاحبان زندان (نمي دونم كي هست؟ دولت؟؟؟) و يا كاري نكردن (طبق خواست آنها) هيچ فايده اي نداره.
اگر 4، 5 نفر از افراد خانواده اين 5 هزار نفر دستگير شده (كه روز به روز زياد هم مي شوند) در جايي (مثلاً همان مقابل زندان اوين) تجمع كنند، اين جمعيت به بالاي 20 هزار نفر خواهد رسيد. اگر اين خانواده ها در سالگرد 18 تير در اين مكان تجمع كنند، البته مطمئناً مردم عادي هم به آنها اضافه خواهند شد، مي توانند فشار شديدي براي آزادي فرزندانشان وارد كنند (اگر هم فشار كارساز نشد، خودشون مي تونن اقدام به آزادي آنها بكنند). البته شايد هم از ترس اين اقدام، فرزندان دلبندشان را قبل از 18 تير آزاد كنند (اميدوارم).

۰۸ تیر ۱۳۸۲

فوتبال و مرگ و 18 تیر
امروز هم خبر خاصی نیست. یک عده دستگیر شدن، یک عده مردن (مثلاً وسط بازی فوتبال)، یک عده گم شدن و ....
شورای تهران دفتر تحکیم وحدت یک نامه سرگشاده به خاتمی داده که در آن خواهان گسترش زندان ها و یا حداقل تبدیل دانشگاه به زندان شدند. همین شورا در مورد دستگیری یکی از دوستانشان هم نامه سرگشاده ای منتشر کردند. حالا خدائیش اگر یکی از بسیجی ها رو مینداختن زندان، باز هم اینقدر سروصدا می کردین؟ البته این نکته انحرافی بود، چون بسیجی نمیره تو زندان، مثل برادر سعید عسگر که ترور برادر سعید (اصطلاح کیهان در زمان ترور که منظورشان سعید حجاریان بود) هم نتونست زندانیش کنه... البته الان بسیجی ها صداشون در میاد که اون بسیجی نیست و بسیجی نماست و ... این وظیفه شماست که از وجهه خودتون دفاع کنید، ما هم نمیایم بگیم کسایی که در شلوغی ها شرکت کردند و سنگ پرت کردند و فحش های به اصطلاح استادیومی یا فشفشه ای می دادند دانشجو نبودند و دانشجو نما بودند. آدم (حتی دانشجو) وقتی قاط بزنه و به آخر خط برسه (یعنی هیچ امیدی به آینده و بهبود شرایط نداشته باشه) ممکنه خیلی کارا کنه، مثل کارهایی که بعضی از مردم در این شلوغی ها کردند و کارهایی که انصاری ها و ... در این مدت دارن می کنند. این نشون میده که نه مردم امیدی به آینده دارن و نه نظام، مشکل نظام مردمند و مشکل مردن نظام، منتهی نکته در اینه که مردم از آن نظام نیستند، ولی نظام از آن مردمه و اگه باهاش حال نکردند عوضش می کنند.
فقط امیدوارم این عوض کردن نظام با حداقل هزینه انجام بشه.
راستی 18 تیر یادتون نره، با بر و بچ انصار قرار داریم ;-) ولی کاریشون نداشته باشید، ما که ضعیف کش نیستیم، فقط بیاین بیرون، بدون درگیری و شکستن شیشه و پرتاب سنگ و ...

۰۶ تیر ۱۳۸۲

18 تير نزديكه ولي نمي دونم كادو چي بخرم؟!؟!؟!
از اونجائيكه داريم به 18 تير نزديك مي شيم، پيش نهاد مي كنم سريعاً به فكر يك دولت موقت و جانشين باشيد ;-)
حالا جداً 18 تير چكار كنيم؟ بشينيم خونه و كانال هاي ماهواره اي فارسي نگاه كنيم؟ بريزيم بيرون و بسيجي كتك بزنيم؟ بريم دختر بازي؟ يا بريم از بروبچ انصي (Ansar Boys) كتك بخوريم؟
فكر مي كنم بهترين كار اين باشه كه همه مخالفين از خونه بيان بيرون، يعني هركي مياد بيرون دست چند نفر ديگه (ننه، بابا، رفيق، زيد، داش و ...) رو هم بگيره و با خودش ببره بيرون (ياد 2 خرداد افتادم). اگر اين جمعيت فقط بيان بيرون، نيازي به شعار و درگيري و ... هم نيست، فقط بيان بيرون و مثلاً راه برن، يا با ماشين رانندگي كنن، كفايت مي كنه. به قول بعضي بچه ننه هاي جامعه شناس ميشه اصقلاب (يه چيزي بين اصلاحات و انقلاب) و ميشه بدون درگيري و خونريزي حتي نظام حكومتي رو عوض كرد (ما به اصلاح بعضي چيزاش هم قانعيم، فقط يه كمي آزادي بيان، انديشه، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و ... احتياج داريم). اگه يادتون باشه يه چيزي تو اين مايه ها تو يوگسلاوي ديكتاتوري اتفاق افتاد (همين چند سال پيش) كه باعث تغيير حكومت و فرار ديكتاتور شد و فقط 2 نفر كشته شدند كه تازه يكيشون سكته كرده بود. با اجازه بزرگترها باي ;-)

۰۱ تیر ۱۳۸۲

شلوغي ها كمي تا حدودي ادامه دارد
طبق شنيده ها تجمع شبانه مردم در تهرانپارس ادامه داره، البته ظاهراً از درگيري خبري نيست و بين مردم و نيروهاي ضد شورش و بسيج سر بيشتر بودن جمعيت كل كل شده و مي خوان كل همو بخوابونند، آخر شب هم كه نتيجه معلوم شد همه ميرن خونه هاشون.

مثل اينكه ديروز تو رشت بين مردم و نيرو انتظامي درگيري شده كه از دانشگاه علوم پايه شروع شده.

همچنين گزارش شده كه تقاضا براي انواع رنگ شديداً بالا رفته كه باعث افزايش قيمت رنگ شده. ظاهراً دليل اين امر استفاده جوانان از اسپري هاي رنگ براي نوشتن شعار و استفاده بسيج از رنگ و قلمو براي پاك كردن (ماست مالي كردن) اين شعارها مي باشد.

خاتمي، خاتمي، يا حمايت يا استعفا
اين مطلب رو در جواب كسي كه نظر خودشو در مورد يك مطلب بهنود نوشته بود نوشتم، بعداً خوشم اومد، آدم فكر مي كنه نويسندش (من) خيلي حاليشه، براي اينكه از اين مطالب كم مينويسم (هر 3-4 سال يكبار) از اين فرصت استفاده مي كنم و همون مطلب رو اينجا هم مي ذارم:
...اما در مورد دوستمان كه گفته بود "هيچ كس حق ندارد به خاتمي اهانت كند"؛ حرفت كمي تند است و آدم ياد صحبت هاب گروه هاي مذاب (ذوب در ولايت) مي افتد كه نقد رهبري و حتي نامه نوشتن به وي را نيز اهانت به وي مي دانند.
رسيدن به دموكراسي كار دشواري است و در فرانسه سال هاي سال طول كشيد تا به حد قابل قبولي رسيدند؛ ولي دوست عزيز، آن زمان را با اين زمان كه عصر اطلاعات است مقايسه نكنيد؛ اگر قرار باشد ما هم براي پيمودن مسيري كه طي شده (و نقشه آن وجود دارد) همان مدت زمان را طي كنيم به اين معني خواهد بود كه اين عقب افتادگي ما از جهان امروز هيچ گاه جبران نخواهد شد، مسلمانان هميشه از نظر سياسي، اجتماعي، فلسفي و ... از مسيحي ها 500 سال عقب خواهند بود و ... و اين مثل اين مي ماند كه كسي بخواهد امروز دوچرخه را اختراع كند. مردم ديگر حوصله اينكه 50 سال براي رسيدن به حداقل دموكراسي قابل قبول صبر كنند را ندارند و توقعشان از خاتمي بيش از اينها بود (7 سال مدت كمي نيست) و اگر خاتمي موفقيت نسبي هم داشت مردم حاضر بودند تا پايان 8 سال و حتي بعد از آن او را ياري دهند (كما اينكه هنوز هم نيمچه فرصتي دارد).
در مورد اينكه خاتمي تنها آمد و حال حداقل 200 يار دارد بايد به گم كه خاتمي با اين 200 يار هم نتوانست كاري كند (به قول خودت اختاپوس ها نگذاشتند) و در ضمن افرادي كه در انتخابات رياست جمهوري اول خاتمي، دوم خاتمي و شوراي شهر شركت نكردند را مقايسه كن.
و اما در مورد بسته شدن 70 روزنامه و باز شدن 2000 روزنامه، اگر ممكن است فقط يك درصد اين روزنامه ها (20 عدد) رو معرفي كنيد، روزنامه هايي كه نه در حد جامعه و عصر آزادگان، ولي حداقل نزديك به آنها باشند. بعد هم اگر ممكن است بگوييد روزنامه عصر آزادگان به چه كسي توهين كرد؟
اميدوارم ايران به دموكراسي برسه...

... در مورد اين مطلب كه چجوري ميشه كوزه شكسته وجه ملي ايران رو (كه در انظار بين المللي شكسته و خورد شده، به بركت حكومت انصار و اپوزيسيون رجوي) دوباره چسباند بايد بگم كه بعضي وقتها از نو ساختن اين كوزه ساده تر از چسباندن كوزه شكستس، ميشه كوزه اي بهتر و قشنگتر ساخت، اما به شرط اينكه دستهات رو نبسته باشن و به جرم كوزه گري نندازنت زندان...

۳۱ خرداد ۱۳۸۲

شعارنويسي
مثل اينكه شعار نويسي هم داره شروع ميشه. يواش يواش شعارها رو ديوارها ديده ميشه كه البته اكثراً سعي شده با رنگ پاكش كنند. اما ننگ با رنگ پاك نمي شود. اگر چه شعار نويسي از چند جهت فايده داره چون:

1- حداقل سران نظام وقتي ميرن سر كار، تو راه اين شعارها و خواسته هاي مردم رو مي بينند.
2- مردم با ديدن اين شعارها (مثل شنيدن شعار در تجمعات) به وجد آمده و حس انقلابي آنها خاموش نخواهد شد.

ولي جون مادرتون رو خونه هاي نوساز كه ديوارهاي تميز داره شعار ننويسين. بياين رو ساختمان هاي عمومي و دولتي و پل ها و پلاكاردهاي تبليغاتي و ... و يا حداقل ديوارهاي كثيف كه روش شعارهاي ديگر هم نوشته شده شعار بنويسيد. بنده خداها (صاحبخونه ها) گناه دارن.

۳۰ خرداد ۱۳۸۲

جمعه شب ها ...
اين جمعه هم تموم شد، شب عشق و ستاره و مهتاب هم نبود. باز حالمون گرفتس. داريوش گوش مي كنم و رفتم تو خودم...
امشب هم تهرانپارس شلوغ شده، احتمالاً درگيري هم خواهد شد.
آيت الله يزدي امام جمعه تهران گفته كه دانشجوها رو اعدام كنيد و قوه قضاييه هم شل نگيره و سختگيري كنه (البته گفته كه اينا محاربن و حكم اون هم اعدامه)
بچه هاي چندتا از نماينده هاي مجلس كه دانشجو بودن رو هم تو شلوغي هاي اخير گرفتن. خوش بحالشون كه باباشون نمايندس و شايد بتونه يه كاري بكنه.
اين گنجي هم مثل اينكه آزاد بشو نيست، دوست قديميش عبدي هم مي خواد راه اونو ادامه بده.
راستي يك خبر بد، فردا شنبس...

۲۹ خرداد ۱۳۸۲

بچه سوسول هاي انقلابي
در راستاي اينكه گفته ميشه اكثر حاضرين در تجمعات شبانه بچه سوسول هاي زير ابرو برداشته هستند كه با دوست دختر يا دوست پسر خودشون و براي آزادي هاي جنسي به اين تجمعات ميان و ممكنه در آينده از اين موضوع سوء استفاده بشه بايد بگم كه بله، حق با شماست.
البته بايد اول بچه سوسول رو تعريف كنيم. براي اين كار برين از نيروهاي انصار و گروه هاي فشار كتك خورده و كسايي كه از دست اين بچه ها فرار مي كردند سؤال كنيد.
در مورد زير ايرو برداشتن هم بايد بگم كه اين يك موضوع شخصي هستش و هركي هر جور دوست داره مي تونه خودش رو درست كنه. حالا يكي ريش ميزاره، يكي ابرو، يكي چفيه برميداره و يكي زير ابرو.
در مورد اينكه يكي از خواسته هاي اساسي جوانان آزادي اجتماعي (يا به قول بعضي ها جنسي) هستش هم شكي نيست و اين حق جوانان و تمام مردم دنياست كه آزادي اجتماعي داشته باشند و كسي در زندگي شخصي آنها دخالت نكنه.
آخرش هم اين نسل سومي ها پدر اين رژيم رئ در ميارن، يعني يا بايد آخرش به ساز نسل 3يي ها برقصند و يا حيا كنن و حكومت رو رها كنن.
در مورد نسل 3 بعداً بيشتر مي نويسم...

از سخنان خانم حقيقت جو در مجلس در حمايت از دانشجويان تشكر مي كنم و اصلاً توقع اين كه محمدرضا خاتمي مردم حاضر در تجمعات شبانه را آشوبگر و لمپن بنامد نداشتم. راستي لمپن يعني چي؟

مثل اينكه اين خيزش شبانه هر شب ادامه داره...
خوب، چند روزي از شلوغي هاي اخير مي گذره و حالا مي شه عاقلانه تر و به دور از احساسات انقلابي مسائل رو تجزيه و تحليل كرد.

چيزي كه واضح است اينكه نظام شديداً ترسيده و از طرفي سلطنت طلبان براي بازگشت به ايران و برقراري مجدد سلطنت لحظه شماري مي كنند. سلطنت طلبان فكر مي كنند كه تا 18 تير "كارشون تمومه" كه البته اين طور نيست؛ اما چرا:

اولاً اينكه اين تجمعات و شلوغي ها بي هدف و فاقد رهبري هستند. مردم از اين شلوغي ها تنها براي نشان دادن اعتراض و خالي كردن عقده هاي خودشان از سران نظام و نيروي انتظامي و بسيج و ... استفاده كردند.

دوماً جمعيت شركت كننده در اين تجمعات كم بود. البته اين مورد نسبي مي باشد، اما اين شلوغي ها رو با شلوغي هاي بعد از بازي هاي تيم ملي فوتبال مقايسه كنيد. فكر مي كنم جمعيتي كه در هر شب در كل تهران در اين تجمعات شركت مي كردند شايد نزديك به 10 هزار نفر بود، حال اين رقم رو با 100 هزار نفر تماشاگر بازي هاي استقلال و پرسپوليس مقايسه كنيد (اين بازي مهمتره يا خواسته هايي كه اين مردم در شب هاي قبل برايش بيرون آمدند؟).

اما نكته اي كه هست اينه كه اين شلوغي ها براي نظام خيلي خطرناكتر از شلوغي هاي قبلي بود، براي اينكه:

در شلوغي هاي قبلي (مثل 18 تير و شلوغي هاي بعد از مسابقات فوتبال) اكثريت مردم هنوز به اصلاحات درون نظام اعتقاد داشت و اكثر شعارهاي آنها در حمايت از اصلاح طلبان و مخالفت با ارگان هاي وابسته به مخالفين اصلاحات و زير نظر رهبري بود، از طرفي چون به اصلاحات اعتقاد داشتند و تا حدودي تحت تأثير انديشمندان اصلاح طلب قرار داشتند از درگيري و خشونت پرهير مي كردند. يعني در برابر خشونت گروه هاي فشار مردم يا كتك مي خوردند و يا فرار مي كردند. اما در اين شلوغي هاي اخير اكثريت مردم از اصلاح نظام نااميد شده اند و انديشمندان اصلاح طلب هم ديگر تأثيري روي آنها ندارند، از اين رو شعارها در مخالفت با كليت نظام و بر عليه خود شخص رهبري مي باشند، به طوري كه خواستار استعفاي رئيس جمهور (سابقاً) اصلاح طلب نيز شده اند. از طرفي مردم بعد از مرحله نااميدي و افزايش فشار (بخصوص فشار اجتماعي اخير از سوي نيروي انتظامي و بسيج و ...) به مرحله خشم رسيده اند و آماده مقابله به مثل و استفاده از خشونت براي دفاع از خود شده اند. از طرفي وقتي مجروح شدن و عقب نشيني نيروهاي فشار و نيروي انتظامي را مي بينند ترسشان از اين نيروها ريخته و به استفاده بيشتر از خشونت ترقيب مي شوند.

اما آيا اين شلوغي ها فايده اي هم دارند؟

اگر اصلاح طلبان واقعي درون نظام (اگر وجود داشته باشند) بتوانند از اين فشار عظيم مردمي بر نظام استفاده كنند و طرفداران وضع موجود را مجبور به انجام تغييرات اساسي و بنيادين در نظام كنند، موفقيت بزرگي در راه رسيدن به دموكراسي خواهد بود؛ بخصوص كه فشار بين المللي نيز به بيشترين حد خود رسيده (در حمايت از حقوق بشر و مخالفت با برنامه هاي اتمي ايران).

در صورتي كه اين راه جواب ندهد و يا اصلاً آزموده نشود، اين خيزش هاي شبانه مي توانند باعث فرسايش قدرت نظام گردند، در صورتي كه رفته رفته بر جمعيت مردم در اين تجمعات نيز افزوده شود، مي توان اهداف خاصي را دنبال كرد. از جمله تصرف صدا و سيما براي اطلاع رساني به مردم و جلوگيري از جنگ رواني و خبر رساني دروغ به مردم و نيز تسخير زندان ها و آزادسازي زندانيان سياسي (مواظب باسيد اشتباهاً قاتل ها رو آزاد نكنيد!!!) كه يكي از اهداف و شعارهاي اصلي مردم در اين تجمعات مي باشد (اين امر مي تواند موجب پيدا كردن رهبر يا رهبراني براي تظاهرات مردم گردد). البته هر وقت صدا و سيما و زندان ها دست مردم افتاد مطمئن باشيد كه "ديگه كارشون تمومه".

۲۸ خرداد ۱۳۸۲

خوب، بعد از اينكه كلي خرابكاري كردم، از فردا ديگه شروع مي كنم بلند بلند فكر كنم كه شما هم بتونيد بخونيد ;-)